درس خارج اصول استاد سیدمحمود مددی
96/09/21
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: حجج و امارات (اطمینان / جهت دوم: حجیت اطمینان / قول سوم تا پنجم / نقد اقوال و نتیجه)
• قول سوم: اطمینانِ حاصل از اعتماد به عالم حجت است
• قول چهارم: اطمینان عرفی حجت است
• قول پنجم: اطمینانِ نوعیِ عرفی حجت است
• نقدی بر همهی اقوال قائل به حجیت
• نتیجه: حجیت سبب اطمینان نوعی
• جهت سوم: آثار اطمینان
• اثر اول: عدم حجیت اماره بر خلاف اطمینان
• دلیل اول: موضوع حجیت امارات عقلائیه، غیرمطمئن بر خلافش است
• نقد اول: این اثر، برای مطلق اطمینان است
• نقد دوم: وجدان نمیکنیم
خلاصه مباحث گذشته:
صحبت ما، در اقوال در حجیت اطمینان بود؛ قول اول حجیت عقلی اطمینان بود، و قول دوم حجیت شرعیهی اطمینان بود و قول مشهور هم بود و به سیرهی عقلا استدلال کردهبودند، و ما در نقد این قول گفتیم: آنچه در سیرهی عقلا داریم، «عمل به اطمینان» است، نه «حجیت اطمینان».
قول سوم: اطمینانِ حاصل از اعتماد به عالم حجت است
این قول، قول صاحب عروه و اکثر معلِّقین بر عروه است. در مسألهی «عدالت امام جماعت» سید یکی از طرق احراز عدالت را «اطمینان» قرارمیدهد، سپس میفرماید: تارتاً اطمینان از شخص عالم است، تارتاً از شخص جاهل عامی است. سید میفرماید که اطمینان عالم حجت است به خلاف اطمینان جاهل، و اکثر مردم از جهّال هستند که اعتباری به اطمینان آنها نیست. در «عروه» ج3 ص191 از طبع جامعه مسأله15 فرموده: «بل يكفي الاطمئنان إذا حصل من شهادة عدل واحد و كذا إذا حصل من اقتداء عدلين به أو من اقتداء جماعة مجهولين به و الحاصل أنه يكفي الوثوق و الاطمئنان للشخص من أي وجه حصل بشرط كونه من أهل الفهم و الخبرة و البصيرة و المعرفة بالمسائل، لا من الجهّال و لا ممّن يحصُل له الاطمئنان و الوثوق بأدنى شیيء كغالب الناس.»[1] ؛ غالب مردم به صرف این که مثلاً پدربزرگش این حرف را زده به اطمینان میرسد. اینچنین اطمینانی حجت نیست، ولی اگر دیدیم طلبهای که چند سال است در حوزه است و میدانیم که مسائل را بلد است به کسی اقتداکرده، اگر از اقتدای او به اطمینان برسیم، این اطمینان حجت است. همینطور است اگر مردم عادی از یک دکتری تعریف کنند، یا یک دانشجوی پزشکی که چند سال است درس پزشکی خواندهاست.
این نظر مرحوم سید ممکن است برگردد به یکی از دو نظری که بعد خواهیم گفت، احتمال هم دارد که یک نظر مستقلی باشد.
به این کلام مرحوم سید، تعلیقه نزدهاند؛ این عدم تعلیقه، ظهور دارد در موافقت با ماتن. گاهی ممکن است تعلیقه نزدن، دلیل بر موافقت نباشد به جهت این که مثلاً فتوای ماتن مطابق احتیاط است؛ مثلاً در مسألهی غسل «نوروز» سید گفته: «مستحب است» ولی به نظر یکی از معلِّقین ممکن است ثابت نباشد اما چیزی هم نگوید. اینجا از عدم تعلیقه نمیفهمیم که با ماتن موافق است. اما اینجا که بحث «حجیت اطمینان» است، عدم تعلیقه ظهور دارد در موافقت با ماتن. اکر معلِّقین اینجا تعلیقه نزدهاند، الا یکی دو نفر مثل آقای خوئی که فرمودهاند: فرقی بین این دو نوع اطمینان نیست، و اطمینان از هر طریقی که باشد حجت است.
قول چهارم: اطمینان عرفی حجت است
قول چهارم، قولی است که برخی شرّاح متأخر عروه در کتاب «مهذب الاحکام» تفصیل دادهاند بین اطمینان عرفی و غیرعرفی؛ چرا که عند الاعقلاء اطمینان غیرعرفی حجت نیست. در کلمات ایشان من ندیدهام که توضیح بدهند مرادشان دقیقاً چیست. ولی اگر به همین ظاهرش حمل کنیم، به این معنی است که اگر منشأ و سببالاطمینان امر عرفی باشد حجت است، اگر امر غیر عرفی باشد حجت نیست.
این احتمال هم هست که مراد ایشان از «عرفی»، «نوعی» باشد. فرموده: «لأنّ الاطمئنان العرفي حجة عقلائية و لم يردع عنها الشارع.»[2] . احتمال دارد مراد ایشان از «اطمینان عرفی» همان معنایی باشد که ما قبلاً توضیح دادیم، و احتمال ضعیفی هم هم هست که مرادش «معنای نوعی» باشد.
قول پنجم: اطمینانِ نوعیِ عرفی حجت است
قول پنجم، قول بعضی متأخرین است که در «حجیت اطمینان» دو تعبیر دارد: در «اصول» گفتهاست اطمینان وقتی حجت است که بر اساس «حساب احتمالات» شکل گرفتهباشد نه بر اساس «امور شخصیه». اطمینان من به عدالت زید اگر متأثر از امور نفسانی من نباشد و صرفاً به خاطر اِخبارچند ثقه باشد، اطمینانِ بر اساس «حساب احتمالات» است. ولی اطمینان من به عدالت زید اگر متأثر از مسائل شخصی باشد که مثلاً به من احترام میگذارد، بر اساس «حساب احتمالات» نیست بر اساس امور شخصیه است. در کتاب «الرافد» ج1ص131 فرموده: «الاحتمال الواصل لدرجة يكون احتمال الخلاف احتمالا وهميا لا يعتنى به، و هذا هو المعبر عنه بالاطمئنان و الوثوق الشخصي، و هو حجة بنظرنا إذا كان ناشئا عن دليل حساب الاحتمالات و تراكمها حول محور واحد» ما اسم این اطمینان را «یقین موضوعی» گذاشتهایم. «و هو الذي نصطلح عليه باليقين الموضوعي في مقابل اليقين الذاتي الناشئ عن العوامل المزاجية و الشخصية.»[3] .
توضیح یقین موضوعی: در عربی جدید به «عینی» میگویند: «موضوعی». ما در فارسی کلمهی «عینی» به کار میبریم، یعنی شرایط خارجی. «ذاتی»، در مقابل «خارجی» است؛ یعنی منشأ درونی دارد. پس با این توضیح، اعتقاد من، یا منشأ درونی دارد، یا منشأ بیرونی دارد. مثلاً اگر معتقد به عدالت کسی بشویم به خاطر علاقهای که به او داریم یا اگر معتقد به بیعدالتی کسی بشویم چون به ما احترام نمیگذارد، این اطمینان که بر اساس حبّ و بغض است، شخصی است.
ایشان در بحث دیگری در فقه، به جای «اطمینان ناشی از حساب احتمالات» از تعبیر «اطمینان ناشی از مناشئ عقلائیه» استفاده کردهاست: «و یُعرف الاجتهاد بالاطمئنان الناشی من المبادی العقلائیة». این تعبیر، دقیقتر است، و آن تعبیری که در اصول به کار برده را هم حمل بر همین معنا میکنیم، خصوصاً که فقه را متأخر از اصول نوشتهاست.
نتیجه این میشود که در نظر ایشان، اطمینانی حجت است که اولاً نوعی باشد نه شخصی، و ثانیاً عرفی باشد نه غیرعرفی.
نقدی بر همهی اقوال قائل به حجیت
دلیل قول دوم (حجیت شرعیه مطلقاً) و دلیل همهی این تفاصیل، «سیره» است. پس تمام این اقوال، یک اشکال مشترک دارند؛ که سیره بر «حجیت اطمینان»، بلکه سیره فقط همین مقدار است که به اطمینان عمل میشود.
نتیجه: حجیت سبب اطمینان نوعی
آنچه سیره بر حجیت آن داریم، سبب اطمینان نوعی است. بنابراین اطمینان حجت نیست، بلکه سبب اطمینانِ نوعی حجت است. لذا اگر من با قول ناظم به اطمینان رسیدهباشم که مدرسه تعطیل است، وقتی مدیر به من اعتراض کند که: «چرا دیروز به مدرسه نیامدی؟»، حجت خود را به او عرض میکنم و سبب اطمینان نوعی را میگویم؛ که ناظم دیروز به من گفت: «مدرسه امروز تعطیل است». بنابراین اطمینان به وجود تکلیف فعلی، مطلقاً منجِّز است ولو شخصی باشد، ولی نه «بما هو اطمینان»، بلکه «بما هو احتمالٌ». و اطمینان به عدم تکلیف فعلی، اگر نوعی باشد، سببش معذِّر است.
پس اقوال حجیت، پنج قول است، و یک قول هم قائل به عدم حجیت است که قول مرحوم آقاضیاء است.
جهت سوم: آثار اطمینان
برای «اطمینان» آثاری ذکرکردهاند، آیا این آثار تمام است؟
اثر اول: عدم حجیت اماره بر خلاف اطمینان
اولین اثری که نقل شده، این است که حجیت تمامی امارات، منوط است به این که اطمینان بر خلافش نداشتهباشیم. مثلاً یکی از امارات «خبر ثقه» است، فرض کنید خبر ثقه قائم شده بر «عدالت زید»، سه مخاطب را در نظر بگیرید: یک نفر اطمینان به عدالت زید دارد، یک نفر اطمینان به عدم عدالت زید دارد، و یک نفر هم شاکّ است، مشهور بین علمای ما این است که فقط بر دو نفر حجت است: بر کسی که خودش اطمینان به عدالت زید دارد، و بر کسی که شاکّ است، ولی بر کسی که اطمینان به عدم عدالت زید دارد حجت نیست. پس یکی از آثار «اطمینان» این است که اگر بر خلاف امارهای قائم بشود، آن اماره حجت نیست.
دلیل اول: موضوع حجیت امارات عقلائیه، غیرمطمئن بر خلافش است
دو بیان برای اثبات عدم حجیت گفتهاند: بیان اول این است که حجیت بیّنه، حجیت شرعیه و جعلیه است؛ حجیت بیّنه عقلائاً بر شخص شاکّ جعل شده، شارع هم که این حجت را امضاکرده، در حد جعل عقلا امضاکردهاست. پس کسی که مطمئن است، اصلاً دلیل تشریع او را نمیگیرد.
نقد اول: این اثر، برای مطلق اطمینان است
اینها میگویند: نظام اجتماعی، بیش از این احتیاج نداشتهاست؛ جعول و تشریعات عقلائیه، حداقلی است؛ به اندازهای است که نظام اجتماعی حفظ بشود. و نظام اجماعی بیش از این مقدار (که بیّنه در مواردی حجت است که اطمینان بر خلافش نداشته باشیم) لازم نداشتهاست.
این بیان را ما نمیتوانیم ردّش کنیم و بگوییم: «عقلا اینطور تشریع نکردهاند». اما لازمهی این کلام، این است که اطمینان، چه حجت باشد و چه نباشد، اگر اطمینان به خلاف یک اماره داشتم، آن اماره حجت نباشد؛ چون من از موضوع حجیت امارات یعنی «شاکّ» خارج هستم.
نقد دوم: وجدان نمیکنیم
اگر کسی این ادعا را بکند که موضوع حجیت امارات عقلائیه شخص غیرمطمئن است، نمیتوانیم حرفش را با استدلال ردکنیم، اما این بیان که «موضوع حجیت امارات عقلائیه، شخص غیرمطمئن است.» را وجدان نمیکنیم.
قبلاً ما هم با این که قائل به حجیت اطمینان نبودیم، لکن تابع همین نظر بودیم و میگفتیم که: «اگر اماره بر خلاف اطمینان قائم بشود، آن اماره حجت نیست.»، اما بعداً از این بیان عدول کردیم، مختار خودمان را إنشاءالله فردا میگویم.