< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله خلخالی

89/08/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث : بررسي اشكالات ترتب

اشکال هشتم

این اشکال نیز از حضرت امام خمینی (قده) در مناهج الوصول طرح شده و محصل اشکال اینکه اشتراط أمر ترتبی به عصیان أمر مترتب علیه هدم اساس ترتب است یعنی فرض ترتب مستلزم عدم ترتب است.

توضیح مطلب با بیان مقدمات

مقدمه اول- نسبت شرط به مشروط نسبت علت است به معلول و تا شرط محقق نشود مشروط محقق نخواهد شد مثلا چنانچه وجوب صلاة مشروط به وقت باشد تحقق وجوب قبل از وقت محال است.

مقدمه دوم- شرط به دو قسم است آنی و زمانی:

منظور از آنی کفایت حدوث شرط آناما در تحقق مشروط است مثلا زوال شمس آناما نسبت به وجوب صلاة ظهر مثلا، و أما زمانی عبارت است از شرطی که تحقق آن نیاز به گذشت زمان دارد مانند وجوب انفاق بر ولد بعد از تولد او به مدت نه ماه حمل مثلا.

مقدمه سوم- عصیان أمر بستگی دارد به گذشت زمان اطاعت آن زیرا تا زمان واجب باقی است قابل اطاعت است البته پس از گذشت زمان واجب امر سقوط می‌کند از باب مثال چنانچه وقت نماز ظهر پنج ساعت از اول زوال تا مغرب باقی است امر به صلاة باقی است و عصیان که ترک من غیرعذر است بعد از انقضاء زمان محقق می‌شود که امر سقوط کند.

پس از بیان مقدمات بحث ترتب را در دو مورد مطرح می‌کنیم:

مورد أول- تزاحم دو واجب مضیق که یکی اهم از دیگری است

مثلا انقاذ فرزند ابن مولی از غرق و انقاذ عموی أو که زمان هر دو از اول زوال به مدت یک ساعت ممکن است، و چنانچه یک ساعت گذشت هر دو غرق خواهند شد، در این فرض اگر مولا امر کند که انقذ ابنی اولا فان عصیت فانقذ عمی ثانیا چنین أمر ترتبی محال است زیرا امر ترتبی مشروط است به گذشت یک ساعت از اول وقت تا عصیان امر مترتب علیه حاصل شود و پس از گذشت یک ساعت مجالی برای هیچ کدام از دو امر نیست أما أمر مترتب‌علیه به سبب گذشت زمانش به سبب عصیان سقوط کرده و اما امر ترتبی به سبب اتحاد زمانش با زمان مترتب علیه، چون مدت هر دو أمر یک ساعت اول زوال بود نتیجه عدم هر دو أمر و هذا هدم لاساس الترتب و منشاء آن اشتراط امر ترتبی است به عصیان امر مترتب علیه.

و أما مورد دوم- تزاحم واجب موسع یا مضیق

چنانچه در مثال فوق الذکر فرض کنیم که زمان مهم أوسع از زمان أهم باشد مثلا دوساعت از اول زوال و أمر به مهم مشروط باشد به عصیان أمر به اهم البته در این فرض نمی‌توانیم مبداء زمان أمر به مهم را از اول زوال بدانیم زیرا أمر به أهم هنوز عصیان نشده و یک ساعت وقت لازم دارد پس مبداء زمان أمر به مهم بعد از سقوط أمر به أهم باید فرض شود یعنی بعد از یک ساعت و این هدم أساس ترتب است، زیرا قائل به ترتب مدّعی است که هر دو أمر در یک زمان به صورت تقیید و ترتب وجود دارند و حال آنکه در فرض مزبور فقط أمر ترتبی وجود دارد بعد از تحقق عصیان أمر اهم به یک ساعت.

قال (قده)

[1] : «فاذا فرضنا واجبین مضیقین أحدهما أهم کانقاذ الإبن فی أول الزوال و انقاذ العم فی أوله، و یکون ظرف انقاذ کل منهما ساعة بلانقیصة و لا زیادة فمع أمر المولی بانقاذ الإبن مطلقا لایعقل تعلق أمره بانقاذ العم مشروطا بعصیان أمر الأهم، لأن العصیان عبارة عن ترک المأموربه بلاعذر فی مقدار من الوقت بفوت به الإتیان به، و لامحالة یکون ذلک فی زمان و لایعقل ان یکون الترک فی غیر الزمان- ای فی ظرفه- محققا للمعصیة لعدم محققیة الفوت به، ففوت الأهم المحقق لشرط المهم لایتحقق الا بمعنی زمان لایتمکن المکلف من اطاعة أمره، و مضی هذا الزمان کما انه محقق لفوت الأهم محقق لفوت المهم أیضا فلایعقل تعلق الأمر بالمهم فی ظرف فوته ولو فرض الإتیان به قبل عصیان الأهم یکون بلاأمر و هو خلاف مقصود القائل بالترتب....

الی ان قال (قده):

«و هذا الاشکال یهدم اساس الترتب سواء فی مضیقین او مضیق و موسع أما الاول فقدعرفت، و اما الثانی فیعین ماذکرنا، لأنه اذا فرض کون أحدهما موسًّعا لکن یکون اول زمانه اول الزوال الذی (هو) ظرف اتیان المضیق لایعقل تعلق الأمر بالموسع أول الزوال مشروطا بعصیان المضیق لما عرفت من ان العصیان ترک المأموربه فی مقدار من الزمان یفوت به الأهم فلابد من تعلق الأمر بالموسّع بعد مضی زمان یتحقق به العصیان و هو عدم أساس الترتب».

محصل گفتار این است که اعتبار عصیان أمر مترتب علیه در أمر ترتبی مستلزم عدم أمر ترتبی است زیرا در مضیقین هر دو أمر سقوط می‌کند، و در موسع و مضیق امر به مضیق سقوط می‌کند و أمر به موسّع قرین با مضیق نخواهد بود و هر دو فرض خلاف أمر ترتبی است که باید هر دو أمر همراه باشند ولی در طول یکدیگر.

پاسخ:

ضرورتی در اعتبار عصیان به معنای گذشت زمان عمل نیست بلکه مجرد ترک عمل درترتب کافی است و آن با بقاء أمر مترتب علیه کاملا هماهنگ می‌باشد و هر دو أمر قرین یکدیگر مترتبا تحقق پیدا می‌کنند.

و شاهد بر مدعّی مثال‌های عرفی است مثلا پدر که به فرزند می‌گوید: به مدرسه برو و چنانچه نمی‌روی در منزل مطالعه کن، هرگز مراد وی این نیست که اگر وقت شش ساعته مدرسه رفتن مثلا گذشت آنگاه در خانه مطالعه کن، بلکه مراد مجرد خود داری از مدرسه رفتن در ظرف شش ساعت است.

و یا در مثال امر به صلاة در فرض ترک تطهیر مسجدمراد این نیست که وقتی زمان تطهیر مسجد گذشت مثلا آب ریخت و دیگر تطهیر مسجد ممکن نبود نماز بخوان، بلکه مراد این است که اگر تطهیررا ترک می‌کنی با این که آب و امکانات موجود است نماز بخوان و امثال این موارد اعم از مضیقین یا موّسع و مضیق، بنابراین تعبیر به عصیان به معنای ترک امتثال است نه عجز از امتثال و با بقاء أمر منافاتی ندارد.

[1] - مناهج الوصول فی علم الاصول للسید الامام الخمینی (قده)، ص 39 و 40.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo