< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

83/09/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:کتاب النکاح / ادامه مسئله 5 /

يكى از پديده هاى جمهورى اسلامى مسئله بسيج است كه در زمانهاى گذشته در كشور ما نبود و در دنياى غرب هم چيزى به نام بسيج مفهومى ندارد و سربازهايى كه به ميدان جنگ مى روند صرفاً انگيزه مادّى دارند و به همين جهت انگيزه جنگيدن ندارند و در دراز مدّت زمين گير مى شوند. بسيج از زمان پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)شكل گرفت چون ارتش اسلام در آن زمان فقط بسيج بود و انگيزه آنها فقط ﴿انّ الله اشترى من المؤمنين أنفسهم و أموالهم﴾ و ﴿تجاهدون فى سبيل الله بأموالكم و انفسكم﴾ بود.

اين مسئله در دنياى مادّى غرب وجود ندارد، چون انگيزه الهى در آنجا نيست و همين امر است كه مستكبران دنيا را به وحشت مى اندازد چرا كه اگر درگيرى پيدا شود هر مسلمانى كه مى تواند اسلحه بدست بگيرد بر مى خيزد و جان بر كف آماده است و شهادت در راه خدا را براى خود افتخار مى داند و همين امر موجب وحشت مستكبران است. در مواقع فوق العاده داخلى هم دشمنان داخلى وقتى چشمشان به بسيج مى افتد مى ترسند. بسيج مانعى است در مقابل دشمنان و افتخارى است براى دوستان و نگين زريّنى است بر جَبهه نظام اسلامى. بسيجى ها بودند كه جنگ را به نفع اسلام تمام كردند و پشتوانه نظام اسلامى هستند. زمانى كه مبارزه ما با دشمن رنگ بسيج به خودش بگيرد دشمن وحشت مى كند. چون سلاح برتر كه ايمان به خداست در بين آنها موجود است. بايد به هفته بسيج خيلى ارج نهيم به خصوص كه بسيج از بين جوانان و نوجوانان فراتر رفته و تمام اقشار جامعه را فرا گرفته است و بايد هم همين گونه باشد و بايد در ميان تمام قشرها بسيج گسترش پيدا كند، زيرا دشمن از همين وحشت دارد خداوند تمام بسيجيان را حفظ كند و دشمنانشان را اگر قابل هدايت نيستند ريشه كن كند.

* * *

حديث اخلاقى اين هفته حديثى است كه از چهار معصوم به عبارات مختلف نقل شده است.

1ـ از وجود مقدّس پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) نقل شده است:

من أتى بما افترض اللّه عليه فهو من أعبدالناس.[1]

كسى كه واجباتش را بجا آورد عابدترين مردم است.

2ـ همين معنا از على(عليه السلام) نقل شده است:

لا عبادة كأداءِ الفرائض .[2]

هيچ عبادتى مانند انجام واجبات نيست.

3ـ از امام سجّاد(عليه السلام) چنين نقل شده است:

مَنْ عمل بما افترض اللّه فهو اعبد الناس.[3]

كسى كه به واجبات الهى عمل كند از همه عابدتر است.

4ـ از امام صادق(عليه السلام) نيز منقول است كه:

اعبد النّآس من أقام الفرائض.[4]

عابدترين مردم كسى است كه واجباتش را به پا دارد.

بنابراين معلوم مى شود كه مسئله مهمى است كه اين همه بر آن تأكيد شده است. معمولا ما كسى را كه ركوع و سجود و دعا و قرآن و زيارات و نماز شبش بيشتر باشد اعبدالناس مى دانيم،البتّه اين امور مهمّ است ولى اعبدالناس اين گروه نيستند بلكه اعبدالناس كسى است كه واجباتش را انجام دهد. بسيارند كسانى كه وقتى پدر و مادر از دنيا مى رود در حقّ برادر و خواهر خود ظلم مى كنند مثلا به خواهر ارث نمى دهند و يا برادر بزرگتر، خود را مالك تمام اموال مى داند در حالى كه ارث مال مشترك و براى تمام ورثه است.

و يا بعضى از انسانها بسيار عابد هستند ولى واجبات مالى را نمى دهند.

يكى از واجبات حفظ آبروى ديگران و يا حفظ احترام خانواده است، هستند عابدانى كه اين را رعايت نمى كنند. پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله)فرمود: براى تشيع جنازه سعد بن معاذ ملائك بيشمارى آمده بودند، ولى از فشار قبر در عذاب است چون با خانواده اش بد رفتارى مى كرد.

و يا كسانى هستند كه امر به معروف و نهى از منكر نمى كنند كه از واجبات است، پس مطابق اين احاديث عابدترين مردم كسى است كه به واجباتش مانند مثالهايى كه ذكر شد عمل كند.

اميدواريم خداوند به همه ما توفيق عمل به وظايف مخصوصاً عمل به فرائض را عنايت فرمايد.

بحث در فرع اوّل از مسئله پنجم در جايى بود كه بدون مهر عقد كرده و قبل از دخول طلاق داده اند كه گفتيم بايد چيزى به عنوان هديه به زوجه داده شود.

بقى هنا امور:

الامر الاوّل:

از جمله امورى كه دلالت مى كند بر استحباب متعه فى غير موارد عدم مهر آيه 28 سوره احزاب است كه مى فرمايد:

﴿يا ايّها النبىّ قل لأزواجك إن كنتنّ تردن الحيوة الدنيا و زينتها فتعالينَ امتّعكنّ و اسرّحكنّ سراحاً جميلا﴾.

بعد از جنگ احزاب وضع مسلمانان از نظر مالى بهتر شد و بعضى از زنان پيامبر حال و هواى ديگرى پيدا كردند و خواستار زينت و زيور بيشترى شدند. آيه نازل شد كه غنائم براى بيت المال است و كسانى كه بيشتر مى خواهند طلاقشان را بگيرند و در ادامه تعبير «امتعكنّ» دارد با اين كه نساء پيامبر مدخول بها بودند ولى دستور پرداخت متعه (هديه) مى دهد، پس دلالت مى كند براين كه در تمام موارد طلاق متعه لازم است.

آيه 241 سورء بقره هم بر اين معنى دلالت دارد ﴿و للمطلّقات متاعٌ بالمعروف حقّاً على المتّقين﴾. اين آيه مطلق است و تمام مطلّقات را شامل مى شود.

پس در اين مسئله مى توان به آيات استدلال كرد اگر چه كمتر به آن استدلال شده است.

الامر الثانى: بايد در اين مسئله اقوال عامّه را بدانيم. عامّه در مسئله متعه چهار قول دارند كه ما از كتاب مغنى[5] ابن قدامه آن را نقل مى كنيم:

قول اوّل: اين قول از على(عليه السلام)و احمد حنبل و جماعتى ديگر نقل شده است. مطابق اين قول هر مطلّقه اى متعه دارد. اين قول مطابق آيه است. آيا متعه واجب است يا مستحب؟ عبارت صراحتى ندارد شايد ظاهرش وجوب باشد.

قول دوّم: اين قول روايت ديگرى از احمد بن حنبل، ابن عباس، عبدالله بن عمر، شافعى، اصحاب الرأى (دار و دسته ابوحنيفه) نقل شده كه متعه را در مفّوضه، قبل از دخول لازم دانسته اند ( مطابق اصحاب ما).

قول سوّم: قول سوّمى از احمد نقل شده است كه زن مفوّضه، قبل از دخول نصف مهر دارد و چنين استدلال كرده است كه اگر دخول حاصل شود تمام مهر ثابت است، حال كه دخول نشده نصف مهرالمثل داده مى شود. اين قول در واقع اجتهاد در مقابل نصّ قرآن است كه در ميان عامّه اجتهاد در مقابل نص كم نيست، گاهى در مقابل نصوص پيامبر(صلى الله عليه وآله)هم اجتهاد مى كنند و كتابى هم در اين زمينه جمع آورى شده است.

قول چهارم: اين قول از مالك، ليث و ابن ابى ليلى نقل شده است و آن اين كه متعه در همه مستحب است و آيه را حمل بر استحباب كرده اند.


[2] نهج البلاغه با ترجمه فارسى روان‌، مكارم شيرازى، ناصر، ج1، ص760 .
[5] ابن قدامه، ج8، ص46.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo