< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

83/12/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:کتاب النکاح / ادامه مسئله 1 /

«حديث اخلاقى»

متن حديث:

قال رسول الله(صلى الله عليه وآله): نوّروا بيوتكم بتلاوه القرآن و لا تتخذوها قبوراً كما فعلت اليهود و النصارى صلّوا فى الكنائس (كنيسه به معنى معابد يهود است و گاهى به معنى كليسا آمده و گاهى به معنى مطلق معبد آمده است) و البيع (جمع بيعه و به معنى كليسا است ) و عطلوا بيوتهم فإنّ البيت إذا كثر فيه تلاوة القرآن كثر خيره و اتّسع أهله و أضاء لأهل السماء كما تضيئ نجوم السماء لأهل الدنيا.[1]

ترجمه حديث:

پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)مى فرمايند: خانه هاى خود را با تلاوت قرآن نورانى كنيد و آنها را مثل قبرستان خاموش و تاريك نكنيد، همان گونه كه يهود و نصارى كردند كه عبادت را مخصوص معابد قرار دادند و خانه ها را تعطيل كردند (و در خانه ها خبرى نبود) پس هر خانه اى كه در آن زياد تلاوت قرآن شود خير و بركت در آن خانه زياد مى شود، گستردگى و گشايش (در مال، ثروت، دانش، محبّت، قدرت، ...) در اهل خانه پيدا مى شود و آن خانه بر اهل آسمان نور افشانى مى كند همان گونه كه ستارگان بر اهل زمين نورافشانى مى كنند.

شرح حديث:

رابطه خلق با خالق، زمان و مكان مخصوص ندارد. قرآن مجيد مى فرمايد: ﴿سبّحوه بكرة و عشيّاً﴾ يعنى صبح و شام به ياد خدا باشيد كه كنايه از اين است كه هميشه به ياد خدا باشيد، مثل اين كه در عرف مى گويند آيا به ياد فلانى هستيد؟ در پاسخ گفته مى شود: صبح وشب يعنى هميشه به ياد او هستم. پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)مى فرمايد: جعلت لى الأرض مسجداً و طهوراً.[2]

از نظر اسلام ارتباط خلق با خالق مخصوص مساجد و معابد نيست. روايت مى فرمايد خانه هايتان تاريك نباشد و قرآن تلاوت كنيد و گوش اهل خانه را تلاوت قرآن بنوازد تا كم كم معناى آن را بفهمند و انديشه كنند و نبايد قرآن فقط مخصوص جاى به خصوص باشد.

تلاوت قرآن در منزل سه اثر مهمّ دارد:

خير و بركت زياد مى شود و نورانيّت، روحانيّت، صفا و صميمّت در خانه پيدا مى شود.

باعث گشادگى و گستردگى مال و ثورت و وسعت فكرى و وسعه صدر و گشايش در روزى است .

اين خانه ستاره اى براى فرشتگان آسمان مى شود كه نظير اين حالات را در احوال حضرت زهرا(عليها السلام)مى خوانيم كه وقتى در محراب مى ايستادند نور از محراب عبادت ايشان به آسمان ها پاشيده مى شد و فرشتگان مى پرسيدند كه اين نور از كجاست، خطاب شد اى ملائكه من به محراب فاطمه نگاه كنيد.

هر جا قرآن زنده شود عاطفه، و صميميّت، وحدت، صداقت و امانت هست و وقتى قرآن از ميان مردم برچيده شود تمام ارزشهاى اخلاقى برچيده مى شود.

* * *

تذكر دو نكته لازم است:

بعضى از مراسم سال نو مصداق عمومات مستحبّات است مثلا خانه تكانى كه عين نظافت است هم خانه تكانى ظاهرى و هم خانه تكانى دل از كينه و نفرت، و يا ديد و بازديد و صله رحم كه داخل در عمومات آيات و روايات است ولى مؤمنان بايد احترام ماه صفر را رعايت كنند و ابراز شادمانى نكنند البتّه بذل و بخششهايى به عنوان هبه و پاداش اشكالى ندارد و مشمول روايات اسلامى است ولى كارهايى مثل برنامه هايى كه به عنوان چهارشنبه سورى انجام شد و چندين كشته داشت و عدّه اى از اين سوء استفاده كردند و ماشين هاى مردم رابه آتش كشيدند ـ كه ظاهراً عوامل منافقين دست اندركار بوده اند ـ صحيح نيست و مردم نبايد چشم و گوش بسته به دنبال اين مسائل بروند.

در جلد 8 وسائل بابى در مورد عيد نوروز است كه سه روايت دارد، و از معلّى بن خنيس است كه محلّ بحث است و در مجموع نمى توان به احاديث او تكيه كرد و با وجود اين روايات نمى توان اين عيد را عيد شرعى و دينى دانست، بنابراين يك رسم ملّى است و نه دستور اسلامى.

* * *

بحث در مسئله اوّل از مسائل شروط نكاح داراى چهار حكم بود و سه حكم آن بيان شد بعضى براى اثبات حكم سوّم در مسئله سراغ راههاى ديگرى رفته اند كه صحيح نيست. از جمله ادلّه اى كه براى اثبات اين حكم به آن استدلال شده عبارتند از:

1ـ مرحوم صاحب عروه مى فرمايد:

لايجوز فى النكاح دواماً أو متعة اشتراط الخيار فى نفس العقد فلو شرطه بطل. [3]

مرحوم آية الله العظمى خويى در ادامه اين عبارت مى فرمايد:

بلاخلاف فيه بل ادّعى عليه الاجماع فى كلمات غير واحد من الأصحاب.[4]

قلنا: اين مسئله ربطى به بحث ما ندارد. ما دو عنوان داريم يكى خيار شرط و ديگرى خيار تخلّف از شرط كه در بيع هر دو هست. خيار شرط يعنى در ضمن معامله خيار قرار مى دهند ولى گاهى شرط خيار نمى كند بلكه شرط مى كند كه خانه در فلان تاريخ تحويل داده شود حال اگر در موعد مقرّر تحويل نشود خيار تخلّف از شرط ثابت است، پس دو عنوان است كه هيچ ربطى به هم ندارد. واقع اين است كه در نكاح نمى تواند شرط خيار كند تا هر زمان كه خواست فسخ كند، چون اين كار با روح عقد نكاح سازگار نيست و با طلاق فرقى ندارد در حالى كه شارع اختيار طلاق را به دست زوج داده است، پس بحث ما در جايى است كه شروطى كرده اند و تخلّف شده و مى خواهند اعمال خيار كنند و اين محلّ بحث است. و داخل در عمومات «المؤمنون عند شروطهم» و «اوفوا بالعقود» است.

بعضى ديگر براى حلّ مسئله از اين راه وارد شده اند كه نكاح شائبه عبادت دارد و فى الجمله توقيفى است و عبادت خيار فسخ ندارد.

جواب از دليل:

اوّلا، نكاح عبادت نيست، چون شرط عبادت قصد قربت است، ولى احدى نگفته است كه نكاح قصد قربت مى خواهد.

ثانياً، نكاح در خيلى از جاها (مثل عيوب) خيار فسخ دارد ولى عبادت خيار فسخ ندارد.

مرحوم آية الله سبزوارى در مهذّب الاحكام مى فرمايد اصل در نكاح لزوم است و قرار دادن خيار شرط در نكاح بر اين خلاف اصل است پس نمى توان با خيار تخلّف شرط نكاح را به هم زد.

جواب از دليل: اصل در جايى قابل تمسّك است كه دليل بر خلافش نباشد در حالى كه در ما نحن فيه المؤمنون عند شروطهم و اوفوا بالعقود دليل است و مى گويد اگر طرف مقابل به شرط وفا نكرد توهم وفا نكن پس چون دليل بر خيار فسخ داريم جاى اصالة اللزوم نيست.

مرحوم صاحب جواهر مكرّر به «المؤمنون عند شروطهم» براى خيار فسخ در باب نكاح تمسّك كرده است و بر همين اساس ما سابقاً فتوى مى داديم كه هر گونه شرطى تخلّف شود خيار فسخ ثابت است اگر چه بعد از تأمل به اين نتيجه رسيديم كه فقط در شرط صفات خيار فسخ هست.

پس صاحب جواهر[5] مى گويد كه در نكاح مى توان به «المؤمنون عند شروطهم» تمسّك كرد و اگر بشود در همه جا بايد بتوان به آن تمسّك كرد ولى با توجّه به دلايلى كه بيان كرديم نمى توان به آن تمسّك كرد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo