< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

کتاب الحج

86/08/09

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:کتاب الحج/ ادامه مسأله 49 /

 

قال رسول الله(صلى الله عليه وآله): أقربكم منّي مجلساً يوم القيامة أحسنكم خلقاً و خيركم لأهله.[1]

پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى فرمايند: نزديكترين شما نسبت به من در قيامت از نظر محل جلوس و زندگى كسانى هستند كه اخلاقشان از همه بهتر و رفتارشان با اهل و عيال نيكوتر باشد.

قيل يا رسول الله ما افضل ما اعطي المرء المسلم؟ قال: الخلق الحسن.[2]

از حضرت پرسيدند بهترين فضيلت مسلمان كدام است؟ حضرت در پاسخ فرمود: اخلاق نيكو.

عن الرضا(عليهم السلام) عن آبائه قال: قال رسول الله(صلى الله عليه وآله): نزل علىّ جبرئيل من ربّ العالمين فقال: يا محمّد عليك بحسن الخلق فإنّه ذهب بخير الدنيا و الآخرة ألا و إن أشبهكم بى أحسنكم خلقاً.[3]

امام رضا(عليه السلام) از پدرانش از رسول خدا نقل مى كند كه فرمودند: جبرئيل از جانب پروردگار جهانيان بر من فرود آمده و فرمود: اى محمّد بر تو باد به حسن خلق چرا كه موجب خير دنيا و آخرت مى گردد و همانا شبيه ترين شما به من خوش خلق ترين شماست.

شرح حديث:

چرا حسن خلق تا اين اندازه مهمّ است؟ يكى از معجزات پيامبر معجزه فرهنگى است. پيامبر در محيطى ظهور كرد كه سر تا پا خشونت بود. در دو كتاب معروف به نام «انساب الأشراف» و «الأغانى» داستانى نقل شده كه در جاهليّت بين دو طايفه از عرب جاهلى خصومت و جنگى در گرفت. يكى از اين دو طايفه شكمهاى دو هزار نفر از زنان باردار طايفه ديگر را پاره كردند و شاعر آنها چنين سرود:

بقرنا منهم ألفى بقير ****** فلم نترك لحاملة جنيناً

پيامبر در چنين محيطى ظاهر شد و چه بسيار در مورد حسن خلق، محبّت و دوستى و لطف و عطوفت صحبت كرد و اين خود يك معجزه است كه از يك محيط شوره زار، چنين محصولى برويد. توصيه هاى اخلاقى پيامبر، عفو و گذشت او در مقابل مجرمان و در مقابل وحشى قاتل عمويش همگى معجزه است.

با توجه به تأكيدى كه اسلام بر مهر و مهرورزى دارد اين نكته روشن مى گردد كه خشونتهايى كه سلفى ها در اين زمان از خود نشان مى دهند، از اسلام نيست و در واقع تجديد عصر جاهليت و بازگشت به آن زمان است. بايد با حسن خلق ثابت كنيم اين كارها از اسلام نيست و عادت كنيم كه نشان دهيم مسلمان كسى است كه چهره گشاده داشته باشد و سخنان آميخته با ادب و محبّت بگويد و افراد بداخلاق، اخمو، بى ادب و خشن از اسلام بيگانه اند. بايد جاذبه اخلاقى پيامبر و اسلام را براى همگان معرّفى كنيم تا بزرگترها نسبت به كوچكترها و كوچكترها با بزرگترها و ارباب رجوع در ادارات و كارمندان با ارباب رجوع، و ... همگى آن را در عمل پياده كنند و اين اخلاق اسلامى مى تواند جاذبه هاى قوى در ميان مردم نسبت به اسلام ايجاد كند.

اگر در دنيا گذشت نباشد خداوند هم در قيامت در حسابرسى سخت گيرى خواهد كرد كه از آن تعبير به سوء الحساب مى شود.

بحث در مسأله 49 از مسائل استطاعت داراى سه فرع بود. فرع اوّل داراى شش صورت است كه دو صورت از آن مهم است.

مسألة 49: لو مات من استقرّ عليه الحج فى الطريق فإن مات بعد الإحرام و دخول الحرم أجزأه عن حجّة الإسلام (ظاهر روايت در مورد اصيل است ولى بعضى در اصيل و بعضى در نايب و بعضى در هر دو جا متعرّض شده اند و خواهيم ديد كه تفاوتى ندارد) و إن مات قبل ذلك (احرام و دخول در حرم) وجب القضاء عنه (چون واجب الحج بوده) و إن كان موته بعد الإحرام (و قبل از دخول حرم) على الأقوى ... .

فعلا بحث ما در من استقرّ عليه الحج و اصيل است و خواهيم ديد در نايب هم چنين است.

اقوال:

مرحوم نراقى اقوال را به خوبى بيان كرده و مى فرمايد:

و إن كان (موت المستطيع) بعدهما (احرام و دخول حرم) برئت ذمّته و لم يجب القضاء عنه مطلقاً بلاخلاف يعرف و فى المدارك إنّه مذهب الأصحاب و فى المفاتيح و شرحه و عن المسالك و المنتهى و التنقيح و غيرها الإجماع عليه ... و إن كان بعد الإحرام و قبل دخول الحرم لم تبرء ذمّته و كان كما قبل الإحرام على الأظهر الأشهر ... خلافاً للمحكي عن الخلاف و السرائر فاكتفيا بالموت بعد الإحرام.[4]

مرحوم صاحب جواهر مى فرمايد:

و من حج و مات بعد الإحرام و دخول الحرم برئت ذمّته بلاخلاف فيه ... و قيل و القائل الشيخ و ابن ادريس فى المحكيّ عنهما يجتزى بالإحرام (دخول حرم شرط نيست و احرام كافى است).[5]

مرحوم شيخ مى فرمايد:

مسألة 24: إذا مات أو أحصر بعد الإحرام سقطت عنه عهدة الحج و لايلزمه ردّ شىء من الأجرة و به قال أصحاب الشافعي إن كان بعد الفراغ من الأركان ... و منهم من قال يردّ قولا واحداً و منهم من قال على قولين (قول اركان و قول دخول تمام اعمال حج)[6]

جمع بندى اقوال:

اصحاب ما در فرع اوّل كه بعد از احرام و دخول حرم باشد، اتّفاق دارند و در صورت دوّم مشهور اين است كه مجزى نيست ولى عامّه با ما موافق نيستند و بعضى بعد از اركان و بعضى تمام افعال را گفته اند.

دليل صورت اوّل: روايات

مقتضاى اصل در مسأله اشتغال است چون ذمّه اش مشغول به حج است و اين شخص حج بجاى نياورده; اگر اصيل است بايد تمام حج را بجاى آورد تا ذمه اش برى شود و اگر نايب هم شده باز كافى نيست، چون نايب شده كه تمام اعمال را بجاى آورد پس ذمه اش مشغول است.

ولى روايات عديده اى داريم كه مى گويد احرام او كافى است. روايات در باب 26 است كه چهار روايت داريم; سه روايت صحيح و معتبر و يك روايت مرسله است ولى هر چهار روايت اجمالا مسأله را بيان كرده است.

بعضى از روايات تعبير «إن كان بعد دخول الحرم» دارد كه اين تعبير نشان مى دهد كه بعد از احرام بوده چون كسى بدون احرام داخل حرم نمى شود مگر فراموش كار كه فرد نادر است.

آيا اين گونه روايات مفهوم دارد؟


[5] جواهر الكلام، النجفي الجواهري، الشيخ محمد حسن، ج17، ص297.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo