< فهرست دروس

درس خارج فقه حضرت آیت الله مکارم

89/01/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: فرق عمره ی تمتع با عمره ی مفردة

اما در مسئله ی نهم بین دو عمره سه فرق بیان کرده است. فرق دوم مربوط به این است که عمره ی تمتع طواف نساء ندارد ولی طواف نساء دارد.

از نظر اقوال این مسئله مسلم و اجماعی است. گاه تعبیر شده بود (لا اجد فیها مخالفا) و گاه تعبیر به اجماع شده و تنها قیلی که قائلش هم معلوم نیست پیدا شده بود که می گفت در عمره ی تمتع هم طواف نساء واجب است.

ابتدا باید سراغ اصل در مسئله برویم: اصل در مسئله برائت است زیرا هنگامی که در وجوب چیزی شک کنیم اصل برائت در آن جاری می شود و اگر شک کنیم که آیا طواف نساء در عمره ی تمتع لازم است یا نه در آن برائت جاری می کنیم.

ان قلت: در اینجا باید استصحاب حرمت را جاری کنیم زیرا در حال احرام نساء بر شخص حرام بود و حال نمی دانیم که با تقصیر حلال شده است یا نه در نتیجه حرمت آن را استصحاب می کنیم.

قلنا: اگر کسی استصحاب را در شبهات حکمیة جاری بداند بعید نیست که در اینجا استصحاب را بر برائت مقدم کند. (غالبا در جایی که استصحاب با برائت معارض شود استصحاب مقدم می باشد) زیرا ادله ی استصحاب از برائت اخص است چرا که استصحاب در جایی است که حالت سابقه ای وجود داشته باشد ولی برائت در هر جا جاری می شود چه حالت سابقه داشته باشد یا نه.

به هر حال با وجود روایات دیگر نوبت به اصل نمی رسد.

روایات: روایات مطابق قول مجمعین است.

روایات بر دو قسم است بعضی می گوید که بعد از تقصیر همه چیز بر فرد حلال می شود. (عموم این روایات نساء را هم شامل می شود.)

طائفه ی دیگر از روایات تصریح می کند که فقط در عمره ی مفردة طواف نساء وجود دارد نه در عمره ی مفردة.

بعد از بیان این دو دسته از روایات سراغ چند روایت می رویم که معارض است.

این روایات عمدة در این ابواب آمده است: باب 1 و 3 از ابواب تقصیر و باب 82 از ابواب طواف.

روایات باب 1

ر 1: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِي سَمَّاكٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثِ السَّعْيِ قَالَ ثُمَّ قَصِّرْ مِنْ رَأْسِكَ مِنْ جَوَانِبِهِ وَ لِحْيَتِكَ وَ خُذْ مِنْ شَارِبِكَ وَ قَلِّمْ أَظْفَارَكَ (ناخن هایت را کوتاه کن) وَ أَبْقِ مِنْهَا لِحَجِّكَ فَإِذَا فَعَلْتَ ذَلِكَ فَقَدْ أَحْلَلْتَ مِنْ كُلِّ شَيْ‌ءٍ يُحِلُّ مِنْهُ الْمُحْرِمُ وَ أَحْرَمْتَ مِنْهُ. (چیزهایی که از آنها احرام بستی و بر تو حرام بود همه حلال می شود)

ر 2: وَ عَنْهُ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ طَوَافُ الْمُتَمَتِّعِ (مراد عمره ی تمتع است) أَنْ يَطُوفَ بِالْكَعْبَةِ وَ يَسْعَى بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ وَ يُقَصِّرَ مِنْ شَعْرِهِ فَإِذَا فَعَلَ ذَلِكَ فَقَدْ أَحَلَّ.

ر 3: وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُذَافِرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ ثُمَّ ائْتِ مَنْزِلَكَ فَقَصِّرْ مِنْ شَعْرِكَ وَ حَلَّ لَكَ كُلُّ شَيْ‌ءٍ.

صاحب وسائل این حدیث را تقطیع کرده است و صدر آن را ذکر نکرده است و این روایت مربوط به عنوان عمره ی تمتع می باشد.

ر 4: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ صَفْوَانَ وَ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ وَ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى جَمِيعاً عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِذَا فَرَغْتَ مِنْ سَعْيِكَ وَ أَنْتَ مُتَمَتِّعٌ فَقَصِّرْ مِنْ شَعْرِكَ مِنْ جَوَانِبِهِ وَ لِحْيَتِكَ وَ خُذْ مِنْ شَارِبِكَ وَ قَلِّمْ مِنْ أَظْفَارِكَ وَ أَبْقِ مِنْهَا لِحَجِّكَ فَإِذَا فَعَلْتَ ذَلِكَ فَقَدْ أَحْلَلْتَ مِنْ كُلِّ شَيْ‌ءٍ يُحِلُّ مِنْهُ الْمُحْرِمُ وَ أَحْرَمْتَ مِنْهُ فَطُفْ بِالْبَيْتِ تَطَوُّعاً مَا شِئْتَ.

ر 2 باب 3 از ابواب تقصیر

عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي لَمَّا قَضَيْتُ نُسُكِي لِلْعُمْرَةِ أَتَيْتُ أَهْلِي (با همسرم مواقعه کردم) وَ لَمْ أُقَصِّرْ قَالَ عَلَيْكَ بَدَنَةٌ قَالَ قُلْتُ إِنِّي لَمَّا أَرَدْتُ ذَلِكَ مِنْهَا وَ لَمْ تَكُنْ قَصَّرَتْ (و او هنوز تقصیر نکرده بود) امْتَنَعَتْ فَلَمَّا غَلَبْتُهَا قَرَضَتْ بَعْضَ شَعْرِهَا بِأَسْنَانِهَا (مقداری از موهایش را با دندانش کند) فَقَالَ رَحِمَهَا اللَّهُ كَانَتْ أَفْقَه مِنْكَ عَلَيْكَ بَدَنَةٌ وَ لَيْسَ عَلَيْهَا شَيْ‌ءٌ.

ر4: عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ مُحَمَّدٍ الْحَلَبِيِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ امْرَأَةٍ مُتَمَتِّعَةٍ عَاجَلَهَا زَوْجُهَا قَبْلَ أَنْ تُقَصِّرَ فَلَمَّا تَخَوَّفَتْ أَنْ يَغْلِبَهَا أَهْوَتْ إِلَى قُرُونِهَا (به سراغ گیسوهایی که در اطراف پیشانی اش بود رفت) فَقَرَضَتْ مِنْهَا بِأَسْنَانِهَا وَ قَرَضَتْ بِأَظَافِيرِهَا (مقداری از ناخنش را با دندانش کند) هَلْ عَلَيْهَا شَيْ‌ءٌ قَالَ لَا لَيْسَ كُلُّ أَحَدٍ يَجِدُ الْمَقَارِيضَ (همه ی افراد که قیچی پیدا نمی کنند اگر کسی پیدا نکرد می تواند با وسیله ی دیگری مویش را کوتاه کند)

این حدیث هم مانند حدیث 2 هم از حلبی است و هم از امام صادق و مضمون هر دو هم یکی است.

خلاصه اینکه همه ی این روایات به اطلاق دلالت می کند که طواف نساء لازم نیست هرچند اسمی از طواف نساء در این روایات برده نشده است.

اما روایات باب 82 از ابواب طواف که تصریح به مسئله دارد.

ح 1: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ‌ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى قَالَ كَتَبَ أَبُو الْقَاسِمِ مُخَلَّدُ بْنُ مُوسَى الرَّازِيُّ إِلَى الرَّجُلِ ع يَسْأَلُهُ عَنِ الْعُمْرَةِ الْمَبْتُولَةِ (عمره ی مفردة) هَلْ عَلَى صَاحِبِهَا طَوَافُ النِّسَاءِ وَ الْعُمْرَةِ الَّتِي يُتَمَتَّعُ بِهَا إِلَى الْحَجِّ فَكَتَبَ أَمَّا الْعُمْرَةُ الْمَبْتُولَةُ فَعَلَى صَاحِبِهَا طَوَافُ النِّسَاءِ وَ أَمَّا الَّتِي يُتَمَتَّعُ بِهَا إِلَى الْحَجِّ فَلَيْسَ عَلَى صَاحِبِهَا طَوَافُ النِّسَاءِ.

این روایت مضمرة است زیرا اسمی از امام در آن نیست

ح 6: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ الْعَبَّاسِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى قَالَ سَأَلَهُ أَبُو حَرْثٍ عَنْ رَجُلٍ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَطَافَ وَ سَعَى وَ قَصَّرَ هَلْ عَلَيْهِ طَوَافُ النِّسَاءِ قَالَ لَا إِنَّمَا طَوَافُ النِّسَاءِ بَعْدَ الرُّجُوعِ مِنْ مِنًى (یعنی طواف نساء در حج است)

این روایت نیز مضمره است

البته طواف نساء در عمره ی مفردة هم هست ولی آن را از روایات دیگر متوجه می شویم.

روایات معارض:

در همین باب چند روایت معارض وجود دارد که از همه مهم تر روایت هفتم است.

ر 7 باب 82: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ حَفْصٍ الْمَرْوَزِيِّ عَنِ الْفَقِيهِ ع قَالَ إِذَا حَجَّ الرَّجُلُ فَدَخَلَ مَكَّةَ مُتَمَتِّعاً فَطَافَ بِالْبَيْتِ وَ صَلَّى رَكْعَتَيْنِ خَلْفَ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ ع وَ سَعَى بَيْنَ‌ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ وَ قَصَّرَ فَقَدْ حَلَّ لَهُ كُلُّ شَيْ‌ءٍ مَا خَلَا النِّسَاءَ لِأَنَّ عَلَيْهِ لِتَحِلَّه النِّسَاءِ طَوَافاً وَ صَلَاةً. در بعضی از نسخ (طوافان و صلاة) آمده است که صحیح نیست زیرا اولا اسم ان باید منصوب باشد (طوافین) و ثانیا دو طواف وجود ندارد.

مراد از الفقیه امام هفتم یا امام رضا علیهما السلام است چون سلیمان بن حفص از اصحاب امام رضا می باشد.

در سند این روایت فقط در سلیمان بن حفص گفتگو است و چون این روایات معارض اندک اند باید سند آنها را بررسی کنیم. در کتاب تنقیح المقال آمده است: لم یتعرض له اکثر علماء الرجال (در جامع الرواة هم از احدی توثیق او ذکر نشده است و تنها مرحوم بهبانی از عیون اخبار الرضا نقل می کند که او از اکابر علمای خراسان بود و از کسانی بود که با امام رضا علیه السلام مباحثه کرد و بعد از بحث با ایشان شیعه شد) بعد می گوید که از کلام صدوق استفاده می شود که او ثقه باشد و در امالی در روایتی که سلیمان در سند آن ذکر شده است تعبیر به صحیحة کرده است. مجلسی پدر هم در شرح استبصار گفته است که او ثقه می باشد و علامه ی طباطبائی بحر العلوم هم گفته است که اگر روایتی را فقط سلیمان نقل کند من به آن روایت عمل می کنم. سپس ممقانی اضافه می کند که اظهر این است که او ثقه است و اگر ثقه نباشد لا اقل امامی ممدوح است.

تردید ممقانی به سبب این بوده است که اکثر علمای برجسته ی رجال او را توثیق نکرده است از این رو نمی توان به این روایت او اطمینان حاصل کرد.

اما دلالت روایت: صاحب وسائل به نقل از شیخ طوسی توجیهی برای این روایت بیان کرده است و می گوید: حمله الشیخ و غیره علی لزومه فی الحج لا فی العمرة و هو قریب فان الفرض فی اوله دخول مکة بعد التلبس بحج التمتع (زیرا در ابتدا می گوید که فرد داخل مکه شده است از این رو یعنی اعمال عمره را تمام کرد و بعد وارد مکه شده است برای اعمال حج)

به نظر ما مراد از روایت این است که فرد برای تمتع وارد مکه شده است زیرا در اول روایت است (دخل مکة متمتعا) ثانیا تقصیر حج، باید در منی انجام بگیرد نه در مکه و حال آنکه روایت می گوید که فرد وارد مکه شد و بعد از آن که سعیش تمام شد تقصیر کرد از این رو مراد از روایت عمره ی تمتع است نه حج.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo