< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سیدمحمود مددی

94/06/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اوامر/ضد /تزاحم: تنبیه چهارم

تنبیه چهارم: اگر مشروط به قدرت شرعی، اهم باشد

در مباحث آینده خواهیم گفت که در باب «تزاحم» اهم بر مهم مقدم می‌شود. اگر یکی مشروط به قدرت شرعی باشد اما اهم، مشروط به قدرت عقلی مقدم می‌شود یا اهم؟

اگر شرط مشروط به قدرت شرعی «عدم اشتغال به واجب مزاحم» باشد، باید واجب اول که مشروط به قدرت عقلی است را مقدم کنیم؛ چون وقتی واجب اول را اتیان کردیم، شرط واجب دوم (عدم اشتغال به واجب دیگر) فعلی نیست. وقتی شرطش فعلی نشد، پس با تکلیفی مخالفت نکرده‌ام.

اما اگر واجب مشروط به قدرت شرعی، شرطش «عدم اشتغال به واجبی است که لایقل اهمیة» باشد، من باید حتماً اهم را انجام بدهم اگر چه مشروط به قدرت شرعی است؛ چون اگر واجب مشروط به قدرت عقلی را اتیان کردم، واجب دیگر شرطش فعلی شده و ملاکش فوت می‌شود.

مرجح دوم: ما لا بدل له

مرحوم میرزای نائینی گفته‌اند: اگر یکی از دو واجب بدل دارد اما دیگری ندارد، آن واجبی که بدل ندارد مقدم می‌شود.

محل نزاع

توضیح بدل عرضی

شخصی که تعمداً افطارکرده، مخیر است بین اطعام ستین و بین مثلاً صیام ستین یوماً. به این بدل اصطلاحاً بدل هم‌عرض می‌گویند.

توضیح بدل طولی

بدل طولی مال جایی است که واجب اول، ممکن یا متیسّر نباشد؛ اگر یک امری ممکن نشد یا متیسّر نشد و نوبت به بدل رسید، به این بدل، بدل طولی می‌گویند؛ مثل وضو و تیمم. نمازِ با تیمم، وظیفة کسی است که نمازِ با وضو برای او ممکن یا متیسّر نیست. یا مثل ادا و قضا؛ قضای نماز، بر کسی واجب است که ادا از او فوت شده باشد.

تکلیفی که بدل عرضی دارد، از باب تزاحم خارج است

اگر یک تکلیفی بدل عرضی دارد، از باب تزاحم خارج است؛ چون بدل عرضی‌اش را باید ایجادکنم. تزاحم، مال جایی است که بدل عرضی نداشته باشد؛ چون تزاحم مال جایی است که قدرت بر امتثال هر دو تکلیف نداشته باشیم.

پس مثالش نماز در ضیق وقت و ازاله است، نه مطلق نماز. صلات، بدل دارد؛ بدلش قضایش است. در اینجا صلات لها البدل است، ازاله لیس له البدل است. میرزا می‌گفت: وظیفة ما تقدیم ما لیس له البدل یعنی ازاله است.

نقد میرزا

مثال‌ها

لکن خود مرحوم میرزا مثال‌هایی را ذکرکرده که این مثال‌ها از بحث ترتّب و تزاحم خارج است؛ مثلاً مثال وضو و تیمم را ذکرکرده، که این مثال‌ها درست نیست، لذا بعد از ایشان بر امثلة ایشان اشکال کرده‌اند.

این مرجح، به تقدیم اهم برمی‌گردد

این فرمایش میرزا قطع نظر از مثال‌هایش هم درست نیست؛ این مرحج، یک مرجح مستقلی نیست، بلکه یک مرجحی است که به «تقدیم اهم بر مهم» برمی‌گردد. ما فرض‌مان این است که در ضیق وقت دو تکلیف داریم به ازاله و صلات، و فرض کنیم که این دو واجب احتمالاً مساوی باشند، در اینجا باید ترک صلات کنیم. اگر فرض کنیم که هر کدام از ازاله و صلات، ده درجه از مصلحت را دارند. نماز را اگر قضاکنیم، اگر فرض کنیم که این نمازِ قضایی، بخشی از آن ملاک را دارد. ملاکی که به دست می‌آورم، مجموعاً 15درجه است. اما اگر عکسش کنم نمازبخوانم و ازاله را ترک کنم، مجموعاً فقط ده درجه مصلحت به دست می‌آورم. پس آن که بدل ندارد را از باب اهمیت مقدم کرده‌ایم.

پس این مرجح دومی که میرزا ذکرکرده را قبول کردیم، اما نه به عنوان یک مرجح مستقل؛ این مرجح، درست است، اما برگشتش به یک مرجح دیگری است.

پس تا اینجا تنها مرجح مستقل، همان مرجح تقدیم مشروط به قدرت عقلی بوده‌است.

اشکال: اگر ازاله را هم ترک کنیم، ازاله‌های بعدی ممکن است پنج درجه مصلحت داشته باشند که مجموعاً همان 15درجه بشود و لذا نمی‌توانیم با اطمینان بگوییم که ازاله مقدم است.

پاسخ استاد: ازاله در آنِ بعدی، تکلیف دیگری است.

پاسخ مقرر: این، اشکال به مثال است؛ این اشکال به این معنی است که هر دو واجب بدل دارند.

پاسخ همبحثی مقرر: شما برو به جای نماز و ازاله، حج انجام بده، بالاخره مقداری مصلحت به دست آورده‌ای. این، همان جواب استاد است.

مرجح سوم: تقدیم اهم

اگر دو تا واجب داشته باشیم که یکی به لحاظ ملاک و مصلحت اهم از واجب دیگر باشد، در اینجا گفته شده که باید واجب اهم را اتیان کنیم و واجب مهم را ترک کنیم. و طبق ترتّب، امر به مهم ترتّبی است و لذا اگر به اهم مشغول بشویم، تکلیف به مهم اصلاً فعلی نیست، پس اهم را امتثال کرده‌ام و مهم را معصیت نکرده‌ام. اما اگر به مهم مشغول بشویم، اهم را معصیت کرده‌ایم.

فروض تقدم اهم

این که «اهم مقدم می‌شود» سه فرض دارد:

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo