< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مکارم

کتاب الحج

89/10/01

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث اخلاقی:

کربلای امام حسین دارای ابعاد مختلفی است. بخشی از آن اسلامی است و بخشی از آن انسانی. آن بخش که انسانی است این است که امام حسین علیه السلام می خواست حکومت اسلامی تشکیل دهد و جلوی حکومت غیر مسلمین و بازماندگان دوران جاهلیت را بگیرد. این امر متعلق به همه‌ی مسلمانان است ولی مفاهیم انسانی دیگری هم وجود دارد. مانند مبارزه با ظالم، آزادگی و شرف، عزت و کرامت انسانی و عدالت مفاهیمی بود که در کربلا مطرح بود و امام حسین به خاطر آنها جانفشانی کرد. این مفاهیم کل جهان بشریت را پوشش می دهد و به همین دلیل غیر مسلمانان هم طرفدار این مکتب باید باشند و خواهند بود.

اما حدیث اخلاقی این هفته:

باب 157 ابواب آداب العشرة

ح 2: عَنْ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَنْ رَوَى عَلَى مُؤْمِنٍ رِوَايَةً يُرِيدُ بِهَا شَيْنَهُ (بخواهد عیبی بر او بنهد) وَ هَدْمَ مُرُوءَتِهِ (شخصیتش را در هم بشکند) لِيَسْقُطَ مِنْ أَعْيُنِ النَّاسِ أَخْرَجَهُ اللَّهُ مِنْ وَلَايَتِهِ إِلَى وَلَايَةِ الشَّيْطَانِ فَلَا يَقْبَلُهُ الشَّيْطَانُ (حتی شیطان هم ولایت چنین انسانی را قبول نمی کند)

از این روایت استفاده می شود که شیطنت شیطان هم با آن همه گستردگی حد و مرز دارد که بعضی ها حتی از این حد و مرز هم فراتر می روند. اینها برای این است که آبروی انسان اهمیت بسیاری دارد.

اما متاسفانه به مسئله اهمیت داده نمی شود. این مسئله گاه جنبه‌ی شخصی دارد و گاه جنبه‌ی عمومی ولی در هر صورت بدترین حالتی که برای انسان پیدا می شود این است که سخنی هر چند حق که مربوط به اسرار مؤمنی است را فاش کند تا شخصیتش را در نظر مردم بشکند و او را از چشم مردم بیندازد. که خداوند او را از تحت ولایت خودش خارج می کند و تحت ولایت شیطان قرار می دهد و شیطان هم او را قبول نمی کند. یعنی نه خداوند او را حمایت می کند و نه شیطان.

ح 5: ِ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص فِي حَدِيثٍ قَالَ وَ مَنْ سَمِعَ فَاحِشَةً فَأَفْشَاهَا (کسی که کار زشتی که در پنهانی انجام شده است را از کسی بشنود و آن را افشا و برملا کند) كَانَ كَمَنْ أَتَاهَا وَ مَنْ سَمِعَ خَيْراً فَأَفْشَاهُ كَانَ كَمَنْ عَمِلَهُ

علت آن این است که افشای فحشا سبب این می شود که دیگران هم به سوی آن روند و همچنین است در مورد افشای خیر همانطور که در حدیث دیگری از رسول خدا می خوانیم که فرمود: (الدَّالُّ عَلَى الْخَيْرِ كَفَاعِله)

موضوع: تلبيه و بحث هايي مقدماتي

احرام سه واجب دارد که عبارت است از نیت، تلبیه و پوشیدن لباس احرام واجب اول را کاملا بحث کردیم و اکنون به سراغ واجب دوم می رویم.

امام رحمه الله در بیان این واجب می فرماید: الثاني من الواجبات التلبيات الأربع و صورتها على الأصح أن يقول: "لبيك اللهم لبيت لبيك لا شريك لك لبيك" فلو اكتفى بذلك كان محرما و صح إحرامه و الأحوط الأولى (یعنی بنابر احتیاط مستحب) أن يقول عقيب ما تقدم: "إن الحمد و النعمة لك و الملك لا شريك لك لبيك" و أحوط منه أن يقول بعد ذلك (یعنی بعد از چهار لبیک اول) : "لبيت اللهم لبيك لبيك إن الحمد و النعمة لك و الملك لا شريك لك لبيك".

اصل وجوب تلبیه مسلم است و اصل اینکه چهار تلبیه است هم مسلم است ولی در صورت این چهار تلبیه اختلاف است.

ما قبل از بیان صورت لبیک چند نکته را بیان می کنیم:

الامر الاول: اصل وجوب لبیک مما لا شک فیه است و عامه و خاصه همه بر آن اجماع و اتفاق دارد از این رو هیچ حاجی ای را نمی بینیم که وارد اعمال عمره شود ولی لبیک نگوید.

صاحب کاشف اللثام در ج 5 ص 260 می فرماید: لا أعرف خلافا في وجوبها و في الغنية: الاجماع عليه

صاحب جواهر هم در ج 18 ص 215 می فرماید: بلا خلاف فی اصل وجوبها فی الجملة بل الاجماع بقسمیه علیه مضافا علی النصوص التی سیمر علیکم

الامر الثانی: معنای تلبیه

بهترین تفسیر برای تلبیه تفسیری است که فیروزآبادی در قاموس دارد که یکی از بهترین کتاب در مورد لغت عرب است. صاحب حدائق هم ظاهرا از ایشان اخذ کرده است و مطالب آن را آورده است.

فیروزآبادی چهار تفسیر برای لبیک مطرح می کند و می گوید:

معناه انا مقیم علی طاعتک البابا بعد الباب. زیرا لب در لغت به معنای اقام بالمکان و لب بالمکان به معنای اقیم فیه می باشد. او معناه اتجاهی و قصدی لک. یعنی لبیک به معنای این است که (انا متوجه الیک توجها بعد توجه). این معنا از آنجا گرفته شده است که عرب می گوید: (داری تلب داره) ای تواجهها یعنی خانه‌ی من روبروی خانه‌ی فلان کس است. او معنای محبتی لک یعنی محبة بعد محبة این معنا از آنجا گرفته شده است که عرب می گوید: امراة لبة یعنی زوجه ای که همسرش را دوست می دارد. او معناه اخلاصی لک یعنی اخلاصی لک بعد اخلاص این معنا از آنجا گرفته شده است که عرب می گوید: فلان حسب اللباب یعنی کسی که حسبش خالص است.

صاحب جواهر و صاحب حدائق هم یکسری معانی برای آن نقل کرده اند که ظاهرا از قاموس گرفته اند. صاحب حدائق در ج 15 ص 66 مطلبی را اضافه می کند و آن اینکه علت اینکه (لبیک) منصوب است چیست و می گوید: منصوب علی المصدر بعامل لا یظهر کانک قلت الب البابا بعد الباب. (یعنی مفعول مطلق است.) و لا یستعمل الا علی لفظ التثنیة فی معنی التکریر ای اجابة بعد اجابة (زیرا لبّ مفرد است و لبیک مثنی می باشد) بنابراین خود لبیک به معنای اجابة بعد اجابة می باشد زیرا تثنیه است و از تثنیه در اینجا تکرار استفاده می شود همانند ضربتین یعنی ضربة بعد ضربة. ولی بعضی ها تثنیه بودن آن را منکر شده اند

الامر الثالث: مراد از اجابت بعد از اجابت، اجابت کردن دعوت کیست؟ از بعضی از روایات استفاده می شود که اجابت دعوت ابراهیم علیه السلام است.

باب 1 از ابواب وجوب الحج و شرائطه

ح 9: ْ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ لَمَّا أُمِرَ إِبْرَاهِيمُ وَ إِسْمَاعِيلُ ع بِبِنَاءِ الْبَيْتِ وَ تَمَّ بِنَاؤُهُ قَعَدَ إِبْرَاهِيمُ عَلَى رُكْنٍ (حضرت ابراهیم روی یکی از ستون ها نشست) ثُمَّ نَادَى هَلُمَّ الْحَجَّ (بیایید به سوی حج) فَلَوْ نَادَى هَلُمُّوا إِلَى الْحَجِّ (اگر می گفت همه بیائید) لَمْ يَحُجَّ إِلَّا مَنْ كَانَ يَوْمَئِذٍ إِنْسِيّاً مَخْلُوقاً (زیرا با لفظ جمع فقط مخاطبین همان زمان را شامل می شد) وَ لَكِنَّهُ نَادَى هَلُمَّ الْحَجَّ فَلَبَّى النَّاسُ فِي أَصْلَابِ الرِّجَالِ لَبَّيْكَ دَاعِيَ اللَّهِ لَبَّيْكَ دَاعِيَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَمَنْ لَبَّى عَشْراً يَحُجُّ عَشْراً وَ مَنْ لَبَّى خَمْساً يَحُجُّ خَمْساً وَ مَنْ لَبَّى أَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ فَبِعَدَدِ ذَلِكَ وَ مَنْ لَبَّى وَاحِداً حَجَّ وَاحِداً وَ مَنْ لَمْ يُلَبِّ لَمْ يَحُجَّ این حدیث معتبر است و دلالت دارد که همه‌ی افراد در اصلاب رجال دعوت ابراهیم را اجابت کردند.

ولی ما در حج که تلبیه می گوئیم مراد ما اجابت دعوت ابراهیم نیست بلکه خطاب ما به خداست زیرا می گوئیم (لبیک اللهم لبیک) بین اینها می شود جمع کرد و آن اینکه ابراهیم چون خلیفة الله بود از طرف خدا ما را دعوت کرد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo