< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

کتاب الحج

88/02/09

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث اخلاقی:

در بحث اخلاقی امروز به بحث مصافحه می پردازیم.

ح 2 از ابواب 127 از ابواب العشرة در ج 8 وسائل.

عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ‌ فَضَّالٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ قَالَ كُنْتُ زَمِيلَ أَبِي جَعْفَرٍ ع (یعنی من و حضرت هم مرکب بودیم یعنی در داخل کجاوه بودیم و هر یک در یک سمت کجاوه نشسته بودیم) وَ كُنْتُ أَبْدَأُ بِالرُّكُوبِ ثُمَّ يَرْكَبُ هُوَ فَإِذَا اسْتَوَيْنَا سَلَّمَ وَ سَاءَلَ مُسَاءَلَةَ رَجُلٍ لَا عَهْدَ لَهُ بِصَاحِبِهِ (به گونه ای سلام کرد که گویا تازه به هم رسیده ایم) وَ صَافَحَ قَالَ وَ كَانَ إِذَا نَزَلَ نَزَلَ قَبْلِي نگام پیاده شدن به خاطر احترام از من زودتر پیاده می شد) فَإِذَا اسْتَوَيْتُ أَنَا وَ هُوَ عَلَى الْأَرْضِ سَلَّمَ وَ سَاءَلَ مُسَاءَلَةَ مَنْ لَا عَهْدَ لَهُ بِصَاحِبِهِ (گویا تازه من را دیده است) فَقُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنَّكَ لَتَفْعَلُ شَيْئاً مَا يَفْعَلُهُ مَنْ قِبَلَنَا (کسانی که نزد ما هستند اینگونه عمل نمی کنند) وَ إِنْ فَعَلَ مَرَّةً فَكَثِيرٌ (اگر یک بار هم این کار را بکنند باز هم زیاد است) فَقَالَ أَ مَا عَلِمْتَ مَا فِي الْمُصَافَحَةِ إِنَّ الْمُؤْمِنَيْنِ يَلْتَقِيَانِ فَيُصَافِحُ أَحَدُهُمَا صَاحِبَهُ فَلَا تَزَالُ الذُّنُوبُ تَتَحَاتُّ عَنْهُمَا كَمَا يَتَحَاتُّ الْوَرَقُ عَنِ الشَّجَرِ وَ اللَّهُ يَنْظُرُ إِلَيْهِمَا حَتَّى يَفْتَرِقَا.[1]

البته این نکته قابل توجه است که این کار بین ما معمول نیست ولی این در واقع بیان اهمیت و تاکید است و گاه امام این عمل را سه بار انجام می دهد تا لا اقل مردم یک بار هم که شده آن را انجام دهند.

در هیچ مکتب اخلاقی تا این حد بر صمیمت و محبت و اظهار دوستی نسبت به یکدگر تاکید نشده است و اگر ما بتوانیم این اسلام را به درستی به جامعه خود و به دنیا معرفی کنیم یقینا در دنیا پیشرفت از آن ما خواهد بود. قرآن با صراحت می فرماید: ﴿لا يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذينَ لَمْ يُقاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ لَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطينَ﴾[2] یعنی آنهائی که با شما جنگ ندارند و شما را از وطنتان بیرون نکردند خدا مانع نمی شود که به آنها نیکی کنید و با آنها به عدالت رفتار کنید.

غیر مسلمین چهار دسته است اهل ذمه، معاهدین، مهادنین و محاربین و بجز محاربین با بقیه می توان به خوبی زندگی کرد.

و اما بحث فقهی:

بحث در مسائل وصیت به حج است و به مسئله ی یازدهم می پردازیم. این مسئله را فقط مؤخرین از علماء متعرض شده اند.

امام در این مسئله می فرماید: لو أوصى بما عنده من المال للحج ندبا ولم يعلم أنه يخرج من الثلث (ای بمقدار الثلث) أم لا لم يجز صرف جميعه ، ولو ادعى أن عند الورثة ضعف هذا أو أنه أوصى بذلك وأجازوا الورثة يسمع دعواه بالمعنى المعهود في باب الدعاوي ، لا بمعنى إنفاذ قوله مطلقا.

این مسئله در موردی است که میتی وصیت می کند که آنچه پول در نزد او است را برای حج مستحبی خرج کنید. و ما نمی دانیم که آن مقدار پول به اندازه ی ثلث است یا بیشتر مثلا وصیت می کند که آنچه در حساب بانکی من است را برای حج مستحبی خرج کنید و ما نمی دانیم که تمام مال او همان است یا اینکه دو برابر آن را مثلا به شکل املاک در نزد ورثه دارد که در این صورت آنچه در حساب بانکی اوست به اندازه ی ثلث است و خرج آن در راه حج ندبی اشکال ندارد و این احتمال هم هست که آن حساب بانکی از ثلثش بیشتر است ولی او رضایت ورثه را جلب کرده است و یا احتمال می دهیم که شاید از ثلث بیشتر باشد ولی او ورثه را هم راضی نکرده است.

امام در این صورت می فرماید که باید ابتدا وضع روشن شود و نمی شود به صرف وصیت میت همه را خرج کنند.

فرع دوم این است که خود میت ادعا می کند که دو برابر این پول را به ورثه داده است و یا اقرار کند که هرچند به آنچه وصیت کرده است بیشتر از ثلث است ولی ورثه اجازه داده اند.

صاحب عروة در این مسئله می فرماید که در این مورد دو وجه است و محشین عروة هم دو نظر دارند.

وجه سومی هم به نظر می رسد و آن این است که اگر ادعا کند دو برابر نزد ورثه است حرفش را قبول می کنند ولی اگر بگوید همه ی اموالم همین مقدار است و ورثه هم اجازه داده اند در اینجا کلامش را قبول نکنند. (البته این صرف فرض است)

امام هم می فرماید که ادعایش به همان معنائی که در ابواب دعاوی معهود است قبول می شود نه به این معنا که مطلقا سخن او را بپذیریم.

در اینجا دو نکته وجود دارد:

اول اینکه این بحث در مورد مقام اثبات است. در مقام ثبوت بیش از یک سوم نمی شود وصیت کرد مگر اینکه ورثه اجازه دهند.

دوم اینکه این بحث در کتب قدماء مطرح نشده است و نصی هم در مورد آن وجود ندارد از این رو باید آن را مطابق قواعد بحث کنیم.

مطابق قواعد یک عامی داریم که همه ی اموال به ورثه منتقل می شود و تخصیصی هم داریم که ثلث از آن مقدار خارج شده است حال نمی دانیم این مورد مصداق عام است یا مصداق خاص و این از باب تمسک به عام در شبهه ی مصداقیه ی خود عام است حال آیا باید به این قاعده تمسک کنیم و یا اینکه به قاعده ی دیگری باید رجوع کنیم و ان شاء الله جلسه ی بعد آن را بررسی می کنیم.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo