< فهرست دروس

درس خارج فقه حضرت آیت الله مکارم

89/02/15

بسم الله الرحمن الرحیم

حدیث اخلاقی امروز روایت صحیح السندی است که در وسائل الشیعة در ح 1 از باب 145 از ابواب آداب عشرة نقل شده است: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِيَأْذَنْ بِحَرْبٍ مِنِّي (یعنی آماده باشد که من با او سر جنگ دارم) مَنْ آذَى عَبْدِيَ الْمُؤْمِنَ وَ لْيَأْمَنْ غَضَبِي مَنْ أَكْرَمَ عَبْدِيَ الْمُؤْمِنَ الْحَدِيثَ

توضیح: در آیه ی شریفه ی ربا که می فرماید: (فاذنوا بحرب من الله) معمولا می گویند که به خداوند اعلان جنگ دهید و حال اینکه عکس آن است یعنی آگاه باشید که خداوند با شما ستیز و جنگ می کند. این روایت هم شاهد این است یعنی آن فرد باید آماده به جنگ با من باشد.

خلاصه کسانی که بندگان مؤمن را ایذاء کنند خداوند بر آنها غضب می کند و کسانی که با بندگان مؤمن مهربان باشند خداوند هم آنها را در سایه ی امن خودش قرار می دهد.

مسئله ی ایذاء مؤمن در اسلام مسئله ی بسیار مهمی است. انسان در احادیث اسلامی و در قرآن از ارزش والایی بر خوردار است. در حدیث معروفی آمده است که امام صادق علیه السلام در برابر کعبة ایستاد و فرمود: یا کعبة ما اعظم قدرک (زیرا از تمام دنیا به سراغ تو می آیند و طواف می کنند) بعد فرمود: و اعظم منک حق المؤمن.

در دستورات طواف (مستحب) آمده است که اگر شخص مؤمنی از ما کمکی بخواهد طواف را باید قطع کرد و به دنبال قضای حاجت او رفت چرا که آن کار ثوابش از این طواف بالاتر است.

از آن طرف ایذاء مؤمن انواع مختلف دارد. گاه به شکل کتک زدن است و گاه با زبان اذیت می کند، گاه فرد همسایه اش را اذیت می کند. حتی مساجد هم نباید در ایام محرم و یا ماه رمضان موجبات آزار و اذیت همسایگان را فراهم کنند (البته بجز اذان که باید با صدای مناسب همه جا پخش شود.) گاه آزار و اذیت در مورد بدهکار نسبت به طلبکار است که می تواند دین خود را پرداخت کند و امروز و فردا می کند و یا در ادارات، فرد مسئولی حوصله ی بررسی پرونده ای ندارد و زمان رسیدگی آن را به تاخیر می اندازد. همه ی اینها از کسانی هستند که خداوند به آنها اعلان جنگ می کند.

مسائل اخلاقی در اسلام از اهمیت بسیاری برخوردار است و متاسفانه در این ایام مورد تهاجم شدیدی واقع شده است و دارد به صورت نگران کننده ای در می آید. علت آن هم این است که مسائل اخلاقی متولی خاصی ندارد. دادگاه قضایی می گوید اگر جرمی انجام شود پیگیری می کنیم. نیروی انتظامی هم تا حدی فقط دخالت دارد. وزارت ارشاد هم بیشتر به کارهای فرهنگی، نمایشگاه کتاب و فیلم و سینما و امثال آن است. سازمان تبلیغات اسلامی هم نه بودجه ای دارد و نه قدرتی که بتواند جلوی این کار را بگیرد نهایة اینکه مبلغی به اطراف بفرستد.

مگر در قانون اساسی تصریح نشده است که تشکیلات امر به معروف و نهی از منکر باید وجود داشته باشد چرا وزارت امر به معروف و نهی از منکر تشکیل نمی شود که یک متولی پیدا کند که بتواند برنامه ریزی کند و یا لا اقل سازمانی باشد که زیر نظر هر سه قوه اداره شود و برنامه ریزی کند که چگونه در مدارس و دانشگاه ها و در رسانه ها و سایر امور چگونه رفتار کنند.

بباید توجه کنیم که مسائل اخلاقی اگر خراب شود اثر آن در مسائل سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و سایر امور نیز ظاهر می شود. رشوه خواری، مواد مخدر، طلاق ها و غیره همه از همین جنبه ناشی می شود.

بحث فقهی:

موضوع: میقات عقیق

بحث در این بود که عقیق دارای سه مرحله است به نام مسلخ، غمرة و ذات عرق. حال آیا کسی که از راه دور می آید آیا در محرم شدن بین هر سه محل مخیر است یا آنکه فقط باید از دوتای اول محرم شود و سومی اختصاص به ضرورت دارد. مشهور قائل به تخییر بین هر سه محل شدند و عده ای هم گفتند که فقط باید از دو جای اول محرم شوند. روایات و ادله ی قول مشهور را خواندیم و امروز به حدیث دیگری که محقق نراقی به آن استناد کرده است را ذکر می کنیم.

ح 3 باب 17 از ابواب مواقیت: عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ مِسْمَعٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِذَا كَانَ مَنْزِلُ الرَّجُلِ دُونَ ذَاتِ عِرْقٍ إِلَى مَكَّةَ فَلْيُحْرِمْ مِنْ مَنْزِلِهِ

در سند این روایت همه خوب هستند و اگر سخنی باشد در مسمع است که ما در کتب رجال یک فرد به این اسم بیشتر نداریم که همان مسمع بن عبد الملک است که بعضی از علماء رجال او را توثیق کرده اند که اسم اصلی آن مسمع بن مالک بود که امام صادق علیه السلام فرمود مالک مکروه است و به جای آن اسم او را به عبد الملک تغییر دارد. او فرد محترمی در میان قبیله ی خود بود.

ااین روایت به دلالت التزامی بر مدعای ما دلالت دارد زیرا ما می گوئیم که کسی که منزلش بعد از میقات باشد میقاتش منزل خود اوست از این رو ذات عرق میقات است.

اما ادله ی قائلین به عدم تخییر:

ما به شش روایت از آن روایات تمسک می کنیم.:

ر 6 از باب اول مواقیت: عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُذَافِرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ وَقَّتَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِأَهْلِ الْمَشْرِقِ الْعَقِيقَ نَحْواً مِنْ بَرِيدَيْنِ مَا بَيْنَ بَرِيدِ الْبَغْثِ إِلَى غَمْرَةَ...

این روایت صحیح است.ااز روایات استفاده می شود که در آنجا بریدها و علامت هایی برای مسافت بوده است (و هر چهار فرسخ را یک بردی می گفتند) و بریدی بوده به نام برید البغث که رو به عراق بوده است و بین آن تا غمرة میقات است. از این رو بعد از غمرة که ذات عرق است دیگر میقات نیست. (اگر غایت را جزء مغیی بگیریم غمرة هم جزء میقات می شود و الا خود غمرة هم خارج است ولی به نظر ما غایت جزء مغیی است.)

ح 1 باب 2 از ابواب مواقیت: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ آخِرُ الْعَقِيقِ بَرِيدُ أَوْطَاسٍ وَ قَالَ بَرِيدُ الْبَغْثِ دُونَ غَمْرَةَ بِبَرِيدَيْنِ.

این روایت نیز صحیحة است.دون غمرة در این روایت یعنی نرسیده به غمرة از این رو معنای روایت چنین است که دو برید مانده به غمرة برید اوطاس است و برید اوطاس آخر عقیق است.

لازمه ی این روایت این است که غمرة هم جزء میقات نباشد زیرا می گوید که دو برید نریسده به غمرة میقات است و حال آنکه کسی این را قبول ندارد و صاحب ریاض می گوید: هذا مما لا یقول به احد.

حح 5: وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع‌ قَالَ حَدُّ الْعَقِيقِ مَا بَيْنَ الْمَسْلَخِ إِلَى عَقَبَةِ غَمْرَةَ. (یعنی اگر از گردنه ی غمرة بگذریم و به ذات عرق برسیم دیگر میقات نیست.)

سند این روایت به سهل بن زیاد و علی بن ابی حمزة ضعیف است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo