< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

83/06/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:کتاب النکاح / ادامه مسئله 1 /

مقدمّه:

در اين سال تحصيلى احاديث اخلاقى را از كتاب وسائل و از احكام العشرة انتخاب كرده ايم. مرحوم صاحب وسائل در جلد هشتم به مناسبت سفر مكّه آداب معاشرت را در سفر و حضر نقل مى كند و آداب بسيار مهمّى را آورده است كه يكى از روايات را مى خوانيم:

متن حديث:

قال ابو عبدالله(عليه السلام): من صدق لسانه زكى عمله و من حسنت نيّته زيد فى رزقه و من حَسُنَ برّه بأهل بيته مدّ له فى عمره.[1]

ترجمه حديث:

كسى كه زبانش به راستى گردش كند اعمال او پاك مى شود (بين صداقت سخن و پاكى اعمال رابطه است) و كسى كه حسن نيّت داشته باشد خدا روزيش را زياد مى كند و كسى كه به خانواده اش نيكى كند، خدا عمرش را طولانى مى كند.

شرح حديث:

اعمالى كه انسان انجام مى دهد دو گونه است بعضى از افعال يا قبيح است يا حسن، ولى بعضى جنبه كليدى دارد، يعنى فعل حسنى است كه سرچشمه افعال حسن ديگر مى شود و يا قبيحى است كه سرچشمه گناهان ديگر مى شود; مثلا كم فروشى گناه كليدى نيست ولى دروغ و شراب سرچشمه بسيارى از گناهان ديگر است و جنبه كليدى دارد.

مطابق اين حديث امام مى فرمايد راستگويى كليد پاكى اعمال است. انسان راستگو بايد از بسيارى از كارها بپرهيزد، چرا كه با صدق نمى سازد، چون در مقابل كم فروشى، تقلّب رشوه خوارى... بايد دروغ بگويد، پس دروغ سرچشمه بسيارى از گناهان است.

حديث معروفى از پيامبر(صلى الله عليه وآله) است كه جوانى خدمت رسول خدا(صلى الله عليه وآله)آمده و عرض كرد كه آلوده انواع گناهانم. حضرت به او فرمود فقط دروغ نگو. دوستانش او را به گناه دعوت كردند و ديد اگر شركت كند بايد به پيامبر(صلى الله عليه وآله) دروغ بگويد و انجام نداد. پس اوّلين قدم در طريق صداقت و سير و سلوك صداقت است، شاخه هاى سه گانه اى دارد، گاهى به مردم دروغ مى گويد و گاهى به خدا و گاهى به خودش.

دروغ به خدا مثل اين كه در نماز مى گويد ﴿اياك نعبد و ايّاك نستعين﴾ در حالى كه بت هاى زيادى مثل بت شهوت، هواى نفس.... را پرستش مى كند; و يا در تشهد مى گويد «وحده لاشريك له» در حالى كه شريك هاى زيادى براى خدا قرار مى دهد و شيطان، هواى نفس و مقام...را مى پرستد.

گاهى هم به خودش دروغ مى گويد به عنوان مثال بعضى از انسان هاى تنبل و سست هستند كه خود را بى اعتنا به زرق و برق دنيا و زاهد مى دانند، در حالى كه تنبل هستند و يا انسان ترسو كارهايش را حمل بر احتياط ميكند در حالى كه به خودش دروغ مى گويد، و يا خسيس و بخيل است ولى آن را تحت عنوان آينده نگرى و تدبير قرار مى دهد كه در واقع به خودش دروغ مى گويد.

و امّا جمله دوّم اين بود كه انسانى كه حسن نيّت دارد محبوبيّت پيدا مى كند و كسى كه محبوبيّت پيدا كرد، مردم به او اعتماد مى كنند و كار و كسبش رونق مى يابد، پس كسى كه نيّتش پاك باشد، روزيش وسيع مى شود.

و امّا جمله سوّم، كسى كه به اهل بيتش نيكى كند عمرش طولانى مى شود. نيكى به اهل بيت و طولانى شدن عمر دو رابطه دارد:

1- رابطه معنوى كه نمى دانيم چيست مانند صله رحم كه باعث زيادى عمر است ولى وجه و دليل آن را نمى دانيم.

2- رابطه اى كه مى دانيم و آن اين كه كسى كه به اهل بيتش نيكى كند فضاى زندگى او آرام مى شود و در نتيجه فشارهاى روحى كم شده و عمرش طولانى مى شود. دليل كوتاهى عمر فشارهاى روحى و قسمت مهمّى از فشارها به واسطه فشارهاى داخلى است. پس كسى كه فضاى زندگى آرامى دارد فشار روحى ندارد و عمر او طولانى است.

از آمارهاى تكان دهنده در زمان ما اين است كه از ده ازدواج، پنج ازدواج منجر به طلاق مى شود كه اينها باعث كوتاهى عمر است، چون قبل از طلاق دعواها، بدبينى ها و فشارها است، و واى از آن وقتى كه بچّه هايى هم در بين باشد كه اين بچه ها به چه مشكلاتى گرفتار مى شوند. بايد بررسى شود كه چرا اين همه ازدواج منجر به طلاق مى شود.

* * *

بحث در مهر و جنس و مقدار آن به اينجا رسيد كه اگر به آيات و روايات مراجعه كنيم اصل اين است كه مهريّه از نظر كميّت و كيفيّت حدّ و اندازه معينى ندارد. آياتى كه بر اين معنى دلالت داشت بيان شد.

روايات:

روايات كثيرى داريم كه آنها هم اطلاق دارد. روايات دو طايفه است:

طايفه اوّل: هرچه طرفين به آن راضى شوند و تعبير «قلّ أو كثر» ندارد.

طايفه دوّم: هرچه طرفين به آن راضى شوند و تعبير «قلّ او كثر» دارد.

طايفه اوّل:

*...عن أبى الصباح الكنانى (صحيحه است) عن أبى عبدالله(عليه السلام) قال سألته عن المهر ما هو؟ (نمى گويد مقدارش چقدر است و سئوال كلّى است) قال: ما تراضى عليه الناس (جواب وسيعى است و هرچه را كه راضى باشند شامل است).[2]

طايفه دوّم:

*... عن فضيل بن يسار (صحيحه است) عن أبى جعفر(عليه السلام) قال: الصداق ما تراضيا عليه (عام است) من قليل أو كثير (خصوص مقدار را مى گويد) فهذا الصداق.[3]

*... عن الحلبى (صحيحه است) عن أبى عبدالله(عليه السلام) قال سألته عن المهر فقال: ما تراضى عليه الناس أو اثنى عشرة أوقية (چهل درهم) و نشّ (نصف، يعنى دوازده تا، چهل درهم، به اضافه بيست درهم كه جمعاً پانصد درهم مى شود) أو خمس مأة درهم.[4]

«نشّ »در لغت دو معنى دارد يكى به معنى جوشش و معناى ديگر آن نصف است. آيا بين اين دو معنى ارتباطى موجود است؟ ممكن است كه گفته شود چيزى كه مى جوشد به تدريج كم مى شود و نصف مى شود و ممكن است كه لفظ مشترك باشد و ارتباطى بين دو معنى نباشد.

بعداً خواهيم گفت آيا در جايى كه به مهرالمثل رجوع مى شود آيا مهرالمثل پانصد درهم است يا نه زنان هم حال اين زوجه ملاك است؟

*... عن زرارة بن أعين عن أبى جعفر(عليه السلام) قال الصداق كل شىء تراضى عليه الناس قل أو كثر فى متعة أو تزويج غير متعه.[5]

*... عن زراره عن أبى جعفر(عليه السلام) قال الصداق ما تراضيا عليه قلّ او كثر.[6]

همان حديث قبل است و فقط ذيل را ندارد.

*... عن جميل بن درّاج (صحيحه است) قال سألت أباعبدالله(عليه السلام) عن الصداق قال هو ما تراضى عليه الناس أو إثنتا عشرة أوقية و نشّ أو خمس مأة درهم و قال (امام گفته است يا جميل؟) الأوقية أربعون درهماً و النش عشرون درهماً.[7]

ممكن است بعضى بگويند طايفه اولى خوب است، ولى طايفه دوّم كه تعبير «قل أو كثر» دارد شايد در مقام بيان مقدار است، چون در مورد مقدار در حدّاقل بين اهل سنت خيلى اختلاف است. مرحوم شيخ طوسى در كتاب خلاف مسئله 2 از كتاب صداق اين اختلاف را نقل كرده و مى گويد:

مالك اقلّ مهر را سه درهم و ابوحنيفه ده درهم و ابن شُبرمه پانزده درهم و نخعى چهل درهم و سعيد بن جبير پنجاه درهم مى دانند، بنابراين به جهت اين اختلاف در بين اهل سنّت روايات طايفه دوّم ناظر به مقدار است، پس نمى توان از اطلاق آن استفاده نمود.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo