< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد جزایری

97/08/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:اجتماع امر ونهی/نتیجه‌بحث/مبنای‌حضرت‌امام‌در جواز؛

بسم الله الرحمن الرحيم

بررسی مبنی از حیث مبادی

محبوبیت و مبغوضیت

از آن‌چه گذشت به این نتیجه رسیدیم که متعلق احکام، عناوین کلیه است. اراده و کراهت نیز متعلق به همین عناوین می‌شوند. اما در مورد محبوبیت و مبغوضیت گفته‌شد که این‌ها منتزع از حب و بغض هستند؛ زیرا باید حب و بغضی وجود داشته باشد تا در اثر آن، محبوبیت و مبغوضیت پیدا شود. حب و بغض هم از صفات نفسیه‌اند. لذا متعلق‌شان هم باید ما فی النفس باشد؛ نه ما فی الخارج.

لکن ما می‌بینیم که آن‌چه مبغوض است عمل خارجی بوده، نه صورت ذهنیه‌ آن. مثلا اگر می‌گوییم: شرب خمر مبغوض مولاست، مراد شرب خمر خارجی است، نه صورت ذهنیه شرب. در اموردیگر نیز امر همین‌طور است.

حضرت امام در جواب این اشکال می‌گوید: ما یک مبغوض بالاصاله داریم و یک مبغوض بالعرض. محبوب و مبغوض بالاصاله، همان است که در نفس مولاست. اما محبوب و مبغوض بالعرض افعال خارجی هستند. صلاۀ و غصب وقتی در ذهن مولا تصور می‌شوند و او نسبت به آن‌ها شوق پیدا می‌کند، محبوب و مبغوض بالاصاله‌اند. اما نماز و غصبی که در خارج محقق می‌شوند، محبوب و مبغوض بالعرض هستند. پس حب و بغض -که فعل نفسی هستند- به خارجیات تعلق پیدا نمی‌کند.

نمونه دیگر این بیان در معلوم و مجهول است. آن‌چه بالاصاله معلوم یا مجهول است، صورتی نفسانیست. اما اتصاف شیء خارجی به معلومیت و مجهولیت بالعرض است. لذا مراد از این‌ جمله که مثلا ‌گفته‌شود: "نمی‌دانستم که زید مُرده است" مرگ خارجی و حقیقت خارجی آن است. اما جهل انسان اصالۀً بما فی النفس تعلق می‌گیرد و تعلق آن بما فی الخارج عرضی است. حب و بغض نیز همین‌طور هستند. این قبیل مثال‌ها بسیارند.

محبوبیت صلاۀ و مبغوضیّت غصب، بالاصاله به عنوانی تعلق می‌گیرد که در نفس متصور باشد. پس آن‌چه در نفس وجود دارد دو چیز بوده و لذا اجتماعی به وجود نمی‌آید؛ تا در اثر آن قائل به امتناع شویم.

مصلحت و مفسده

اما تفاوت مصلحت و مفسده با دیگر امور این است که متعلق آن‌ها یقیناً خارجیست و کاری با ذهن ندارد. لذا قدری کار برای حضرت امام مشکل می‌شود. ایشان می‌فرماید: یقیناً منشأ مصلحت و مفسده عالم خارج است. اما مصالح و مفاسد در عالم خارج به گونه‌ای هستند که هیچ ارتباطی با یکدیگر ندارند تا منجر به تضاد شود.

مفسده غصب به موجب تعدی به غیر و نقض حقوق مردم است. معنای مصلحت داشتن صلاۀ هم عبودیّت و خشوع در برابر مولاست. پس اگر این نماز در دار غصبی اتیان شود نیز نزاعی با غصب ندارد؛ زیرا از جهت صلاتی، مولا را اطاعت کرده و در عین حال از لحاظ غصبی، به مردم ظلم نموده‌است. لذا حضرت امام می‌گوید: با تدقیق در اشکال -یعنی اجتماع ضدین- می‌بینیم که نزاعی میان مصلحت صلاۀ و مفسده غصب نبوده و این دو تضاد و منافاتی با هم ندارند. پس اجتماع ضدین و محالی لازم نمی‌آید. این‌جا تعدد حیثیت وجود دارد و این حیثیات نه تنها تضادی با هم نداشته، بلکه هم مصلحت ایجاد می‌شود و هم مفسده. این‌ها تنافی با هم ندارند و از این بابت اشکالی به وجود نمی‌آید.[1]

مقربیّت و مبعدیّت

اگر کسی بگوید: مقربیّت و مبعدیّت با هم جمع نمی‌شوند، جواب می‌دهند که مقربیّت و مبعدیّت هم مانند مصلحت و مفسده هستند که تضادی با هم ندارند. نماز در دار غصبی از حیث صلاتی مقرّب است و از حیث غصب مبعّد.

سپس ایشان برای توضیح تجمیع مقربیّت و مبعدیّت مثالی ذکر کرده و می‌فرماید: ورود به خانه غصبی مبعّد است. اما قطعاً میان کسی که در خانه غصبی ظلم و دزدی کرده و کسی که در آن نماز خوانده تفاوت وجود دارد. این دو قطعا مساوی نیستند. هرچند در هر دو مورد غصب کرده و در محیط مبعّد قرار گرفته، اما با مراجعه به عقلمان می‌بینیم که آن کار دومی که انجام می‌دهد، اثر خود را دارد. میان دزدی و نماز تفاوت است. عقل می‌گوید: درست است که غصب مبعّد است و آن کار دوم هم در ضمن این مبعّد انجام شده، اما نمی‌توان گفت که به طور کل این عمل بی خاصیت است. غرض ایشان این است که اجتماع مقربیّت و مبعدیّت، اجتماع ضدین نیست تا محال باشد؛ بلکه این‌دو نیز قابل جمع هستند.[2]


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo