< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

کتاب الحج

87/02/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:کتاب الحج/ ادامه مسأله 3/

 

«حديث اخلاقى: راه بهشت»

متن حديث:

قال رسول اللّه(صلى الله عليه وآله) لرجل أتاه: ألا ادلّك على أمر يدخلك اللّه به الجنّة؟ قال: بلى يا رسول اللّه(صلى الله عليه وآله) قال: أنل ممّا أنالك اللّه قال: فإن كنت أحوج ممّن أنيله قال: فانصر المظلوم قال: فإن كنت أضعف ممّن انصره؟ قال: فاصنع للأخرق، يعني أشر عليه قال: فإن كنت أخرق ممّن اصنع له؟ قال: فأصمت لسانك إلاّ من خير أما يسرّك أن يكون فيك خصلة من هذه الخصال تجرّك إلى الجنّة.[1]

ترجمه حديث:

مردى خدمت پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) رسيد و حضرت به او فرمود: آيا تو را بر امرى كه به بهشت داخل مى كند راهنمايى كنم؟ مرد عرض كرد: بله اى رسول خدا، حضرت فرمود: ببخش از آنچه خدا به تو داده مرد عرض كرد: اگر من نيازمندتر باشم نسبت به كسى كه مى خواهم به او كمك كنم؟ حضرت فرمود: به يارى مظلومان بشتاب; عرض كرد: اگر من از همه مظلومتر باشم؟ حضرت فرمود: مشورت بده (راهنمايى كن كه از چه كسى كمك بگيرد); عرض كرد: اگر من از همه بيشتر به مشورت نياز داشته باشم؟ حضرت فرمود: سكوت كن جز از خير، آيا دوست ندارى كه يكى از اين خصلتها در تو باشد كه تو را به بهشت برساند؟

شرح حديث:

اين روايت نبوى مشتمل بر چهار دستور است كه از خدمت به مردم شروع مى شود تا حفظ زبان.

در اين روايت پيامبر براى رهنمون كردن شخص به بهشت به او نمى گويد كه نماز شب بخوان يا قرآن بخوان يا ذكر الله بگو و يا.. بلكه پيامبر او را سراغ مسائل انسانى مى برد تا معلوم شود اين كه بعضى گمان مى كنند كه با يك نماز شب و يا زيارت عاشورا مشكل در قيامت حل است چنين نيست، بلكه عمده، خدمات انسانى است. عبادات خيلى مهمّ است ولى اين يك بخش كار است و بخش عمده و مهمّ كار، خدمات انسانى است كه اسلام به آن اهميّت زيادى داده و مى فرمايد راه بهشت از اينجا عبور مى كند.

كمك به مردم در نيازهاى مادّى جاى بسيار مهمّى دارد و انسان تا اين مرحله را پشت سر نگذارد به كمال نمى رسد. آنها كه در سير و سلوك الى الله قدم برمى دارند يكى از مراحل آن كمك به خلق اللّه و مردم است كه روح انسان را پرورش داده و قلب را نورانى كرده و فضاى فكر را باز مى كند و قرب الى الله بوجود مى آورد.

بحث در اين بود كه اگر به نذر عمل نشود آيا قضا دارد؟ شخصى نذر كرد كه روز عيد غدير را روزه بگيرد و نگرفت آيا قضا دارد؟ همچنين اگر نذرى كرد و عمل نكرد و از دنيا رفت آيا بعد از وفات ورثه نذرش را قضا كنند و اگر قضا كنند از اصل باشد يا از ثلث؟

در مورد اصل وجوب قضاى نذر عمده دليل اجماع بود كه گفتيم كه اگر مدرك قانع كننده ديگرى در كار نباشد به عنوان احتياط وجوبى قضا لازم است.

حال آيا قضا از ثلث است يا اصل؟ در جلسه قبل دو روايت صحيحه بيان شد كه مى فرمود بايد قضا از ثلث باشد ولى اكثريت فقها به اين دو روايت عمل نكرده و شهرت بر ضدّ اين دو روايت است.

إن قلت: شما اين دو روايت را در مسأله 55 پذيرفتيد و گفتيد آنها كه عمل كرده اند از اصحاب هستند پس چرا در اينجا اين دو روايت را نپذيرفتيد؟

قلنا: مطابق قواعد مسلّم ثلث براى جايى است كه وصيّتى در كار باشد و اگر وصيتى در كار نباشد، ثلث معنا ندارد، حال اگر حديث بخواهد قواعد محكم و مسلّم را به هم بريزد نمى پذيريم چون با يكى دو حديث نمى توانيم قواعد را به هم بزنيم و اين كه اكثريّت در ما نحن فيه اين دو روايت را نپذيرفته اند به اين جهت است كه اين دو روايت خلاف قواعد معروف است و ما كه در فتواى قبل متزلزل شديم به همين جهت است.

روايت معارض:

ما يك روايت معتبر داريم كه بر ضد دو روايت قبل اصل را مى گويد.

«عن مسمع بن عبد الملك قال: قلت لأبي عبداللّه(عليه السلام) كانت لي جارية حبلى فنذرت للّه عزّوجل إن ولدت غلاماً أن أحجّه أو أحج عنه (حضرت فرمود: اين جريان در زمان رسول خدا واقع شده) فقال: إنّ رجلاً نذر للّه عزّوجلّ في ابن له إن هو أدرك أن يحجّ عنه أو يحجّه فمات الأب وأدرك الغلام بعد فأتى رسول اللّه(صلى الله عليه وآله) الغلام فسأله عن ذلك فأمر رسول اللّه(صلى الله عليه وآله) أن يحجّ عنه ممّا ترك أبوه.»[2]

در عبارت «يحجّ عنه» و ضماير آن بحث است، يعنى پيامبر(صلى الله عليه وآله)امر فرمود شخص چه كند آيا يَحُجّ، يا يُحِجّ؟ سه احتمال در اين عبارت داده شده است:

غلام يك نفر را از طرف خودش و از اصل مال به حج بفرستد، چون پدر نذر كرده بود يا خود پدر حج بجاى آورد يا از بچه را به حج بفرستد.

«يُحَجَّ» به صورت فعل مجهول خوانده شود، يعنى حج بجا آورده شود از طرف ولد كه در اين دو صورت ضمير «عنه» به غلام برمى گردد كه در هر دو صورت نتيجه احجاج از جانب ولد از مال پدر است.

فعل معلوم بخوانيم و ضمير را به ولد برگردانيم يعنى ولد از جانب خودش حج بجا آورد كه اين خلاف ظاهر است، چون در اين صورت حضرت بايد چنين مى فرمود: «أن تحجّ عنك».

احتمال چهارمى هم هست كه از همه بعيدتر است و آن اين كه فعل را معلوم بخوانيم و ضمير «عنه» را به پدر برگردانيم چون پدر نيّت كرده بود يا خودش از طرف پسر به حج برود يا پسر را به حج بفرستد، حال پسر به نيّت پدر حج بجا مى آورد همان حجّى را كه پدر به نيّت پسر مى خواست بجا آورد كه اين احتمال بسيار بعيد است.

قلنا: احتمال صحيح همان احتمال اوّل است يعنى كسى را از طرف خودش به حج بفرستد، بنابراين حديث از ما نحن فيه خارج و در مورد كسى است كه نذرى كرده، مشروط به شرط و بعد از مردن شرط انجام شد، در حالى كه ما نحن فيه جايى است كه شرط در حيات ناذر محقّق شد و در اين روايت بعد از مردن پدر، پسر بالغ شده كه خواهيم گفت اين نذر باطل است و قضا ندارد، پس روايت هم از ما نحن فيه خارج است و بايد حمل بر استحباب كنيم.

علاوه بر اين روايت معرض عنهاى اصحاب هم هست كه در مسأله بعد خواهيم گفت كه اگر شرط بعد از موت حاصل شود اجماع بر بطلان نذر است، پس اين روايت نمى تواند معارض باشد.

مرحوم آية اللّه بروجردى و آية اللّه گلپايگانى مى فرمايند ما به صدر روايت عمل مى كنيم و به ذيل آن كارى نداريم، در حالى كه صدر و ذيل روايت يك حكم است، چون صدر روايت سؤال راوى و ذيل آن بيان حكم است.

تلخّص من جميع ما ذكرنا: دليل محكمى بر مسأله وجوب قضا و دليل محكمى بر انجام آن از ثلث يا اصل مال ميّت نداريم و اين مسأله جنجالى، به خاطر ابهام مدرك روشن نشد و قاعده اين است كه در اينجا احتياط كنيم يعنى قضا لازم و از ثلث باشد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo