< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سیدمحمود مددی

94/08/11

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اوامر/امر بعد از امر /مختار و شروع نواهی

2- هیئت چنین اطلاقی ندارد

مرحوم آخوند، از اطلاق هیئت، تأسیسیت را استفاده کردند.

قبلاً هم گفته‌ایم که هیئت فقط یک اطلاق به ما می‌رساند، اطلاق هیئت، یک مدلول بیشتر ندارد؛ که این وجوب یا تکلیف، مشروط و معلق بر خصوصیتی نیست.

مختار: ظهور در تأکید

با این که ما قائل هستیم که: «دو طلب ممکن است به طبیعت واحده تعلق بگیرد.»، ولی در اینجا قائلیم به این که ظهور دارد در تأکید؛ چرا که عرف به این نکته توجه نمی‌کند که: «اگر دو خطاب به طبیعت واحده تعلق بگیرد، دو بار می‌تواند عقاب کند و لذا تعلق دو خطاب به طبیعت واحده به دقت عقلی لغو نیست.»، ولی در نظر عرف خطاب دوم اگر تأکید نباشد، لغو است. لذا ما ظهور در تأکیدیت را قبول کردیم.

این بحث، بحث بی‌ثمری است

اما این بحث، بحث بی‌ثمری است؛ چون این بحث‌ها، مال آن جایی است که خطاب، از خود شارع دو بار صادربشود. و ما دائماً با خطابات تبلیغی سر و کار داریم؛ ائمه یک امر را صد بار هم که تکرارکنند، همه‌اش تبلیغِ همان یک امر مولاست.

المبحث الثانی: النواهی

مرحوم آخوند، کل مبحث «نواهی» را در سه فصل ذکرکرده:

الفصل الأول: فی مدلول النهی

در این فصل، در جهاتی بحث می‌کنیم:

الجهة الاولی: فی مدلول کلمة النهی و هیئته

مدلول خود کلمة «نهی» چیست؟ مدلول هیئت نهی مثل «لاتغتب» چیست؟ (از هیئت، تعبیر به «صیغه» می‌کنیم.)

مادة امر یا کلمة نهی؟

«نهی» مصدر است، مشهور قائل هستند که در مصدر دو وضع داریم: ماده، و هیئت. ولی ما در مصادر ثلاثی مجرد، قائل به وحدت وضع هستیم؛ کلمة «نهی» یک وضع بیشتر ندارد، لذا تعبیر به «کلمه» می‌کنیم. آنهایی که دو وضع برایش قائل هستند، این بحث را تحت عنوان «مادة نهی» بررسی می‌کنند.

نظریة مشهور: مدلول نهی و امر، یکسان است

بعضی از متأخرین گفته‌اند: مشهور بین علمای ما این است که کلمة نهی و هیئت نهی، دقیقاً مثل کلمة «امر» و هیئت آن است؛ یعنی کلمة «نهی» برای همان معنایی وضع شده که «امر» برای آن وضع شده، هیئت‌شان هم کذلک. پس هم کلمه و هیئت امر، و هم کلمه و هیئت نهی، هر دو برای طلب، و نسبت طلبیه وضع شده‌اند، فرق‌شان در این است که مدلول کلمة «امر» و هیئت آن، طلب‌الفعل است، اما مدلول کلمة «نهی» و هیئت آن، «طلب‌الترک» است. ترک، در خود نهی، اشراب شده‌است. کما این که طلب در امر اشراب شده‌است. این را به مشهور نسبت داده‌اند.

نظریة شهیدصدر

مادة نهی: زجر و منع

مرحوم آقای صدر، در توضیح معنای ماده و هیئت نهی فرموده‌اند که مادة «نهی» وضع شده برای یک معنای اسمی؛ که (از عبارات بعدی‌اش مشخص می‌شود که) همان زجر و منع است.

هیئت نهی: نسبت زجریه و ردعیه

و اما هیئت نهی وضع شده برای یک معنای حرفی که عبارت است از نسبت زجریه و منعیه. و این نسبت، مدلول این هیئت است، مثل یک مدلول تصوری می‌ماند.

پس مدلول هیئت، خود نسبت است، نه مفهوم نسبت. با این تفاوت که در هیئت امر، مدلول، نسبت بعثیه و تحریکیه است، و در هیئت نهی، مدلول، نسبت زجریه و ردعیه است.

با توجه به مبانی قوم، کلام آقای صدر، کلام خوبی است. بحوث:ج3،ص12

سؤال: ثمرة این اختلاف چیست؟

پاسخ: در بحث اطلاق و تقیید هیئت، یا در دلالت بر حرمت اثر دارد.

نظریة مختار

کلمة نهی: زجر و منع

در کلمة «نهی» با فرمایش آقای صدر موافقیم، در لغت هم همین است. إنما الکلام و تمام الکلام، در مدلول هیئت نهی است.

هیئت نهی

ما در مدلول هیئت نهی باید حرفی را بگوییم که در معانی حرفیه آن حرف را گفته‌ایم.

سه نظریه در معانی حرفیه

در معانی حرفیه، در بین علمای ما سه نظریه هست:

مرحوم آقای خوئی در باب «هیئت» قائل است که مدلول، دائماً یک تصدیق است؛ در امر، تصدیق به طلب‌کردن آمر.

مرحوم آخوند قائل است که مدلول هیئت، دائماً یک تصور است؛ در امر، مفهوم طلب.

مشهور قائلند که مدلول هیئت، نه یک تصدیق است نه یک تصور است، دائماً یک نسبت است؛ در امر، نسبت طلبیه.

مرحوم آقای خوئی قائل است که دلالت وضعیه دائماً دلالت تصدیقیه است؛ وضع، منشأش دائماً دلالت تصدیقیه است. هیچ‌وقت وضع نمی‌تواند تصور باشد.

مرحوم آخوند، معنای حرفی را منکر است؛ معنایی غیر از معنای اسماء ندارد؛ قائل است که مدلول حروف، هیچ فرقی با مدلول اسماء ندارد.

مشهور چون دلالت وضعیه را تصوریه می‌دانند، لذا فرق می‌گذارند ذاتاً و ماهیةً بین معنای اسمی و حرفی؛ قائل هستند که مدلول، در اسماء دائماً یک تصوراست، و در حروف و هیئات دائماً یک نسبت است. لذا مشهور هم قائل هستند که مدلول هیئت، یک نسبت است و آن نسبت، نسبت زجریه است و نسب منعیه است.

قضاوت بین این نظریات

ترجیح نظریة مرحوم خوئی (تصدیق) در حروف و هیئات

در این سه مبنا، آن مبنایی که بیشتر قابل قبول است، نظریة مرحوم آقای خوئی است؛ البته این نظریة ایشان هم (که هم مدلول حروف و هم مدلول اسماء، مطلقاً تصدیق است.) اینجا اتفاقی درست است؛ این دلالت تصدیقیه، در اسم جوابگو نیست، در حروف و هیئات بهتر جواب می‌دهد. در باب حقیقت وضع نظریه‌ای دارند که در اسماء جوابگو نیست.

سپس نظریة مرحوم آخوند (یکسانیِ معنای اسمی و حرفی)

بعد از نظریة ایشان، نظریة مرحوم آخوند بهتر است؛ چون فی‌نفسه قابل تعقل است.

قول مشهور اصلاً قابل تصور نیست

اما قول مشهور به نظر ما اصلاً قابل تصور نیست؛ چون مدلول باید ذهنی باشد تا ما به آن منتقل بشویم، ولی آنها خود نسبت خارجیه (نه مفهوم ذهنی نسبت) را مدلول گرفته‌اند!

نظریة چهارم: وضع به علامیت

اما در باب حروف و هیئات، قائل هستیم که وضع اسماء، به تسمیه است. در حروف و هیئات، وضع، به علامیت است. یعنی در اسماء، نامگذاری می‌کنیم. اما در حروف وهیئات، اصلاً نامگذاری نمی‌کنیم؛ «مِن» اسم چیزی نیست، بلکه علامت است. اگر تمام الفاظ اسم بودند، نمی‌توانستیم صحبت کنیم. و همینطور اگر تمام الفاظ علامت بودند.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo