< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

90/12/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ترک فسوق در حال احرام

بحث در دهمین ترک از تروک احرام است که مسأله ی فسوق می باشد.

روایات را بررسی کردیم و گفتیم بر چهار گروه است. بعضی گروه پنجمی را تصور کرده اند و آن اینکه فسوق فقط به معنای سباب و دشنام دادن باشد.

وسائل ج 8 باب 152 از ابواب احکام العشرة

حدیث 12: عَنْ فَضَالَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ‌ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص سِبَابُ الْمُؤْمِنِ فُسُوقٌ وَ قِتَالُهُ كُفْرٌ وَ أَكْلُ لَحْمِهِ مَعْصِيَةٌ لِلَّهِ وَ حُرْمَةُ مَالِهِ كَحُرْمَةِ دَمِهِ
حدیث 9 هم به این مضمون است.

ابن قدامة در مغنی ج 3 ص 265 می گوید: اما الفسوق فهو السباب لقول النبی (ص) سباب المسلم فسوق

 

این تصور اشتباه است زیرا رسول خدا (ص) خدا نمی فرماید: الفسوق هو السباب بلکه می فرماید: السباب فسوق. السباب فسوق به این معنا است که یکی از مصادیق سباب فسوق است. اگر می فرمود: الفسوق هو السباب یعنی معنای فسوق منحصر در سباب است.

همچنین سخن پیامبر اکرم (ص) ناظر به فسوق در حج نیست بلکه فسوق به معنای فسق است از این رو در ذیل آن می گوید: و قتاله کفر. واضح است که کفر منحصر در قتال مؤمن نیست بلکه قتال مؤمن یکی از مصادیق کفر است.

مرحوم علامه در تذکره ج 7 ص 392 متوجه این نکته شده است و به آن اشاره کرده است و می فرماید: و روى العامّة قول النبي (ص): (سباب المسلم فسوق) فجعلوا الفسوق هو السباب لهذا الخبر و هو غير دالّ و سبب الغلط إيهام العكس.

 

به هر حال ما امروز چهار وجه جمع بین این چهار طائفه از روایات بیان می کنیم.

طریق اول: صاحب جواهر قائل است که روایات طائفه ی اولی که فقط کذب را ذکر می کند مفهوم دارد و مفهوم آنها را با منطوق روایات دیگر تقیید می کنیم. این روایات می گفت فقط کذب و مفهوم آن این است که غیر آن نیست ولی روایات سباب و تفاخر مفهوم این روایات را محدود می کند. روایت سباب و روایت مفاخره هر دو صحیح هستند.

نتیجه ی این جمع این است که هم کذب حرام است و هم سباب و هم مفاخره

 

طریق دوم: هر چند ظاهر این روایات انحصار است ولی به قرینه ی یکدگر می گوییم: این روایات از باب بیان مصداق است نه بیان انحصار

مطابق این جمع هر سه مورد جزء فسوق می شود.

 

طریق سوم: استفاده از اطلاق مقامی. اگر کسی سؤال کند چه کسانی در خانه هستند و در جواب گفته شود: زید و بکر. در این حال جواب دهنده در مقام بیان است و سخنی از خالد نبرد در نتیجه متوجه می شویم که خالد در خانه نیست. (بله اگر گویند می گفت: فقط زید و بکر در خانه است در این حال دلالت لفظی می شد)

مطابق این وجه هر سه مورد جزء فسوق می باشد.

 

طریق چهارم: صاحب جواهر این وجه را از صاحب مدارک نقل می کند و تعجب می کند. صاحب مدارک می فرماید: صحیحه ای که کذب و سباب را ذکر می کند، با روایت مفاخره تعارض می کند و روایت مفاخره هم با سباب تعارض پیدا می کند و هر دو تساقط می کنند و در نتیجه فقط کذب باقی می ماند.

واضح است که روایات سباب و مفاخره در مقام اثبات است و با هم تعارضی ندارند و بودن سباب با بودن مفاخره منافات ندارد و هر دو می توانند باشند.

 

مرحوم نراقی نکته ی جالبی ذکر می کند و می گوید: این دعوا اثری ندارد زیرا ما برای فسوق کفاره ای قائل نیستیم و حرام بودن کذب و سباب و همچنین مفاخره ای که مشتمل بر دروغ و آزار باشد از مسلمات است. بنابراین چه اینها داخل در معنای فسوق باشد یا نباشد و چه در حال احرام باشد یا نه در هر حال باید آنها را ترک کرد.

این کلام خوب است ولی دو نکته را می توان در مورد این قول ذکر کرد یکی اینکه اگر استحباب کفاره را قائل شویم، باید بحث کنیم که این استحباب آیا فقط در کذب است نه در کذب و سباب و مفاخره. (ثمره ی فقهی لازم نیست همواره واجب و حرام باشد.)

نکته ی دوم این است که همه ی اقسام مفاخره حرام نیست ولی در حال احرام همه ی انواع مفاخره اشکال دارد. اسلام در واقع می خواهد مفاخره که در ایام جاهلی و در ایام حج مرسوم بوده است را حذف کند.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo