< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

کتاب الحج

86/11/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:کتاب الحج/ ادامه مسأله 56 /

 

مقدّمه:

حيا يكى از نشانه هاى ايمان و به معنى انقباض نفس در مقابل زشتيها و بديها است و سدّى است در درون جان انسان در برابر معاصى و گناهان كه اگر سدّ حيا به طور خصوصى يا به طور عام در جامعه بشكند، ارتكاب گناه آسان مى شود ولى وقتى اين سدّ پابرجاست ارتكاب گناه مشكل است.

قال رسول اللّه(صلى الله عليه وآله): الحياء حياءان: حياء عقل وحياء حمق فحياء العقل هو العلم وحياء الحمق هو الجهل.[1]

ترجمه حديث:

پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد: حيا بر دو گونه است: حياى عاقلانه و حياى احمقانه، حياى عقل سرچشمه علم است (نبايد از سؤال كردن مسائل شرعى حيا كند) و حياى حمق هم سرچشمه جهالت است.

قال الصادق(عليه السلام): من رقّ وجهه رقّ علمه.[2]

امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد: كسى كه خجالتى باشد علمش رقيق مى شود.

انسان بايد در پى گيرى مجهولات جسور باشد و سؤال كند زيرا كليد علم سؤال است: فاسئلوا أهل الذكر إن كنتم لاتعلمون، در اسلام مسأله سؤال بسيار مهم است. پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) گاهى از اصحاب سؤال مى نمود و آنها را وادار به جنب و جوش مى كرد و به آنها مى فرمود سؤال كنيد.

حضرت على(عليه السلام) در آخرين لحظه حياتش كه زهر در تمام وجودش اثر كرده بود، مى فرمود: سلونى قبل أن تفقدونى.

از افتخارات ما مسلمانان است كه باب سؤال به روى همه باز است و در اسلام هيچ سؤالى بى پاسخ نيست و هيچ مسأله مستحدثه اى بى پاسخ نداريم.

سابقاً مقاله اى نوشته شد كه آفتاب نيمه شب فنلاند اسلام را به خطر انداخته چون آفتاب در آنجا غروب نمى كند و گاه بالا مى آيد و به اوج كه برسد ظهر است و پايين ترين نقطه آن نيمه شب است حال كه آفتاب غروب نمى كند، چگونه نماز و روزه را انجام دهند؟! ساليان قبل مرحوم صاحب عروه در كتاب الصوم تكليف مناطقى را كه شش ماه شب و شش ماه روز است را بيان كرده اند و چنان نيست كه سؤالى بى جواب باشد چه در مسائل فقهى و چه در مسائل اخلاقى و چه در مسائل مربوط به ولايت.

راه سؤال را به روى جوانان باز كنيد و به همه بگوييد كه آنها كه خجالتى هستند و صورتشان رقيق است علمشان نيز رقيق مى شود.

در آستانه دهه فجر قرار داريم; دهه اى كه امام وارد ايران شد تا زمانى كه انقلاب به ثمر نشست; در اين ده روز حوادث عجيبى واقع شد كه در حال عادى در چند سال به وقوع مى پيوندد و در سايه آن نظام ستم شاهى جاى خود را به نظام اسلامى داد.

در اين ايّام چه بايد كرد؟ اين ايّام براى بازخوانى تاريخ انقلاب است و چهار نكته را رسانه ها بايد بررسى كرده و بشكافند:

شاه چه مى كرد كه ملّت در برابر او قيام كرد و اعمال منفى آنها چه بود؟ بايد دانست و آنها را تكرار نكرد.

حوادثى كه در آن زمان روى داد و جان فشانيها، ايثارگريها و تبعيدها براى جوانان و آنان كه در آن عصر نبودند بازخوانى شود.

مردم ما در عصر انقلاب چه ويژگيهايى داشتند كه باعث پيروزى شد؟ آيا جناحها در مقابل هم صف كشيده بودند و همديگر را تضعيف مى كردند؟! يا همه در كنار هم بودند، دكتر، مهندس، دانشجو، كارگر...، اتّحاد باعث شد كه دست خالى در مقابل ارتش نيرومند زمان شاه بايستند و پيروز شدند.

رهبر انقلاب چه ويژگيهايى داشت كه توانست آن جاذبه عجيب را ايجاد كند و پيروز شود، آيا فقط شجاعت بود؟ آيا فقط هوشيارى بود؟ آيا آگاهى از وضع زمان و آينده بود؟ نداشتن خودمحورى بود؟ تواضع بود؟ بايد صفات مرحوم امام مورد بررسى واقع شود كه توانستند سبب پيروزى شوند اينها مسائلى است كه در دهه فجر بايد به آن پرداخته شود تا آنها كه نبودند مطّلع شوند و براى آنها كه بودند و فراموش كرده اند يادآورى شود.

چون در آستانه انتخابات قرار داريم بازخوانى تاريخ انقلاب مى تواند ما را موفّق بدارد تا خدايى نكرده در سايه خودخواهى ها آنها كه نبايد انتخاب شوند، انتخاب نشوند، اينها مسائلى است كه بايد به آن توجه شود و كسانى كه در صحنه اند بايد از خودگذشتگى داشته باشند، اگر كسى بهتر است كنار برود خدا را در نظر بگيرد و مسئوليت را به ديگرى بسپارد، اگر كار را به بهتر نسپارند، روى سعادت را نخواهند ديد. اين دوره اى است كه تمام مى شود، وزير وكيل و رئيس جمهور همه تمام مى شود و بايد خدا را در نظر داشت.

سالگرد تخريب حرم امامين شريفين عسكريين نزديك است و در آستانه بازسازى آن هستيم و آن حرم بزرگتر و زيباتر ساخته خواهد شد تا دشمن بداند و از كار خود پشيمان شود.

بحث در مسأله 56 بود كه براى روشن شدن آن مقدّمه اى لازم به ذكر است:

ما سه نوع مالكيّت داريم كه هر كدام دو بخش مى شود:

1ـ مالكيّت عين شخصى:

كه خود بر دو گونه است; ملكيت مشاع كه چند نفر با هم مالك باشند و ملكيّت غير مشاع كه يك نفر مالك باشد.

2ـ مالكيّت كلّى در ذمّه:

مثلاً شما از من طلبى داريد كه يا طلب پول است يا عين شخصى است مثلاً اتومبيل من را از بين برده ايد كه يا بايد مثلش را بدهيد يا پولش را كه اين هم دو گونه است يا مشاع است و يا غير مشاع.

3ـ مالكيّت كلّى در معيّن:

مثلاً صاعى از يك صبره گندم را مى فروشد كه ممكن است مشاع باشد و چند نفر با هم بخرند و ممكن است غير مشاع باشد.

حال در ما نحن فيه طلبكاران از جمله حج كه از جمله ديون است در مال ميّت چه رقم مالك مى شوند؟ و آيا ورثه مالكيّتى نسبت به ديون دارند؟ ديون به ملك كيست؟ احتمال دارد كه بگوييم كه ميّت مالك است و ديون به ملك ميّت تعلّق مى گيرد و در واقع مال كه به ملك ميّت باقى مانده در مقابل طلب طلبكاران است.

اين كه خيال شود ميّت نمى تواند، مالك شود، اشتباه بزرگى است و ميّت كه سهل است مسجد و حسينيّه هم مى تواند مالك شوند و يا وقف بر امامزاده، بنابراين باقيمانده مال به ملك ميّت باقى مى ماند، و طلبكاران سراغ آن مى روند. آيا در اينجا اشاعه است يعنى ميّت مثلاً نصف مشاع را مالك است و ورثه هم نصف مشاع را يا نه مالكيّت ميّت نسبت به تعداد ديون از قبيل كلّى در معيّن است، يعنى از مجموعه اموال ميّت به اندازه دين بر ملك ميّت باقى مانده است؟

آيا مالكيّت ميّت يا طلبكاران از قبيل اشاعه است كه نمى توان به آن دست زد يا معيّن است كه مى توانند تصرّف كنند و فقط مقدار ديون را باقى مى گذارند؟

ظاهر آيات و روايات اين است كه مشاع است و نمى توانند تصرّف كنند ولى دو روايت داشتيم كه يكى سندش معتبر بود و مى گفت اگر مستوعب نباشد، مى توانند تصرّف كنند كه به اين روايت معتبر عمل مى كنيم.

مسأله سه حالت داشت:

صورت اوّل: جايى بود كه حج مستوعب است كه ورثه حقّ تصرّف ندارند.

صورت دوّم: اين بود كه مقدارى از حج اضافه دارد، فرمودند كه تصرّف جايز نيست ولى روايت مى گويد جايز است و ما به آن عمل مى كنيم و روايت تفسير آيه است يعنى به صورت كلى در معيّن است و حقّ تصرّف دارند.

صورت سوّم: جايى بود كه مقدار مال بسيار زياد است كه صاحب عروه مى فرمايد بعيد نيست كه تصرّف ورثه را اجازه دهيم و عدّه اى از محشّين هم پذيرفته اند ولى مرحوم امام نپذيرفتند كه به عقيده ما ورثه حقّ تصرّف دارند.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo