< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سیدمحمود مددی

94/08/27

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نواهی/اجتماع امر و نهی /تنبیهات

در هر دو مورد قائل به جواز شدیم، لکن مشهور در مورد اول امتناعی شده‌اند، اما در مقام دوم جماعتی جوازی شده‌اند گرچه مشهور در این مقام هم امتناعی شده‌اند. به لحاظ عالم حب و بغض، در مقام اول امتناعی شدیم و در مقام دوم جوازی شدیم. امتناع در مرحلة حب و بغض، سرایت به جعل نمی‌کند. هذا تمام الکلام در اجتماع امر و نهی.

تنبیهات

التنبیه الأول: مسألة الاجتماع فی العبادات

ما در عبادات، امتناعی هستیم؛ یعنی اگر امر تعلق گرفته باشد به عملی به نحو عبادت، نمی‌شود نهی به همان عمل هم تعلق بگیرد. مثال معروفش این است که اگر ما در مکان غصبی نمازبخوانیم، این عمل باطل است.

این که در عبادات امتناعی شده‌ایم، نه به این خاطر است که اجتماع امر و نهی مشکلی دارد، بلکه به خاطر نکته‌ای خارجی است؛ چون در عبادات، علاوه بر حسن فاعلی، حسن فعلی هم لازم است. اگر از عمل صالحی نهی شود، آن عمل حسن فعلی نداشته و نمی‌تواند مقرِّب باشد.

چرا مقربیت با حرمت جمع نمی‌شود؟ یک نکتة عقلی است. وقتی که ما با عمل محرَّم عبادت می‌کنیم، حسن فاعلی می‌تواند داشته باشد، ولی حسن فعلی نمی‌تواند داشته باشد؛ چون می‌خواهم با این عمل به مولا متقرب بشوم، نیتم ناصالح است، اما عملم صالح نیست.

فهم استاد: عقل درک می‌کند که چنین عملی امکان تقرب ندارد.

فهم مقرر: عقل درک می‌کند که چنین عملی امکان تقرب دارد.

فهم هم‌مباحثه‌ایِ مقرر: عقل نمی‌کند که این عمل امکان تقرب دارد یا ندارد.

در ذیل این نکته دو امر را متعرض می‌شوم:

امر اول: کدام حرمت مانع تقرب است؟

اقسام حرام

در نزد فقها «حرام» سه قسم است: حرام تقدیری، فعلی، منجز. حرمت تقدیری، جایی است که عمل، ملاک و مفسدة حرمت را دارد، ولکن شارع آن عمل را تحریم نمی‌کند لمانع. در حرمت فعلی، شارع آن عمل را تحریم کرده ولی استحقاق عقوبت ندارد. حرمت منجزه، آن حرمت فعلی‌ای است که در مخالفتش استحقاق عقوبت هست.

1- حرمت تقدیری

فرض کنید مایعی در اینجا خمر است و من از خمربودنش غافل هستم، یا اعتقاد و یقین دارم که: «این مایع، خمر نیست.»، حکم شرب این مایع نسبت به من، تقدیری است؛ یعنی این فعل، تمام ملاک حرمت را دارد و مبغوض است و مفسده دارد، اما شارع بر من تحریم نکرده‌است و حرمت فعلی ندارد؛ چون «التفات» شرط فعلیت تکلیف است. چرا شارع تحریم نکرده؟ لمانعٍ؛ التفات شرط فعلیت تکلیف است، غفلت مانع است؛ چون اگر برای من جعل کند، اثری ندارد. لذا جعلی کرده که من را شامل نمی‌شود. حرمتش نسبت به من، تقدیری است.

(پس جایی که اصلاً احتمال حرمت را نمی‌دهد، حرمت، تقدیری است.)

2- حرمت فعلی

حرمت فعلی غیرمنجز: نمی‌داند: «این مایع، خمر است یا خمر نیست؟»؛ احتمال می‌دهد خمر باشد، اما استصحاب می‌گوید: «این مایع، خمر نیست.»، الآن حرمت نسبت به این شخص، فعلی است؛ چون احتمال حرمت را می‌دهد. پس تکلیف فعلی است، اما غیرمنجز است؛ چون استصحاب می‌گوید: «خمر نیست»؛ پس اگر این خمر را شرب کرد، فعلش حرام است لکن منجز نیست؛ یعنی به خاطر این عمل استحقاق عقوبت پیدانمی‌کند.

(پس جایی که احتمال حرمت را می‌دهد اما معذِّر دارد، حرمت، فعلی است.)

هر منجزی، فعلی هم هست. منظور ما از «فعلی» فعلی غیرمنجز است.

3- حرمت منجَّز

حرمت فعلی منجز، مثل این که در این مثال، این مایع خمر است و می‌داند یا استصحاب می‌گوید که: خمر است.

(پس جایی که می‌داند حرام است و معذری هم ندارد، حرمت، منجز است.)

مبنای مختار: حرام تقدیری نداریم

مشهور گفتند که جهل مرکب یا عدم التفات مانع از فعلیت تکلیف است؛ چون شارع در حق چنین کسی اگر تکلیف را فعلی کند، لغو است. لکن به نظر ما محذور «لغویت» لازم نمی‌آید و لذا شخص غافل یا جاهل مرکب، حرمت فعلیة غیرمنجز دارد. به عبارت دیگر: ما التفات را شرط فعلیت تکلیف نمی‌دانیم، شرط تنجز می‌دانیم.

اشکال: ولی حرمت تقدیری، در شروط دیگر تکلیف مثل عقل و بلوغ جاری است.

پاسخ استاد: بله، آنجا قبول کرده‌ایم.

کدامیک از مراتب حرمت مانع تقرب است؟

گفتیم: «عمل حرام، مقرِّب نیست.»، کدامیک از این سه حرام مقرب نیست. سه نظریه هست: بعضی گفته‌اند: فقط حرام منجز قابلیت تقرب ندارد. بعضی گفته‌اند: حرام منجز و حرام فعلی غیرمنجز است که مقرب نیست، ولی حرام تقدیری قابلیت تقرب دارد. بعضی گفته‌اند: حتی حرمت تقدیری هم مانع تقرب است.

ما از این سومی هستیم؛ گفته‌ایم: هیچ‌کدام از این سه حرمت، مقرب نیست. ما هم قائلیم که حرمت به تمام مراتبش اینطور است که مقرب نیست. لکن با این تفاوت که در فقد سایر شروط تکلیف مثل عقل و بلوغ، حرمت تقدیری داریم، ولی در فقد التفات حتی حرمت تقدیری هم نداریم.

فقها در یک جا حرمت تقدیری را گفته‌اند: «مقرِّب است» در جای دیگری گفته‌اند: «مقرب نیست»!

امر دوم: صلات فی المغصوب

به‌مناسبت چون خیلی محل ابتلاست، می‌خواهم یک مسألة فقهی را متعرض بشوم؛ و آن «صلات فی المغصوب» است، و دو فرد هم دارد: صلات در مکان مغصوب، و صلات با لباس غصبی.

مقدمه

توضیح چند اصطلاح

قبل از این که وارد این بحث بشوم چند اصطلاح را باید معنا کنم:

غصب

غصب عبارت است از استیلای بر مال غیر عدواناً.

تصرف

تصرف در مال غیر، دو نوع است: یا اعتباری است، یا تکوینی است.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo