< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله خلخالی

95/06/29

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: خاتمه / اصول عمليه

آیا تعلّم احکام واجب است به وجوب نفسیّ و یا به وجوب طریقی؟

مقصود از واجب نفسی یعنی خود تعلم فی حد نفسه واجب است که ما یاد بگیریم احکام را حال بخواهیم عمل کنیم یا نکنیم و مقصود از واجب طریقی یعنی ما یاد احکام را بگیریم تا عمل بکنیم.

مختار ما این بود که واجب باید طریقی باشد و استدلال کردیم به آیه شریفه که قبلاً بیان آن گذشت.

انما الکلام در اشکال مرحوم آخوند بود که ایشان در وجوب طریقی اشکالی دارند.

آخوند می فرمایند ما نمی توانیم به وجوب طریقی ملتزم بشویم و باید وجوب نفسی باشد.

و دلیل مرحوم آخوند این گونه است که اگر واجبی مشروط به یک شرطی بود مثلاً وجوب صلوة مشروط به زوال است و هنوز زوال نشده است بر من مقدمات این نماز یعنی وضو واجب نیست چون دلیلی ندارد زیرا وجوب مقدمه در وقتی است که ذی المقدمه واجب باشد و حال که وقت داخل شد فرض می کنیم که نمی تواند نماز بخواند. بهر دلیلی و مقدمات را هم که قبل از وقت انجام ندادی و اگر در این حالت مولی بگوید یاد بگیرد معنایش چیست؟ یعنی خود تعلم واجب است یعنی وجوب تعلم نفسی است نه طریقی.

ما در پاسخ مرحوم آخوند وارد می شویم مفصلاً و در فروعی آن بحث می کنیم.

الفرع الاول : چنانچه وجوب عمل مثلاً صلات فعلی بود با وسعت وقت برای تعلم و انجام عمل البته شکی نیست که در این صورت حکم تعلم قبل از وقت واجب نیست (زیرا هنوز وقت نشده است) زیرا وجوب واجب مثلاً صلوة فعلی نشده بعدم تحقق شرطه و اما بعد از تحقق شرط یعنی بعد از دخول وقت مکلف مخیر است بین تعلم و امتثال تفصیلی و بین عمل به حتیاط و امتثال اجمالی آخوند در اینجا فرض کرده بود که نمی تواند نماز بخواند ما می گوئیم این فرض شما صحیح نیست و ما می گوئیم بعد از وقت می توانم نماز بخوانم پس نماز را من انجام می دهم و مقدمات آن را من انجام می دهد معنای ان که من می توانم نماز را انجام بدهم همان وجوب طریقی می شود و معنای امتثال تفصیلی این است که من عمل را یاد بگیریم و بعد نماز را براساس عملی که آموخته ام بخوانم و من مخیر هستم عمل به احتیاط و امتثال اجمالی هستم اعم از اینکه احتیاط مستلزم تکرار باشد یا نباشد. حتی با تمکی از امتثال تفصیلی چنانچه در محل خود بیان شده است و وجوب تعلم در این صورت طریقی خواهد بود بلامانع است. نتیجه من مخیر هستم در انجام عمل بین تعلم و امتثال تفصیلی و بین عمل به احتیاط و امتثال اجمالی و توهم اینکه امتثال اجمالی فقط در صورتی است که امتثال تفصیلی نباشد و با قدرة بر امتثال تفصیلی اکتفاء یه امتثال اجمالی جایز نیست.

این توهم اینجا جاری نیست زیرا قدرة بر امتثال تفصیل در ظرف عمل اینجا نیست البته او متمکن از تعلم قبل از وقت است الا اینکه حفظ قدرة بر عمل قبل وقت واجب نیست و احدی قائل به جوبش نشده است.

الفرع الثانی : چنانچه وجوب واجب فعلی باشد با فرض اینکه وقت کافی نیست برای تعلم و انجام عمل هر دو ولکن ممکن است از امتثال احتمالی از باب مثال چنانچه در حال خم شدن از حال قیام برای سجود شک کند که رکوع را انجام داده است یا خیر؟ (ایستاده می خواهد نماز بخواهد می خواهد برود به رکوع در حالی که می خواهد برود به رکوع می گوید شاید من رکوع کردم دوباره رکوع کنم این زیادی می شود و اگر برگردم و یکسره بروم سجده رکوع ترک شده است امر او دایر است بین اینکه رکن تکرار کنم یا رکن را ترک کنم هردو موجب احتمال بر بطلان صلات است. بنابراین متمکن از احتیاط نیست در نتیجه حکم شک در ارکان و وجوب تعلم در این فرض وجوب نفسی نه طریقی زیرا علم به واقع مقدور نیست.

و چنانچه شک در غیر ارکان است آیا من حمد را خواندم یا نخواندم در اینجا تکرار می کنم حمد را و نماز باطل نمی شود بر این مبنی فتوای علمای اعلام بر اینکه کسی مسائل شک و سهو را یاد نگیرد فاسق است (می توانی یاد بگیری چرا یاد نمی گیری؟) در اینجا تعلم طریقی است یعنی می توانی احکام را بیاموزی تا به واقع برسی و در این فرض آوردن مشکوک رجاء کافی است و تعلم بر او واجب است قبلاً از ابتلاء به شک بحکم عقل به ملاک رفع عقاب المحتمل یعنی شما احتمال می دهی که معاقب باشی عند فعیلة شک یعنی خود شما احتمال می دهی که شک بکنی و احکام را یاد نگرفتی نادرست بخوانی احتمال عقاب وجود دارد ادله وجوب تعلم شامل او نیز خواهد شد زیرا چنانچه تعلم نکند قبل ابتلاء و اکتفاء کند بمجرد احتمال و مصادف با واقع نباشد نماز او باطل خواهد بود و عقاب او صحیح است و عذر او پذیرفته نیست که نمی دانستم زیرا پاسخ داده می شود که چرا یاد نگرفتی کما اینکه در روایت آمده است.

پس اشکال مرحوم صاحب کفایه که فرض کرد که نمی تواند نماز بخواند فرض صحیحی نیست.

الفرع الثالث : اگر کسی غافل شود و آدم غافل نمی تواند کاری انجام بدهد مثلاً جلوی من آبی گذاشتن و من غافل از آن هستم می شود به این انسان تکلیف کرد که بخور این تکلیف کردن صحیح نیست زیرا نمی دانم که اینجا چیزی است یا خیر؟ در اینجا تکلیف به غیر مقدور است در اینجا اگر مولی بگوید (تعلّم) این می شود دستور مولی به تعلم و آموختن می شود واجب نفسی.

تلخص اینکه در مواردی که می توانیم انجام عمل بدهیم وجوب در آنجا طریقی است و در آنجایی که نمی توانیم وجوب در آنجا نفسی است[1]


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo