< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

کتاب الحج

87/08/12

بسم الله الرحمن الرحیم

خلاصه ی بحث:

بحث در شرائط منوب عنه است که امام می فرماید منوب عنه باید مسلمان باشد که نیابت حج از طرف او صحیح نیست ولی اگر اجیر شود که حج را خودش انجام دهد و ثوابش را به کافر هدیه کند بعید نیست که جائز باشد.

در عدم جواز نیابت از کافر به اجماع و آیات قرآن تمسک شده است که اولا اجماع را مدرکی می دانیم و ثانیا باید ببینیم که آیات دلالت دارند یا نه. از جمله آیاتی که مطرح کرده اند آیه ی حبط اعمال کافر است که وقتی اعمال او حبط است نیابت از او فایده ای برای او ندارد و صحیح نیست.

به عقیده ی ما مسئله ی حبط در مورد کسی است که کافر از دنیا رفته باشد و کافر مقصر باشد.

و اما تمام بحث

به مسئله ی دوم از مسائل مربوط به نیابت در حج رسیدیم و در این مسئله به بیان شرائط منوب عنه (کسی که از طرف او نیابت می شود) می پردازیم.

امام در مسئله ی دوم چهار فرع بیان کرده است و صاحب عروة اینها را در چهار مسئله از مسئله ی سوم تا ششم بیان کرده است.

فرع اول از مسئله ی دوم چنین است.

المسئلة 2: يشترط في المنوب عنه الاسلام فلا يصح من الكافر نعم لو فرض انتفاعه به بنحو إهداء الثواب فلا يبعد جواز الاستيجار لذلك و لو مات (کافر) مستطيعا لا يجب على وارثه المسلم الاستيجار عنه.

صاحب عروة این فرع را در مسئله ی سوم بیان کرده است.

اقوال در مسئلة:

صاحب مستند در این مورد می گوید: لا تصح النیابة عن الکافر للاجماع و هو الحجة فیه [1] (بعد ادله ی دیگر را نفی می کند) مستند جلد 11 صفحه ی 118

صاحب مدارک می گوید: لا ریب فی اعتبار اسلام منوب عنه [2] (مدارک جلد 7 ص 101)

محقق حکیم در مستمسک می گوید: فالعمدة فیه الاجماع (این اجماع بر یک قاعده ی کلی است که ما نحن فیه یکی از مصادیق آن است) الدال علی ان شرط صحة العبادة اهلیة من له الفعل للتقرب و الکافر لما لم یکن اهل لذلک لم یصح فعله و لا فعل نائبه[3] (مستمسک جلد 11 صفحه ی 12)

ادله ی مسئلة:

اجماع: در اجماع شرط است که مدرکی نباشد زیرا ما اجماعی را حجت می دانیم که کاشف از قول معصوم باشد کانه می گوئیم این علماء بدون دلیل حرفی نمی زنند و سینه به سینه از امام معصوم گرفته اند. از این رو اگر مسئله دلائل دیگری هم دارد دیگر این اجماع کاشف از قول معصوم نیست. با این بیان اجماعی را که صاحب مستند بیان کرده است قابل خدشه است.

اجماع محقق حکیم هم صحیح نیست زیرا ممکن است که قاعده ای را که ایشان بر آن ادعای اجماع کرد قاعده ی عقلی باشد زیرا ایشان صورت عقلی به مسئله داد و گفت که عبادت موجب قرب الی الله است و کسی که قرب الی الله ندارد عبادتش باطل است و کافر هم شایستگی قرب ندارد از این رو عبادتش باطل است این یک دلیل عقلی است که بر آن ادعای اجماع می کند.

البته باید در حول این قاعده ی عقلیه هم بحث کرد که آیا اگر کسی کافر باشد حتی اگر قاصر هم باشد باز هم آیا می توان گفت که قابلیت تقرب ندارد؟

آیات قرآن: خداوند در آیه ی 113 توبه می فرماید: ﴿ما كانَ لِلنَّبِيِّ وَ الَّذينَ آمَنُوا أَنْ يَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِكينَ وَ لَوْ كانُوا أُولي‌ قُرْبى‌ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحابُ الْجَحيمِ﴾[4]

وقتی استغفار برای کفار جایز نباشد به طریق اولی نیابت حج از طرف آنها جایز نیست.

در آیه ی 114 نیز جواب اشکال مقدری است که چرا ابراهیم از عمویش آذر طلب غفران کرد در حالی که کافر بود که خداوند می فرماید این استغفار به دلیل وعده ای بود که ابراهیم به او داده بود. ﴿وَ ما كانَ اسْتِغْفارُ إِبْراهيمَ لِأَبيهِ إِلاَّ عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَها إِيَّاهُ﴾[5]

حال این سوال مطرح می شود که آیا می توان به کافر وعده داد و به سبب آن وعده برای او استغفار کرد؟ از ذیل آیه استفاده می شود که ابراهیم در مذهب عمویش شک داشت ولی وقتی فهمید که او دشمن خداست از او تبری جست. ﴿فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ إِنَّ إِبْراهيمَ لَأَوَّاهٌ حَليمٌ﴾[6]

همچنین خداوند در سوره ی شوری آیه ی 20 می فرماید: ﴿مَنْ كانَ يُريدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ في‌ حَرْثِهِ وَ مَنْ كانَ يُريدُ حَرْثَ الدُّنْيا نُؤْتِهِ مِنْها وَ ما لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ نَصيبٍ﴾[7]

کافر هم مصداق کسی است که در آخت نصیبی ندارد و این بدین معنا است که اگر حجی از طرف او بجا آورید به کار او نمی آید.

خداوند در سوره ی توبه آیه ی 17 می فرماید: ﴿ما كانَ لِلْمُشْرِكينَ أَنْ يَعْمُرُوا مَساجِدَ اللَّهِ شاهِدينَ عَلى‌ أَنْفُسِهِمْ بِالْكُفْرِ (در حالی که در کفر پافشاری دارند) أُولئِكَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ وَ فِي النَّارِ هُمْ خالِدُونَ﴾[8]

چون اعمال کافران حبط است اگر خودشان هم حج بجا آورند فایده ندارد و یقینا اگر کسی از طرف آنها بجا آورد آن هم فایده ندارد.

علاوه بر این آیه شش آیه ی دیگر هم در قرآن است که بر حبط اعمال کافر دلالت می کند.

حال آیا کافر همه ی اعمالش نابود است و یا فرقی بین کافر که جاهل قاصر است و بین جاهل مقصر فرق نیست و آیا این با عدالت خداوند می سازد که جاهل قاصر را هم جزء اصحاب جهیم قرار دهد.

اما مسئله ی حبط یکی از مسائل پیچیده ی قرآن است به این معنا که همانطور که ﴿ان الحسنات یذهبن السیئات﴾ صادق است آیا سیئات هم حسنات را از بین می برند. بعضی قائلند که حسنات را در سیئات زده و هرچه باقی مانده است ملاک است یعنی اگر کسی ده سیئه و نه حسنه داشته باشد فقط یک حسنه برای او باقی می ماند و با این بیان حبط در حق همه صادق است.

این کلام مخالف آیات قرآن است که می فرماید:

فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَه‌ *     فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَه‌

این بحث بسیار مفصل است ولی در یک کلام می گوید که قدر مسلم از حبط، حبط بواسطه ی کفر است و کسانی که کافر بمیرند اعمالشان نابود می شود و به بیان دیگر موافات علی الایمان یعنی بر ایمان مردن و عاقبت مردن شرط قبول حسنات است و اگر کافر از دنیا برود همه ی اعمالش نابود است ولی اینکه در غیر کفر همه جا سبب حبط شود دلیل کلی نداریم و شاید در موارد ادله ی جزیئه داشته باشیم.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo