درس خارج اصول استاد سیدمحمود مددی
96/11/02
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: حجج و امارات (خبر متواتر / مبنای مختار و مشهور در حجیت خبر متواتر / اقسام تواتر)
• احتمال عدم مطابقت با واقع، در فرض تعدد مخبرین، صفر میشود
• خصائص عامه و نسبیه
• مبنای مشهور و مختار در حجیت خبر متواتر
• اقسام خبر متواتر
• متواتر لفظی: مادهی مشترک
• متواتر معنوی: مضمون مشترک
• متواتر اجمالی
• تعریف اول: لازمهی مشترک
• تعریف دوم: مضمون اخصّ
• تعریف سوم: مطابقت بعض با واقع
خلاصه مباحث گذشته:
صحبت ما در خبر متواتر بود. گفتیم: وقتی کسی خبری میدهد، هم احتمال مطابقت هست و هم احتمال مخالفت هست. و احتمال مخالفت، به یکی از دو منشأ است: یا به خاطر خطای مخبر است، یا به خاطر کذب مخبر است. اگر مثلاً احتمال خطا پنجاه درصد باشد، وقتی که مخبر دوم هم همان خبر را بدهد، در او هم احتمال پنجاهدرصد وجود دارد، احتمال این که هر دو خطاکردهباشند و مثلاً دچار اشتباه دید یا اشتباه ذهنی شدهباشند، ضعیفتر میشود. اگر همان خبر را سه نفر بگویند، احتمال خطا اضعف میشود. بر اساس حساب احتمالالت، وقتی قیمت این احتمالات در هم ضرب میشود قیمتش کمتر میشود.
احتمال عدم مطابقت با واقع، در فرض تعدد مخبرین، صفر میشود
بعد مرحوم آقای صدر فرمودند که وقتی تعداد مخبرها زیاد میشود، احتمال کذب همه صفر میشود، یا عملاً یا واقعاً. مراد از «عملاً» این است که ما در مقام «عمل» به آن احتمال خطا اعتنانمیکنیم و ترتیب اثر نمیدهیم. مراد از «واقعاً» این است که احتمال خطا نمیدهیم و اطمینان یا قطع پیدامیکنیم که این خبر مطابق واقع است.
اگرچه یک کسر مثلاً یکدوم را بینهایت بار در هم ضرب کنیم حاصلش صفر نمیشود، ولی ذهن ما نمیتواند به احتمالهای خیلی کوچک توجه کند. مرحوم آقای صدر میفرماید: خدای متعال بشر را اینگونه آفریده که امور ضعیف را ادراک نمیکند. مثلاً جسمی که از ما دور میشود، به یک مرحلهای میرسد که دیگر نمیبینیمش و صدایش را هم نمیشنویم، ادراکات عقلیِ ما هم همینطور است؛ چون حساب «احتمالات» مربوط به قوهی عاقلهی ماست. یک احتمال وقتی خیلی کوچک بشود، به مرحلهای میرسد که قوهی عقلهی ما آن را درک نمیکند.
خبر متواتر هم به همین نحو است. در خبر متواتر خصوصیات مخبر دخالت دارد؛ مثل عدد یا وثاقت؛ هر قدر که عدد مخبرین بیشتر بشود و هر قدر که وثاقتشان بیشتر بشود، احتمال خطا کمتر میشود، تا جایی که به حدی میرسد که ذهن ما نمیتواند آن احتمال را ادراک کند و درنتیجه به قطع میرسد.
خصائص عامه و نسبیه
ایشان فرموده: آن خصوصیاتی از خبر که دخیل در کوچکشدن این احتمال است، بر دو دسته است: خصائص عامه، و خصائص نسبیه.
خصائص عامه، خصوصیاتی در خبر است که با قطع نظر از این که «مخبر این خبر، چه کسی است؟» سنجیده میشود. مثلاً یک خبری به ما میدهند که خیلی غیرعادی است؛ مثلاً میگویند: «ما یک دوستی داشتیم که در هر وعده چهل تا نان میخورد»، حتی اگر آدم ثقهای هم این خبر را بدهد، و حتی اگر چهارپنج نفر هم این خبر را بدهند، ما به قطع نمیرسیم. اگر در موارد عادی با خبر پنج نفر به قطع میرسیم، در این مثال، با خبر پنج نفر شاید به یک ظنّ کوچکی برسیم. در این مثال ممکن است با بیست مخبر به قطع برسیم. اینها خصائص عامه است؛ محتوای خبر، هر چه عادیتر و متعارفتر باشد، راحتتر پذیرفته میشود. و هر چه غریبتر و دورتر از ذهن باشد، احتمال صدقش ضعیفتر است.
خصائص نسبیه، خصائصی است که با توجه به مخبر سنجیده میشود؛ مثل این که کسی که از اهل سنت است، روایتی را نقل کند که دلالت کند بر امامت امیرالمؤمنین. با توجه به این که در مورد این خبر، داعی بر کذب و خطا[1] ، در این مخبر خیلی ضعیف است، احتمال صدق این خبر خیلی زیاد است. همین روایت را اگر یک شیعه نقل کند، احتمال صدقش کمتر است. این خبر، با توجه به این که مخبرش سنّی است، این خصوصیت را پیداکرده، لذا این خصوصیت، یک خصوصیت نسبیه است.
مبنای مشهور و مختار در حجیت خبر متواتر
مرحوم آقای صدر و امثال ایشان قائلند که حجیت خبر متواتر، از این باب است که افادهی علم میکند؛ علم، اعم از قطع و اطمینان است. اما ما که علم را حجت نمیدانیم و گفتهایم: «علمی که از یک سبب حاصل میشود، اگر سببْ نوعی باشد، آن علم هم حجت است.»، خبر متواتر را از این باب حجت میدانیم که علم حاصل از خبر متواتر، علم نوعی است، نه علم شخصی. پس مشهور خبر متواتر را موجِد الحجت میدانند، ما خود خبر متواتر را حجت میدانیم.
اقسام خبر متواتر
در اصطلاح، به تعد خبر میگویند: «تواتر»، و به آن خبری که تواتر دارد میگویند: «متواتر». خبر متواتر، بر سه قسم است: متواتر لفظی، متواتر معنوی، و متواتر اجمالی.
متواتر لفظی: مادهی مشترک
خبر متواتر لفظی، آن خبری است که مخبرینِ یک قضیهی لفظیه متعددند؛ ده بیست نفر همه همین لفظ را گفتهاند که مثلاً «زیدٌ عادل». البته مراد این نیست که همه دقیقاً یک لفظ را به کار بردهاند؛ ممکن است یکی گفتهباشد: «زیدٌ عدل»، دیگری گفتهباشد: «زیدٌ یکون عادلا»، دیگری گفته: «لا شک فی عدالة زید»، دیگری گفته: «عدالة زید ثابتة»، دیگری گفته: «عدالة زید واضحة»، دیگری گفته: «عدالة زید معلومة»، همهی اینها متواتر لفظی است. پس مراد این نیست که لفظها دقیقاً یکسان باشد، بلکه مراد از تواتر «لفظی» این است که مادهی واحدهی مثلاً «عدالت» را نقل میکنند اگرچه سیاقت تلفظی متفاوت باشد.
در این اقسام، اقوی قسم متواتر، همین متواتر لفظی است؛ چون احتمال خطا و کذب، در آن اضعف است.
متواتر معنوی: مضمون مشترک
خبر متواتر معنوی، آن خبری است که تعابیرشان مختلف باشد ولی مضمون مشترکی را نقل کنند؛ مثلاً کسی گفته: «زید عادل»، دیگری گفته: «یجوز تقلید زید»، دیگری گفته: «یجوز الاقتداء به»، دیگری گفته: «زیدٌ لایعصی الله»، اما مضمون همه «زیدٌ عادلٌ» است؛ یعنی در همهی این نقلها «عدالت زید» هست. پس تواتر معنوی، آن تواتری است که مضمون مشترکی را به سیاقتهای متعددی نقل کنند.
متواتر اجمالی
از مجموع کلمات فقها استفاده میشود که «متواتر اجمالی» سه تعریف دارد.
تعریف اول: لازمهی مشترک
تعریف اول، در کلمات آقای صدر آمدهاست. خبرهای مختلفی داریم، اما یک لازمی دارد که از اخبار متعدد انتزاع کردهایم؛ مثلاً کسی میگوید: «ما یک روزی با زید بودیم، مفصل شرب خمر کردیم.»، دیگری میگوید: «رفتیم منزل زید، با گوشت خنزیر از ما پذیرایی کرد.»، دیگری میگوید: «زید نمازنمیخواند»، دیگری میگوید: «زید حج نمیرود»، دیگری میگوید: «زید زکات نمیدهد». لازمهی اینها فسق زید است، با این که هیچکس دربارهی «فسق زید» سخنی نگفت و لذا دربارهی «فسق زید» حتی یک خبر واحد هم نداریم.
سؤال: فرق این تواتر، با تواتر معنوی در چیست؟
پاسخ: در تواتر معنوی گفتیم: مضمون مشترکی در همه هست، نه این که تنها لازمهی کلام هر کسی باشد؛ «زیدٌ یجوز الاقتداء به» متضمنِ «زیدٌ عادلٌ» است، اما «زید شارب الخبر» متضمن «زیدٌ فاسق» نیست، بلکه این مضمون فقط لازمهی آن خبر است.
تعریف دوم: مضمون اخصّ
معنای دومی که بعضی برای تواتر اجمالی» گفتهاند، این است که اخبار متعدده، مضامین متفاوتی دارند، اما یک مضمون در میان این مضامین، اخص است، این مضمون اخص «متواتر اجمالی» است. مثلاً دربارهی زید بعضی گفتهاند 120 کتاب تألیف کرده، بعضی گفتهاند 110 کتاب تألیف کرده، بعضی گفتهاند 98 تا، بعضی گفتهاند 84 تا، و اعداد مختلفی نقل کردهاند، و مثلاً کمترین عددی که گفته شده فرض کنید 35 باشد. در اینجا عدد35 متواتر میشود؛ چون همه گفتهاند: «35 تألیف را دارد»، و بعضی بیشتر هم ادعاکردهاند. اگرچه فقط یک خبر تعداد تألیفات زید را 35عدد دانستهبود، اما میتوانیم بگوییم: «این که زید حداقل 35کتاب دارد، به تواتر ثابت است.».
تعریف سوم: مطابقت بعض با واقع
تعریف سوم، خیلی مهم است؛ چون ما همیشه «تواتر اجمالی» را به این معنای سوم میگیریم. طبق تعریف سوم «تواتر اجمالی» این است که علم داریم بعضی از اخبار مطابق با واقع است. فرض کنید پنجاه نفر آدم خبرهایی دادهاند که احتمال کذب هر پنجاه خبر، صفر است؛ لااقل بعضی از این اخبار صادق است.
این تواتر، در جایی به درد ما میخورد که روایات عدیدهای داشتهباشیم. یک مثالش روایات «تحریف قرآن» است؛ ادعاشده که ما بیش از دوهزار روایت داریم که دلالت میکند بر تحریف قرآن. آن روایاتی که دلالتش محل کلام است را کناربگذاریم، لااقل صد روایت داریم که دلالت میکند بر تحریف قرآن. در این مثال، علم داریم که هر صد روایت کاذب نیست؛ لااقل یکی از این روایات از امام صادرشدهاست و درنتیجه «تحریف قرآن» ثابت میشود.[2]
اگر سه نفر هر کدام بگویند: «من از امام شنیدم که گفت: زیدٌ عادلٌ»، این سه خبر، اشتراک در لفظ ندارند؛ چون نمیدانیم از کدام امام شنیدهاند؛ ممکن است یکی از امام صادق شنیده باشد دیگری از امام کاظم شنیده باشد. اگر یک نفر بگوید: «امام باقر گفت: زیدٌ عادل»، دیگری بگوید: «امام صادق گفت: زیدٌ عادل»، و نفر سومی هم بگوید: «امام کاظم گفت: «زیدٌ عادل»، این تواتر، لفظی نیست؛ اشتراک در لفظ و مادهی واحده ندارند، بلکه تباین دارند؛ چون هر کدام به یک امام نسبت میدهند و درنتیجه از یک واقعه خبرنمیدهند. این تواتر، اجمالی است؛ علم اجمالی پیدامیکنیم که یکی از این سه خبر صادق است؛ یعنی یکی از این معصومین فرمودهاست: «زیدٌ عادل». این تواتر یا استفاضه، اجمالی است.