< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سیدمحمود مددی

96/11/07

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:حجج و امارات/امارات /خبر واحد

 

     وجه سوم: استهجان عرفی در اسناد حکم به عنوان عَرَضی

     مناقشه در وجه سوم: عدم استهجان با وجود نکته عقلائی

     جمعبندی آیه نبأ: عدم دلالت بر حجّیت خبر واحد

     آیه دوم: آیه نفر

     تقریب استدلال

     مناقشه اول: عدم دلالت بر وجوب حذر

     مناقشه دوم: عدم اطلاق در وجوب حذر

 

خلاصه مباحث گذشته:

در جلسات قبل استدلال به کتاب برای اثبات حجّیت خبر واحد شروع شده و آیه نبأ به عنوان اولین دلیل مطرح شد. تقریب به نحو مفهوم شرط نقد و بررسی شده و تقریب به نحو مفهوم وصف شروع شد. در این جلسه بیان سوم از تقریب به نحو مفهوم وصف بیان و بررسی می‌شود.

 

وجه سوم: استهجان عرفی در اسناد حکم به عنوان عَرَضی

مرحوم میرزای نائینی فرموده گاهی یک حکم برای شیئی به عنوان ذاتی ثابت است. در این صورت اگر همان حکم به آن شیء به عنوان عرضی اسناد داده شود، استهجان عرفی دارد. به عنوان مثال حکم نجاست برای دم به عنوان ذاتی ثابت است. اگر حکم نجاست به دم اسناد داده به عنوان اینکه ملاقات با بول کرده، استهجان دارد. یعنی هرچند جمله «الدم اللاقی للبول نجسٌ» یک جمله صادق است، امّا در نظر عرف مستهجن می‌باشد؛ زیرا دم نجس است چه ملاقات با بول داشته باشد و چه نداشته باشد. پس در این موارد فقط باید گفته شود «الدم نجسٌ».

معنای آیه شریفه نیز این است که «نبأ الفاسق إن جاءکم فتبیّنوا». اگر هیچیک از خبر فاسق و خبر عادل حجّت نباشد، پس باید عدم حجّیت خبر به عنوان ذاتی یعنی خبر واحد بودن اسناد داده شود، نه اینکه به فسقِ مخبِر که عنوان عرضی است اسناد داده شود تا نظیر «الدم الملاقی للبول نجسٌ» مستهجن شود. لذا از اینکه از عنوان عرضی در آیه استفاده شده، کشف می‌شود عنوان ذاتی دخالت در حکم ندارد. پس نبأ «بما هو نبأ» حکم عدم حجّیت را ندارد (یعنی حجّت است)، و عنوان عَرَضیِ فسقِ مخبِر موجب عدم حجّیت آن می‌شود. نظیر اینکه گفته شود «الماء الملاقی للدم نجسٌ» که فهم عرفی این است که آب فی نفسه طاهر بوده و ملاقات با دم موجب نجاست آن می‌شود. در نتیجه در آیه شریفه نیز باید نکته عدم حجّیت همان خبر فاسق باشد نه نفسِ خبر واحد؛ لذا حجّیت خبر عادل از آن استفاده می‌شود.

 

مناقشه در وجه سوم: عدم استهجان با وجود نکته عقلائی

از این استدلال پاسخ داده شده که هرچند اسناد به عنوان عَرَضی در جایی که حکم برای شیء به عنوان ذاتی ثابت است، استهجان عرفی دارد؛ امّا این استهجان در جایی است که نکته عقلائی و عرفی در چنین اسنادی نباشد. در آیه شریفه یک غرض عقلائی و عرفی از اسناد به عنوان عَرَضی وجود دارد، که همان اخبار از قضیه خارجیه «کذب مخبِر» است. لذا ممکن است مراد این باشد که نبأ «بما هو نبأ» نیاز به تبیّن دارد، امّا عدم حجّیت به خبر فاسق اسناد داده شده برای بیان فسق ولید؛ در نتیجه نمی‌توان به این آیه شریفه برای اثبات حجّیت خبر عادل، استدلال نمود[1] .

 

جمعبندی آیه نبأ: عدم دلالت بر حجّیت خبر واحد

در نتیجه آیه نبأ دلالت بر حجّیت خبر واحد ندارد؛ زیرا شرط در آن برای تحقّق موضوع بوده و فاقد مفهوم است؛ و وصف فاسق نیز در آن دلالتی بر مفهوم ندارد.

 

آیه دوم: آیه نفر

دومین آیه شریفه که برای اثبات حجّیت خبر واحد به آن استدلال شده، آیه نفر است:

﴿وَ ما كانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُون[2]

ابتدا معنای آیه اجمالاً توضیح داده می‌شود[3] . در تفسیر و معنای آیه گفته شده در مواردی پیامبر صلّی الله علیه و آله مردم را دعوت به قتال نمود که آنها دعوت را قبول نکرده و تخلّف کردند. سپس آنها مورد توبیخ قرار گرفتند لذا در یکی از سرایا، همه به جنگ رفتند. در چنین شرائطی، این آیه شریفه نازل شد. «ما کان المومنون لینفروا کافه» یعنی نباید تمام مؤمنین برای جنگ بروند؛ «فلولا» به معنای تحضیض و «فهلّا» می‌باشد یعنی باید این کار را بکنند. «نفر من کلّ فرقه منهم طائفه لیتفقّهوا فی الدین» یعنی از هر قبیله یک طائفه و جماعتی به جنگ رفته، و باقی افراد در مدینه نزد پیامبر صلّی الله علیه و آله بمانند تا متفقّه و آشنا به دین و شریعت شوند. «و لینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم» یعنی وقتی از جنگ برگشتند به مردم دیگر احکام دین را تعلیم نمایند. مراد از «قومهم» نیز همان کسانی هستند که به جنگ رفته بودند، و «اذا رجعوا» یعنی وقتی از جنگ برگشتند. «لعلّهم یحذرون» یعنی تا قوم و راجعین از جنگ، حذر کرده و بترسند و احتیاط کنند. مراد از «یحذرون» نیز حذر از عذاب الهی است به این صورت که امر و نهی وی را امتثال نمایند[4] .

 

تقریب استدلال

به این آیه شریفه برای اثبات حجّیت خبر واحد، استدلال شده است (حتی برخی بزرگان فرموده‌اند این آیه از آیه نبأ نیز ادلّ است، یعنی حتی اگر آیه نبأ هم دلالت نماید، دلالت این آیه بر حجّیت خبر واحد واضح‌تر است). وجه استدلال اینکه آیه شریفه دلالت بر وجوب حذر دارد. دو قرینه نیز برای دلالت بر وجوب حذر، وجود دارند: اول اینکه «لعلّ» دلالت بر مطلوبیت و وجوب دارد؛ و دوم اینکه عذاب الهی چیزی نیست که گفته شود حذر از آن مستحبّ است. در نتیجه آیه دلالت بر وجوب حذر عقیب انذار دارد. وجوب حذر نیز مطلق است یعنی تفاوتی ندارد که سامعین علم به انذار پیدا کنند یا نکنند. به عنوان مثال اگر انذار از روزه شود، باید بر حذر از آن بود. پس آیه به مقتضای اطلاق، دلالت بر وجوب حذر از خبر واحد دارد. اگر خبر واحد حجّت نباشد، معنی ندارد از آن حذر نمود. لذا وجوب حذر از خبر واحد، مساوق حجّیت خبر واحد است. یعنی وجوب حذر موجب حجّیت خبر می‌شود، زیرا همیشه انذار از مصادیق خبر است.

 

مناقشه اول: عدم دلالت بر وجوب حذر

اولین اشکال در استدلال فوق این است که آیه شریفه دلالت بر وجوب حذر عقیب انذار ندارد؛ زیرا «لعلّ» به معنای ترقّب و انتظار است (نه به معنای ترجّی و مطلوبیت که نظر مشهور چنین است). شاهد این معنی این است که «لعلّ» در مورد «مرغوبٌ‌عنه» نیز به کار می‌رود، به عنوان مثال «لعلّک عن بابک طردتنی» به این معنی است که شاید تو مرا از در خانه‌ات رانده‌ای؛ و واضح است که طرد از باب خداوند متعال، مبغوض است. لذا «لعلّ» به معنای ترقّب و انتظار است.

در نتیجه معنای آیه شریفه این می‌شود که انتظار و احتمال وجود دارد که سامعین بعد از انذار، تحذّر نمایند. یعنی دلالت بر وجوب تحذّر ندارد. به عبارت دیگر حتی مطلوبیت شرعی نیز از «لعلّ» استفاده نمی‌شود.

 

مناقشه دوم: عدم اطلاق در وجوب حذر

با فرض تسلّم دلالت آیه شریفه بر مطلوبیت و وجوب حذر، باز هم دلالت بر حجّیت خبر واحد ندارد؛ زیرا وجوب حذر اطلاقی ندارد تا شامل موارد عدم علم سامع به انذار هم بشود. یعنی ممکن است فقط در موارد علم سامع به انذار، حذر بر وی واجب باشد؛ زیرا آیه شریفه از این حیث در مقام بیان نیست، بلکه در مقام بیان ترغیب در تفقّه دین است.

لذا ممکن است حذر فی الجمله واجب باشد، و اگر خبر واحدی انذار نمود که موجب علم سامع نشد، واجب نباشد. پس آیه شریفه دلالت بر وجوب عمل به انذار در صورت عدم علم به آن (که مساوق حجّیت خبر واحد است) ندارد.


[3] 3. در تفسیر این آیه و آیات دیگر اختلافاتی وجود دارد که فقط به نکاتی اشاره می‌شود که در بحث تأثیر دارد. در تفسیر این آیه نکات بسیاری مورد اختلاف است که تفسیر فوق نوعاً از کتاب «تفسیر جلالین» به عنوان یک اهل خبره نقل می‌شود که تفسیر موجَزی است. لذا معنای فوق برای آیه نظر مختار و تحقیق در مسأله نیست.
[4] 4. این ظاهر آیه شریفه به حسب بیان برخی مفسّرین می‌باشد؛ امّا چهار نحوه تفسیر و معنای دیگر نیز برای این آیه شریفه بیان شده تأثیری در بحث فعلی ندارد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo