< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

91/01/07

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: استعمال خاتم در حال احرام

بحث در سیزدهمین تروک احرام است. امام قدس سره در مسأله ی سیزدهم سه فرع بیان کرده است: الثالث عشر- لبس الخاتم للزينة،فلو كان للاستحباب أو الخاصية فيه لا للزينة لا إشكال فيه، و الأحوط ترك استعمال الحناء للزينة، بل لو كان فيه الزينة فالأحوط تركه و إن لم يقصدها، بل الحرمة في الصورتين لا تخلو من وجه و لو استعمله قبل الإحرام للزينة أو لغيرها لا إشكال فيه و لو بقي أثره حال الإحرام، و ليس في لبس الخاتم و استعمال الحناء كفارة و إن فعل حراما.

فرع اول این است که انگشت بر دست کردن اگر به قصد زینت باشد حرام است ولی اگر به قصد ثواب یا به سبب خواصی که برای نگین ها ذکر کرده اند باشد اشکالی ندارد. مثلا گفته شده است که اگر کسی انگشتر عقیق بر دست داشته باشد دشمن به او حمله نمی کند.

فرع دوم این است که علی الاحوط نباید از حنا به عنوان زینت استفاده کرد. بعد اضافه می کند که اگر در حنا زینتی وجود داشته باشد حتی اگر محرم آن را قصد نکرده باشد احتیاط بر ترک آن است. بعد می فرماید: قول به حرمت در این دو فرض (جایی که قصد زینت دارد و جایی که قصد زینت نداشته ولی مصداق زینت است) خالی از وجه نیست. ظاهر این فتوا بر حرمت است.

بعد اضافه می کند: اگر کسی قبل از احرام حنا بسته باشد چه برای زینت باشد یا به سبب دیگر باقی ماندن آن بر بدن بعد از احرام بلا اشکال است.

سپس در فرع سوم می فرماید: استعمال انگشتر زینتی و استعمال حنا کفاره ندارد و فقط ارتکاب آنها حرام تکلیفی می باشد.

بسیاری از فقهاء مانند صاحب جواهر و صاحب ریاض و صاحب مستند مسأله ی خاتم و حناء را از هم جدا کرده اند و در دو مسأله ی جداگانه ذکر کرده است.

 

اما مسأله ی خاتم:

اقوال علماء: معروف و مشهور این است که استعمال خاتم برای زینت حرام است. و اقلیتی به کراهت فتوا داده اند.

مرحوم نراقی در مستند ج 12 ص 44 و 45: از نافع محقق نقل می کند که در مسأله دو قول است قول به حرمت و قول به کراهت ولی در ذیل کلامش از ذخیره ی سبزواری نقل می کند که لا اعرف خلافا فی حرمته. بعد خود صاحب مستند می فرماید: ان ثبت الاجماع و الا فلا دلیل تاما علی الحرمة

صاحب ریاض در ج 6 ص 313 قول نافع را نقل می کند که در مسأله دو قول است و ان اشبههما الکراهة و هناک شهرة عظیمة علی الحرمة التی کادت تکون اجماعا بل لا خلاف فیها یظهر کما صرح به جمع ممن تأخر.

در حاشیه ی ریاض از این جماعتی از متأخرین سه نفر ذکر شده است که عبارتند از فاضل مقداد در تنقیح، فیض کاشانی در مفاتیح و محقق سبزواری در ذخیره.

صاحب جواهر در ج 18 ص 370 مسأله ی خاتم را متذکر می شود و از کلام او بر می آید که اکثر علماء قاطع به حرمت هستند.

خلاصه اینکه مسأله دو قول دارد و قول اکثر اشهر همان حرمت است ولی قول به کراهت در اقلیت می باشد.

 

دلیل مسألة:

دلالت روایات:

عمده دلیل بر مسأله ی خاتم روایت ضعیفه است.

وسائل ج 9 باب 46 از تروک احرام

حدیث 4: ِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ صَالِحِ بْنِ السِّنْدِيِّ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيٍّ يَعْنِي ابْنَ رِئَابٍ عَنْ مِسْمَعٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ وَ سَأَلْتُهُ أَ يَلْبَسُ الْمُحْرِمُ الْخَاتَمَ قَالَ لَا يَلْبَسُهُ لِلزِّينَةِ
صاحب بن السندی مجهول الحال است. مراد از مسمع، همان مسمع بن عبد الملک است و او هم خالی از تأمل نیست زیرا تنها کسی که او را توثیق کرده است حسن بن علی بن فضال است. همچنین جمله ای امام صادق علیه السلام در مورد او فرموده است که من تو را برای امر مهمی ذخیره کرده ام. (اعددتک لامر مهم) مسامعه هم قبیله ای بودند که بزرگ آنها مسمع بن عبد الملک است. به هر حال مشکل عمده در صاحب بن السندی است.

دلالت روایت واضح است و در آن بین زینت و غیر آن فرق گذاشته شده است. در مورد سند هم گفته شده است که منجبر به عمل اصحاب می باشد.

 

سه روایت دیگر هم وارد شده است که از نظر دلالت شفاف نیستند.

باب 34 از ابواب تروک احرام:

حدیث 1: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ يَعْنِي ابْنَ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ حَمَّادٍ يَعْنِي ابْنَ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ لَا تَنْظُرْ فِي الْمِرْآةِ وَ أَنْتَ مُحْرِمٌ فَإِنَّهُ مِنَ الزِّينَةِ
گفته شده است که این حدیث از باب قیاس منصوص العلة می باشد که نظر در آئینه از باب زینت است و هر نوع زینتی حرام است. لبس خاتم هم اگر از باب زینت باشد حرام می باشد.

هر چند ظاهر این روایت این است که هر نوع زینتی حرام است ولی ما در اصل حرمت نظر به آئینه بحث داریم بنابراین نمی توانیم به این روایت عمل کنیم.

 

حدیث 4: عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَا يَنْظُرُ الْمُحْرِمُ فِي الْمِرْآةِ لِزِينَةٍ فَإِنْ نَظَرَ فَلْيُلَبِّ

باب 46 از ابواب تروک احرام

حدیث 2: قَالَ الْكُلَيْنِيُّ وَ فِي رِوَايَةٍ أُخْرَى لَا يَلْبَسُهُ لِلزِّينَةِ
این روایت مرسله است.

 

در اینجا باید بحث کرد که لام در (للزینة) برای تعلیل است یعنی لا یلبسه لانه زینة. در این حال این روایات از باب قیاس منصوص العلة می باشد.

ولی احتمال دوم این است که لام غایت باشد یعنی به قصد زینت نپوشد به این معنا که حرام دو جزء دارد یک جزء حرام خود خاتم است و جزء دیگر زینت می باشد.

اگر لازم برای غایت باشد (کما هو الظاهر) در واقع دو چیز اگر با هم حاصل شود حرمت ایجاد می شود یکی خاتم و دیگری زینت است.

لا اقل این است که لام بین این دو مورد مردد است و این روایات ابهام دارد که در این صورت هم نمی شود به این روایت استناد کرد و به همین سبب بعضی فقط به اجماع تمسک کرده اند زیرا روایت مسمع را به سبب ضعف سند از کار انداخته اند و در دلالت بقیه ی روایات هم این تردید وجود دارد.

 

جالب این است که در مقابل این روایات، روایات متعددی وارد شده است که لبس خاتم را جایز می داند. مثلا در روایتی وارد شده است که امام علیه السلام خود در حال طواف خاتمی بر دست داشت.

البته باید این نکته را توجه داشته باشیم که طواف گاه در حال احرام است و گاه در غیر حالت احرام مثلا وقتی حاجی قربانی را در روز عید انجام داد و تقصی کرد از احرام بیرون می آید و بعد باید طواف زیارت و طواف نساء را انجام دهد. حال ممکن است که راوی امام را در حال طوافی دیده است که در حال احرام نبوده است.

ان شاء الله این روایات را در جلسه ی بعد بررسی می کنیم.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo