< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

91/01/16

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث اخلاقی:

به مناسبت ایام فاطمیۀ اولی حدیثی از حضرت صدیقۀ طاهرة نقل می کنیم. محدث قمی در سفینة البحار در مادۀ فطم این حدیث را نقل می کند: رَأَيْتُ سَلْمَانَ وَ بِلَالًا يُقْبِلَانِ إِلَى النَّبِيِّ ص (به طرف پیامبر می رفتند) إِذاً انْكَبَّ سَلْمَانُ عَلَى قَدَمِ رَسُولِ اللَّهِ ص يُقَبِّلُهَا (افتاد پای حضرت را ببوسد) فَزَجَرَهُ النَّبِيُّ ص عَنْ ذَلِكَ ثُمَّ قَالَ لَهُ يَا سَلْمَانُ لَا تَصْنَعْ بِي مَا تَصْنَعُ الْأَعَاجِمُ بِمُلُوكِهَا (آن کاری که عجم ها در مقابل شاهان می کنند در مورد من انجام نده) أَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبِيدِ اللَّهِ آكُلُ مِمَّا يَأْكُلُ الْعَبْدُ وَ أَقْعُدُ كَمَا يَقْعُدُ الْعَبْدُ (این بخش از حدیث خود درس بزرگی است و نشان می دهد که پیامبر اکرم (ص) تواضع داشت و از چه کارهایی خوشش نمی آمد.) فَقَالَ سَلْمَانُ يَا مَوْلَايَ سَأَلْتُكَ بِاللَّهِ إِلَّا أَخْبَرْتَنِي بِفَضْلِ فَاطِمَةَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ قَالَ فَأَقْبَلَ النَّبِيُّ ص ضَاحِكاً مُسْتَبْشِراً (پیامبر اکرم (ص) از سؤال خوشش آمد. این نشان می دهد وقتی دید سخن از مقامات حضرت فاطمه خوشنود شد) ثُمَّ قَالَ وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ إِنَّهَا الْجَارِيَةُ الَّتِي تَجُوزُ فِي عَرْصَةِ الْقِيَامَةِ عَلَى نَاقَةٍ رَأْسُهَا مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ (ناقه ای که جنبۀ روحانی و معنوی دارد) وَ عَيْنَاهَا مِنْ نُورِ اللَّهِ ... َ جَبْرَئِيلُ عَنْ يَمِينِهَا وَ مِيكَائِيلُ عَنْ شِمَالِهَا وَ عَلِيٌّ أَمَامَهَا وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَرَاءَهَا... (بعد اضافه می کند که اینها از صراط می گذرند و وارد بهشت می شوند بعد خداوند به حضرت زهرا می فرماید:) يَا فَاطِمَةُ سَلِينِي أُعْطِكِ وَ تَمَنَّيْ عَلَيَّ أُرْضِكِ فَتَقُولُ إِلَهِي أَنْتَ الْمُنَى وَ فَوْقَ الْمُنَى (یعنی با داشتن تو دیگر آرزویی ندارم و تو تمام آرزوی من و فوق آن هستی) أَسْأَلُكَ أَنْ لَا تُعَذِّبَ مُحِبِّي وَ مُحِبِّي عِتْرَتِي بِالنَّارِ...

شرط مشمول شدن تحت این حدیث این است که ما تحت محبین حضرت زهرا و محبین عترت او واقع شویم.

محب بر سه دسته است:

دستۀ اول محبان ریاکار ی و دروغین است. کسانی که دم از دوستی می زنند ولی در واقع محبتی در دل آنها نیست و فقط از محبت سخن می گویند.

دستۀ دوم محبان عوام هستند. محبت آنها به علاقۀ قلبی و یکسری زیارت و توسل محدود می شود. اینها به مکتب، برنامه و خواسته های اهل بیت و وظائفی که ما در مقابل آن داریم توجه ندارند. این محبت هرچند خوب است ولی کافی نیست.

دستۀ سوم محبان واقعی هستند یعنی به تمام معنا محب باشیم. برای شناخت محبان واقعی به حدیثی از امیر مؤمنان علی علیه السلام تمسک می کنیم که فرمود که در مستدرک ج 1 ص 133 آمده است: سَأَلَ أَعْرَابِيٌّ عَلِيّاً ع عَنْ دَرَجَاتِ الْمُحِبِّينَ مَا هِيَ قَالَ أَدْنَى دَرَجَاتِهِمْ مَنِ اسْتَصْغَرَ طَاعَتَهُ وَ اسْتَعْظَمَ ذَنْبَهُ وَ هُوَ يَظُنُّ أَنْ لَيْسَ فِي الدَّارَيْنِ مَأْخُوذٌ غَيْرُهُ فَغُشِيَ عَلَى الْأَعْرَابِيِّ فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ هَلْ دَرَجَةٌ أَعْلَى مِنْهَا قَالَ نَعَمْ سَبْعُونَ دَرَجَةً
از ذیل این حدیث استفاده می شود که سائل یک اعرابی عادی نبوده است بلکه از اعاظم بوده است.

امام علیه السلام می فرماید: کمترین درجۀ محبین این است که طاعت خداوند برای او آسان باشد. اگر او اطاعت و عبادتی می کند در نظرش سخت جلوه ندهد. همچنین گناه در نظر او مهم و عظیم جلوه می کند. دیگر اینکه او احساس می کند که در دنیا و آخرت تنها کسی که مقصر است خودش می باشد.

اعرابی در این حال وقتی شنید که این ادنی درجۀ محبین است بیهوش شد و وقتی به هوش آمد پرسید آیا از این درجه، بالاتر هم وجود دارد؟

امام علیه السلام در پاسخ فرمود: بله هفتاد درجۀ دیگر هم وجود دارد.

حال وقتی حضرت زهراء سلام الله علیها برای محبینش تقاضای عفو الهی می کند باید مقام محبین را متوجه شویم و بدانیم محبت قلبی منهای عمل بی فایده است.

موضوع:

بحث در چهاردهمین ترک از تروک احرام است. امام قدس سره در این فرع می فرماید: الرابع عشر لُبس المراة الحلی للزینة فلو کان زینة فالاحوط ترکه و ان لم یقصدها بل الحرمة لا تخلو عن قوة و لا بأس بما کانت معتاده به قبل الاحرام و لا یجب اخراجه لکن یحرم علیها اظهاره للرجال حتی زوجها و لیس فی لبس الحلی کفارة و ان فعلت حراما

امام قدس سره در این مسأله سه فرع را مطرح می کند:

فرع اول این است که زن در حال احرام، از زر و زیور به قصد زینت استفاده کند.

در فرع دوم می فرماید: اگر زینت باشد ولی آن را قصد نکرده باشد احتیاط در ترک است هرچند حرمتش خالی از قوت نیست. (زیرا قصد قهرا حاصل می شود زیرا وقتی یقین دارم زینت است اگر آن را قصد هم نکنم ملازمه خود به خود حاصل می شود مخصوصا که من به این ملازمه علم دارم.)

دیگر این است که اگر زن از قبل به زیورآلاتی عادت داشته و غالبا از آن استفاده می کرد لازم نیست هنگام احرام آنها را کنار بگذارد. ولی نباید آنها را به کسی حتی به زوج خودش نشان دهد. (البته این سؤال در کلام امام قدس سره مطرح است که اگر آن را بپوشاند دیگر مصداق زینت نمی باشد، زینت آن است که اظهار شود بنابراین چه معتاد من قبل باشد و چه نباشد در هر حال اگر آن را بپوشاند اشکال ندارد. مانند اینکه زن انگشتر زینتی را در کیفی بگذارد و همراه خود ببرد اشکالی ندارد بنابراین چرا امام قدس سره و دیگران این فرع را در مورد معتاده به می دانند؟ به هر حال این از باب انتفاء به انتفاء موضوع است. به عبارت دیگر هرچند علماء این فرع را به عنوان استثناء متصل ذکر کرده اند ولی به نظر ما از باب استثناء منقطع می باشد.)

فرع سوم عدم کفاره در لبس حلی است.

 

اقوال علماء:

مرحوم نراقی در مستند ج 12 ص 45 در عداد مکروهات می فرماید: و منها لُبس المراة الحلی غیر المتعادة لها لُبسها فانه مکروه وفاقا للمحکی عن الاقتصاد و التهذیب و الاستبصار و الجمل و العقود و الجامع و النافع و الشرایع. خلافا للمحکی عن المشهور و حرموه.

صاحب حدائق در ج 15 ص 444 می فرماید: اما الثانی (حلی غیر معتاده) فتحریمه هو المشهور بین الاصحاب لا نعلم فیه مخالفا الا ما یظهر من المحقق فی الشرایع.

عجیب این است که با وجود این همه مخالف چرا صاحب حدائق قائل به عدم خلاف می شود. احتمالا آن زمان این کتاب ها در اختیار ایشان نبوده است.

صاحب جواهر هم همین معنا به شکل مختصری در ج 18 ص 371 بیان می کند و می فرماید: لبس المراة الحلی و لو المعتاد للزینة (یعنی معتاد به هم اگر به قصد زینت باشد اشکال دارد) کما صرح به غیر واحد بل لعله المشهور

 

خلاصه اینکه مسأله ذات قولین است: قول مشهور همان قول به حرمت است و قول غیر مشهور که قول به کراهت می باشد.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo