< فهرست دروس

درس خارج فقه حضرت آیت الله مکارم

89/01/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: فرق بین عمره ی تمتع و عمره ی مفردة

بحث در فرق بین عمره ی تمتع و عمره ی مفردة است و امام سه فرق بین این دو ذکر کرده است که اولین فرق این است که در عمره ی مفردة، فرد بین حلق و تقصیر مخیر است ولی در عمره ی تمتع فقط باید تقصیر کند.

این بحث را تمام کردیم و اکنون به اموری اشاره می کنیم:

الامر الاول: آیه ی 27 سوره ی فتح در مورد حلق و تقصیر بحثی را مطرح می کند که متاسفانه به آن کمتر پرداخته است و صاحب جواهر هم به آن اشاره نکرده است. در این آیة می خوانیم: (لقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرامَ إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنينَ مُحَلِّقينَ رُؤُسَكُمْ وَ مُقَصِّرينَ لا تَخافُونَ فَعَلِمَ ما لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِنْ دُونِ ذلِكَ فَتْحاً قَريبا)

شأن نزول آیة این است که پیغمبر اکرم در عالم رؤیا دیده بود که وارد مسجد الحرام شده است و به مسلمین وعده داده بود این امر به زودی محقق خواهد شد. در این ایام در سال ششم هجری واقعه ی حدیبیة واقع شد که مشرکین مانع شدند و پیامبر هم دستور داده بود که چون برای عمره به مکه می روند کسی سلاح با خود نبرد تا همه بدانند پیامبر قصد جنگ ندارد از این رو مسلمانان که سلاح نداشتند راهی نیافتند جز اینکه با مشرکین از در صلح در آیند و صلح هم انجام شد و یکی از مفاد آن این بود که از سال بعد به حج روند از این رو بدون آنکه موفق شوند به مکه بروند از همان مسیر برگشتند. هنگام برگشت، بعضی شروع به اعتراض کردند که چرا خواب پیغمبر تعبیر نشد آیه ی شریفه ی فوق نازل شد و فرمود که خواب پیامبر حق است و شما هم وارد مسجد الحرام خواهید شد در حالی که حلق یا تقصیر کرده اید.

در این آیه پیشبینی هایی شده است که همه تحقق یافته است:داخل شدن در مسجد الحرام، در امن و امان بودن، و فتح قریب.

بعضی فتح قریب را به صلح حدیبیة تعبیر کرده اند و حال آنکه واضح است مراد فتح آینده است نه صلح حدبیة ای که تمام شده است. بعضی هم آن را به فتح خیبر تفسیر کرده اند که به نظر ما حق هم همین است.

اما نکته ی مورد بحث در آیة، عبارت محلقین و مقصرین است. باید دید که (واو) به معنای جمع است یا به معنای (أو) می باشد. حق این است که واو به معنای جمع نیست زیرا اتفاق بین آراء است که جمع بین آن دو (حلق و قصر) جایز نیست و ما در موارد مختلفی از قرآن به آیاتی بر می خوریم که واو به معنای او می باشد. مثلا در آیه ی 3 سوره ی نساء می خوانیم: (وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُوا فِي الْيَتامى‌ فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى‌ وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ) که واضح است قسمت آخر آیه ی به معنای او می باشد و یا آیه ی 46 سوره ی سبا که می فرماید: (قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى‌ وَ فُرادى‌)

البته واضح است که آیه ی سوره ی فتح در مورد عمره ی تمتع است نه عمره ی مفردة و از آنجا که آن سال نتوانستند به عمره روند و سال بعد رفتند اسم آن را عمرة القضاء گذاشتند.

به هر حال به نظر ما این آیه ی بر مدعی دلالت دارد و به نظر ما آیه که به تقصیر اشاره می کند به معنای کوتاه کردن مو است نه کوتاه کردن ناخن زیرا به آن تقلیم می گویند و اگر آن را هم شامل شود باز مشکلی ایجاد نمی شود.

الامر الثانی: در تقصیر چه مقدار از مو را باید کم کرد.

بعضی از عامة گفته اند که سه خال مو هم کافی است. ابن قدامة در مغنی ج 3 ص 412 می گوید: قال الشافعی یجزیه التقصیر من ثلاث شعرات و اختار ابن المنذر انه یجزیه ما یقع علیه اسم التقصیر (آنی که در عرف به آن تقصیر بگویند)

به نظر ما قطعا به سه شعر نمی توان اکتفا کرد زیرا عرفا به آن تقصیر نمی گویند.

الامر الثالث: در عمره ی تمتع که واجب است تقصیر کنند اگر کسی حلق بکند آیا کفاره به گردنش می افتد یا نه؟

مشهور و معروف این است که باید کفاره بدهد ولی بعضی مانند صاحب جواهر در ج 20 ص 454 در وجوب کفاره اشکال کرده اند. در مورد وجوب کفاره سه روایت وارد شده است و صاحب جواهر در هر سه روایت اشکال کرده است ولی این بحث را بسیار دقیق و مفصل بحث کرده است.

این روایات در وسائل در ج 9، باب 4 از ابواب تقصیر وارد شده است:

ر 5: عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ مُتَمَتِّعٍ حَلَقَ رَأْسَهُ بِمَكَّةَ قَالَ إِنْ كَانَ جَاهِلًا فَلَيْسَ عَلَيْهِ شَيْ‌ءٌ وَ إِنْ تَعَمَّدَ ذَلِكَ فِي أَوَّلِ شُهُورِ الْحَجِّ بِثَلَاثِينَ يَوْماً فَلَيْسَ عَلَيْهِ شَيْ‌ءٌ وَ إِنْ تَعَمَّدَ بَعْدَ الثَّلَاثِينَ يَوْماً الَّتِي يُوَفَّرُ فِيهَا الشَّعْرُ لِلْحَجِّ فَإِنَّ عَلَيْهِ دَماً يُهَرِيقُهُ.

این روایت صحیحة است

صاحب جواهر ابتدا اشکال می کند که عبارت (حلق راسه بمکة) دلالت ندارد که حلق برای اتمام عمل عمرة باشد بلکه ممکن است بعد از عمل عمرة اتفاق افتاده باشد زیرا بعضی گفته اند که بعد از ایام عمرة فرد نباید سرش را بتراشد و باید توفیر شعر کند و بگذارد مویش رشد کند بنابراین ربطی به مسئله ی احرام عمره نخواهد داشت.

اشکال دیگر صاحب جواهر این است که کسی فتوا نداده است که بین ثلاثین یوما و کمتر فرق است.

نقول: ما می توانیم از روایت دفاع کنیم که وقتی مطابق روایت بعد از تقصیر و تمام شدن عمره با آنکه توفیر شعر مستحب است اگر کسی حلق کند باید کفاره بدهد پس قبل از آن که از احرام بیرون نیامده است به طریق اولی اگر حلق کند باید کفاره بدهد و فلسفه در کفاره در هر دو این است که باید مقداری مو بر سرش باشد که بتواند در منی بعد از انجام حج حلق کند.

همچنین اینکه کسی در فتوا بین بین سی روز و کمتر تفصیل نداده است هم قابل جواب است و آن اینکه این مسئله را کسی متعرض نشده است نه آنکه متعرض شده باشند و رد کرده باشند از این رو عدم ذکر مسئله مصداق اعراض از این مسئله نیست و ما چون مانعی در این تفصیل نمی بینیم به آن فتوا می دهیم و اضافه می کنیم که سی روز موضوعیت ندارد و حتی از سی روز بیشتر هم می شود.

ح 3: عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع الْمُتَمَتِّعُ أَرَادَ أَنْ يُقَصِّرَ فَحَلَقَ رَأْسَهُ قَالَ عَلَيْهِ دَمٌ يُهَرِيقُهُ فَإِذَا كَانَ يَوْمُ النَّحْرِ أَمَرَّ الْمُوسَى عَلَى رَأْسِهِ حِينَ يُرِيدُ أَنْ يَحْلِقَ.

صاحب جواهر اشکال می کند که این روایت مربوط به کسی است که سهو کرده است و مورد عمد را شامل نمی شود.

مضافا بر اینکه سند روایت هم ضعیف است (ظاهرا به دلیل وجود محمد بن سنان است)

نقول: ممکن است مراد سهل انگاری و مسامحه کاری است یعنی از روی بی توجهی سرش را به جای تقصیر حلق کرد از این رو این روایت هم در حکم عمد است (به قرینه ی روایت دیگری که در این مسئله وارد شده است.)

ح 1: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَحَدِهِمَا ع فِي مُتَمَتِّعٍ حَلَقَ رَأْسَهُ فَقَالَ إِنْ كَانَ نَاسِياً أَوْ جَاهِلًا فَلَيْسَ عَلَيْهِ شَيْ‌ءٌ وَ إِنْ كَانَ مُتَمَتِّعاً فِي أَوَّلِ شُهُورِ الْحَجِّ فَلَيْسَ عَلَيْهِ إِذَا كَانَ قَدْ أَعْفَاهُ شَهْراً.

این روایت مرسله است.

مفهوم این روایت این است که اگر فرد عالم و متعمد باشد و فاصله هم کم باشد (کمتر از یک ماه) فرد مسئول است و به قرینه ی روایات قبل، مسئولیتش این است که باید قربانی کند.

صاحب جواهر در مورد این روایت هم می گوید که هم ضعف سند دارد و هم اشکالات قبلی در آن وارد می شود.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo