< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

کتاب الحج

87/09/20

بسم الله الرحمن الرحیم

خلاصه ی بحث

در حدیث اخلاقی امروز به روایتی که از امام علیه السلام خطاب به فرزندش محمد حنفیه است اشاره می کنیم در این حدیث امام فرزندش را به حسن معاشرت با مردم و گذشت کردن توصیه می کند.

در بحث فقهی به ادامه ی مسئله پنجم می پردازیم که نائبی که بعد از احرام و دخول حرم فوت کرده است که حجش از منوب عنه مجزی است آیا مستحق کل اجرت است یا بخشی از آن.

ابتدا مسئله را طبق قواعد باب اجاره حل کرده سپس به مقام تسری می دهیم. ادعا شده است که در این مقام روایتی وجود ندارد ولی ما به روایاتی دست یافته ایم که می توان از آنها برای مقصود خود استفاده کنیم.

و اما تمام بحث:

در بحث اخلاقی امروز به سراغ حدیث هشتم از باب 121 وسائل باب العشرة می رویمِ.

عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فِي وَصِيَّتِهِ لِمُحَمَّدِ بْنِ الْحَنَفِيَّةِ قَالَ فی حدیث:َ وَ اعْلَمْ أَنَّ رَأْسَ الْعَقْلِ بَعْدَ الْإِيمَانِ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مُدَارَاةُ النَّاسِ وَ لَا خَيْرَ فِيمَنْ لَا يُعَاشِرُ بِالْمَعْرُوفِ مَنْ لَا بُدَّ مِنْ مُعَاشَرَتِهِ حَتَّى يَجْعَلَ اللَّهُ إِلَى الْخَلَاصِ مِنْهُ سَبِيلًا فَإِنِّي وَجَدْتُ جَمِيعَ مَا يَتَعَايَشُ بِهِ النَّاسُ وَ بِهِ يَتَعَاشَرُونَ مِلْ‌ءَ مِكْيَالٍ ثُلُثَاهُ اسْتِحْسَانٌ وَ ثُلُثُهُ تَغَافُلٌ.[1]

ایمان زائیده ی عقل است و کسی که استدلالات عقلی را کنار گذاشته اند در اثبات خداوند به مشکل می افتند از این رو امیر مؤمنان در این حدیث به فرزندش محمد بن حنفیة می گوید: مهمترین برنامه ی عقلی بعد از ایمان به خداوند مدارا کردن با مردم است و کسی که گرفتار کسی می شود که فرد خوبی نیست و انسان مجبور می شود که با او معاشرت کند باید با چنین شخصی مدارا کند تا خداوند او را از شر او خلاص کند. (هرچند مدارا کردن توأم با مشکلات است ولی در این مورد بهترین راه است.)

سپس می فرماید: تمام آنچه مردم بوسیله ی آن می توانند با هم زندگی کنند و معاشرت نمایند است عبارت است از (مِلْ‌ءَ مِكْيَالٍ ثُلُثَاهُ اسْتِحْسَانٌ وَ ثُلُثُهُ تَغَافُلٌ) یعنی تمام اصول معاشرت با مردم به پیمانه ای بر می گردد که دو سوم آن دنبال نیکی ها رفتن است و یک سوم آن این است که انسان خودش را به تغافل و فراموشی بزند. و در احادیث دیگر آمده است (مِلْ‌ءَ مِكْيَالٍ فطنة اسْتِحْسَانٌ وَ ثُلُثُهُ تَغَافُلٌ) یعنی دو سوم هوشیاری است و یک سوم آن خود را به غفلت زدن است.

توضیح اینکه اگر انسان بخواهد در همه ی موارد با موشکافی وارد شود در زندگی دچار دردسر می شود.

به چند نمونه از کار علماء بزرگ اشاره می کنیم: معلم استاد ما کسی بود در شیراز که صاحب رساله و بسیار مقدس و متدین و گهگاه مراجعات مالی به او می شد از قضا یک روز و فردی که دست تنگ شده بود نامه ای پر از بد و بیراه به او نوشت که چرا به او فلان مبلغ را نداده است او نامه را در پشت کتاب ها انداخت و بعد پول قابل ملاحظه ای به او داد و گفت شما مشکلی داشتی و من نامه ات را انداختم و این هدیه را بگیر. او خیال کرد که آقا نامه را نخوانده است و بسیار خوشحال شد. در اینجا آن عالم مشکل را حل کرد بدون اینکه عکس العملی نشان دهد.

فرد دیگر هم به یکی از مراجع بزرگی از نجف نامه ای پر از دشنام نوشت و در آن خواست که نصف کرایه ی خانه اش را بدهد آن عالم این نامه را خواند و به جای عکس العمل نشان دادن گفت اگر ما نصف آن را به او بدهیم نیم دیگر را از کجا تأمین می کند؟ باید همه را به او بدهیم.

اگر انسان بخواهد با مردم یک و دو بکند تا آخرین حق خود را بگیرد امکان پذیر نیست. کسی نزد امام صادق آمد و حضرت به او فرمود: شنیدم که با رفیقت بدرفتاری کردی او گفت خیر بلکه تا آخرین دینار طلب خودم را از او گرفتم. حضرت فرمود همین کار هم نمونه ای از بدرفتاری است.

اینکه خداوند می فرماید:﴿أُولئِكَ لَهُمْ سُوءُ الْحِسابِ﴾[2] یعنی خداوند گاه در مورد این افراد سخت گیر تا آخرین ذره ی اعمالشان را حساب رسی می کند.

با احسان و تغافل انسان می تواند با افراد تندخو و کسی که گرفتار مشکلی شده است و کنترل خود را از دست داده است زندگی آبرومندتری داشته باشد.

حتی باید با دشمنان هم در آنجا که ضرورت ندارد مدارا کرد. البته اگر بخواهد ریشه ی اسلام را هدف قرار دهد باید به نحو احسن با آنها بخورد نمود ولی در مواردی که مربوط به مشکلات شخصی می شود باید با مدارا کردن با آن برخورد کرد.

بحث فقهی:

بحث در مسئله ی پنجم در این بود که اگر نائب بعد از احرام و دخول حرم فوت کند که گفتیم حجش قبول است و منوب عنه بریء الذمه می شود آیا مستحق کل پول حج است با به همان نسبت که حج را انجام داده است.

طبق قواعد باب اجاره گفتیم که اگر اجیر بر افراغ ذمه شده باشد کل پول را مستحق است ولی اگر بر نفس اعمال اجیر شده باشد چون اعمال حج یک واحد به هم پیوسته است مانند اجزاء نماز اگر وسط کار آن را ناتمام بگذارد چیزی از پول را استحقاق ندارد بله اگر نائب دیگری پیدا کنند که ما بقی را انجام دهد در این مورد چون آنچه انجام داده است مفید فایده است به نسبت عملش مستحق اجرت است.

با این بیان روشن شد که اگر آن مقدار از عملی را که انجام داده است مفید فایده باشد مانند جائی که بعد از احرام و دخول حرم فوت کرده باشد که فایده ی آن افراغ ذمه ی منوب عنه است اینجا به همان اندازه که عمل را انجام داده است مستحق است (اگر نائب بر برائت ذمه بود کل را مالک بود)

معروف در میان بزرگان این است که این مسئله روایت ندارد و باید طبق همان قواعد مسئله را بررسی کرد

ولی ما به روایاتی برخورد کردیم که شاید بتوان از آنها برای این مسئله استفاده کرد از جمله روایت 5 باب 15 از ابواب نیابت است.

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي رَجُلٍ حَجَّ عَنْ آخَرَ وَ مَاتَ فِي الطَّرِيقِ قَالَ قَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ وَ لَكِنْ يُوصِي فَإِنْ قَدَرَ عَلَى رَجُلٍ يَرْكَبُ فِي رَحْلِهِ وَ يَأْكُلُ زَادَهُ فَعَلَ.[3]

در سند این روایت عمار ساباطی موثق است و اسناد شیخ هم به او معتبر است.

این حدیث به دلالت التزامی همان را که ما از قاعده فهمیدیم را بیان می کند یعنی آنچه از پول را که تا اینجا مصرف کرده است را لازم نیست برگرداند و مابقی را به نفر دوم می دهند که اعمال را انجام دهد.

حدیث 1 باب 15: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يَمُوتُ فَيُوصِي بِحَجَّةٍ فَيُعْطَى رَجُلٌ دَرَاهِمَ يَحُجُّ بِهَا عَنْهُ فَيَمُوتُ قَبْلَ أَنْ يَحُجَّ ثُمَّ أُعْطِيَ الدَّرَاهِمُ غَيْرَهُ فَقَالَ إِنْ مَاتَ فِي الطَّرِيقِ أَوْ بِمَكَّةَ قَبْلَ أَنْ يَقْضِيَ مَنَاسِكَهُ فَإِنَّهُ يُجْزِي عَنِ الْأَوَّلِ (این حدیث را حمل کردیم به جائی که محرم شود و داخل حرم هم بشود) قُلْتُ فَإِنِ ابْتُلِيَ بِشَيْ‌ءٍ يُفْسِدُ عَلَيْهِ حَجَّهُ حَتَّى يَصِيرَ عَلَيْهِ الْحَجُّ مِنْ قَابِلٍ أَ يُجْزِي عَنِ الْأَوَّلِ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ لِأَنَّ الْأَجِيرَ ضَامِنٌ لِلْحَجِّ قَالَ نَعَمْ.[4]

این حدیث هم موثقه است.

حدیث 5 باب 15: این حدیث هم مانند مضمون حدیث قبل است و فقط می گوید: (ان مات فی الطریق) و قید بمکه را ذکر نکرده است.

سکوت امام در این دو حدیث که نگفت پول ها را برگرداند و حال آنکه در مقام بیان هم بوده است و عدم توجه دادن امام موجب به غفلت افتادن مخاطب می شود دلالت بر این دارد که او مالک اجرت است خصوصا که بیش از هشتاد درصد پول را چه بسا می بابست بر می گرداند.

تم الکلام فی مقام الثبوت و انشاء الله در جلسه ی بعد سراغ مقام اثبات می رویم.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo