< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

کتاب الحج

87/01/24

بسم الله الرحمن الرحیم

خلاصه‌ی بحث

قبل از ورود به بحث فقهی امروز به مناسبت بحث حج به مسئله ای مستحدثه در مورد سعی صفا و مروه اشاره می کنیم سپس به بحث فقهی خود که در مورد احکام عهد است می پردازیم.

برای روشن شدن ماهیت عهد امور هفت گانه ای را متذکر می شویم که در این جلسه به سه امر آن می پردازیم.

و اما تمام بحث

بحثی استطرادی

قبل از ورود به بحث فقهی امروز به مناسبت بحث حج به مسئله ای که خیلی مورد سوال قرار گرفته است اشاره می کنیم. در مورد سعی و صفا و مروه سوال می شود که تغییراتی در این مکان به وجود آمده است و بیست متر بیرون تر از محل قبلی به نام مسعای جدید درست کرده اند و مسعای جدید هم چند طبقه شده است و وقتی درست شود از مسعای جدید حرکت را شروع کرده و از مسعای قدیم بر می گردند آیا این مکان از بین صفا و مروه بودن خارج است یا نه؟

جواب این است که با ساختمان جدید رفتن و آمدن با کمی انحناء انجام می شود و کاملا به خط مستقیم نیست و ما دلیل نداریم که حتما به خط مستقیم رفت و آمد کنند و بلکه آنچه لازم است این است که باید عرفا رفت و آمد صدق کند. و حتی در مسیر قدیم هم این گونه نبود که مستقیم بروند گاه از سمت راست به چپ و برعکس می رفتند.

اما الان که کلا مسعای قدیم بسته شده است و در دست تعمیر است و رفت و آمد در مسعای جدید است و آن به دو کوه نمی رسد اگر مسعای قدیم باز بود از کوه به مسعای جدید می آمدیم ولی الان باید چه کنیم؟

جواب آن این است که بعضی از بزرگان شیعه در مدینه شهادت می دهند که قبل از آنکه مسجد الحرام به صورت فعلی تعمیر شود کوه صفا به همین طرف که مسعای جدید است ادامه داشته و از علماء اهل سنت هم گفته شده است که سی نفر از عدول به این امر شهادت دادند و در تعمیر مقداری از کوه را بریدند و الان هم ریشه های کوه در مسعای جدید هست. علی الخصوص که در کتب آمده است که صفا و مروه از بخش های ابو قبس است و گفته اند که مانند دماغه ای برای کوه ابو قبیس است و قطعا با شهادت شهود حتی از مسعای جدید بالاتر هم کوه وجود داشته است.

و اما اشکال دیگری که وجود دارد این است که برای مسعا چند طبقه درست کرده اند که طبقه‌ی بالا قطعا بین الجبلین نیست افرادی که مجبور می شوند از طبقه‌ی بالا بروند حکمشان چیست؟

جواب این است که این هم صحیح است زیرا مطابق قاعده‌ی میسور وظیفه‌ی آنها همان است و حجشان اشکالی ندارد.

و اما ادامه‌ی بحث فقهی

بحث یمین در فرع اول و نذر در فرع دوم گذشت و اما بحث عهد.

کسی که عهد کرده است که حج خانه‌ی خدا را بجا آورد. امام در این مورد فقط مسئله‌ی شرطیت اذن زوج و پدر را بیان میکند و میگوید که شرط نیست.

میگوید: کما ان انعقاد العهد لا یتوقف علی اذن احد علی الاقوی.

ما به مناسبت مطلب امهات بحث عهد را بطور فشرده بیان میکنیم.

حقیقت عهد و صیغه‌ی آن چیست؟

برای عهد در لغت چند معنا ذکر شده است یکی از معانی آن المحافظة علی الشیء است و میگویند وقتی به مسجد می روید تعاهد نعلین کنید یعنی محافظت بر این کند که کفشهایش آلوده نباشد. معنی دیگر آن وصیت است در قرآن آمده است: ﴿و لَقَدْ عَهِدْنا إِلى‌ آدَم﴾[1] یعنی به او سفارش کردیم . معنی سوم آن میثاق است و در لغت مواثیق و پیمان ها را نیز عهود می نامند

اما در اصطلاح فقهاء، عهد به معنی پیمانی است که فرد با خدا میبندد و صیغه‌ی آن این است: (عاهدت الله) یا (علیٌ عهد الله انه متی کان کذا فعلی کذا). از عبارت محقق استفاده میشود که عهد همیشه مشروط است ولی صاحب جواهر و جمع دیگر میگویند که این شرط نیست و عهد مطلق هم داریم مانند عاهدت الله که نماز شب بخوانم. و نظر ما بر این است که ادله‌ی عهد اطلاق دارد و این عهد مطلق را هم شامل میشود. و به هر زبانی باشد فرقی ندارد. و فقط مسئله‌ی نکاح و طلاق است که روی احتیاطات میگویند که به عربی باشد و آن هم دلیل ندارد.

نکته‌ی دیگر این است که ماهیت نذر (لله علی) است یعنی تملیک کردن چیزی برای خداست و هدیه دادن به اوست ولی ماهیت عهد پیمان بستن با خداست و ماهیت این دو با هم فرق دارد و ماهیت قسم نیز با هر دوی اینها متفاوت است یعنی به خدا قسم می خورد که با دیگری پیمان ببندم مثلا والله فلان چیز را به زید می بخشم.

دلیل بر صحت عهد چیست که باید عمل شود و الزام آور است؟

آیات متعددی این را بیان میکند ﴿و اوفوا بالعهد ان العهد کان مسئولا﴾[2] (این آیه مطلق است و مشروط نیست یعنی هر عهد و پیمانی که بستید را عمل کنید) و ﴿و اوفوا بالعهد اذا عاهدتم﴾[3] و آیه‌ی 21 بقره که در آن از عهد الله تعبیر شده و حال آنکه آیات قبل فقط از لفظ عهد استفاده کرده بود و عهد با مردم را هم شامل می شد ﴿الذین ینقضون عهد الله من بعد میثاقه و یقطعون ما امر الله به ان یوصل و یفسدون فی الارض اولئک هم الخاسرون﴾[4] و نقض عهد همردیف دو گناه دیگر است. و قبل از این آیه این است ﴿و لا یضل به الا الفاسقین الذین...﴾[5]

در وسائل الشیعه در آخر باب نذر در ج 16 باب 25[6] یک باب در مورد عهد دارد که چهار روایت دارد و همه در مورد کفاره است و همچنین کمی در باب 14 که وجوب عمل به نذر را متذکر می شود.

حال در جائی که کفاره واجب است آیا می توان گفت که عمل به آن واجب نیست؟

احکام عهد شبیه نذر است یا شبیه یمین.

صاحب جواهر در جلد 35 ص 405 [7] اقوال را نقل کرده است که بعضی گفتند حکم یمین را دارد و بعضی گفتند که حکم نذر را دارد. حال دلیلی بر این موارد هست یا نه؟ در میان اهل بیت اکثریت در این است که عهد مانند یمین است و اقلیت قائل به این شدند که مانند نذر است و در میان عامه اکثرا میگویند کالیمین است.

دلیلی بر هیچ یک وجود ندارد از این رو باید فقط به دلیل نظر کنیم و در روایات باید دید احکامی که بر آن بار شده است چیست؟ قصد قربت میخواهد یا نه؟ متعلق آن باید امر راجح باشد یا نه؟ اجازه‌ی زوج یا والد لازم است یا نه؟ خلاصه در همه‌ی موارد تابع دلیل خاص هستیم زیرا یک دلیل عام بر اینکه العهد هو الیمین و امثال آن نداریم.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo