< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

91/01/30

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث اخلاقی:

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ دَاوُدَ الرَّقِّيِّ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ الْحَذَّاءِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّ مِنْ عِبَادِيَ الْمُؤْمِنِينَ عِبَاداً لَا يَصْلُحُ لَهُمْ أَمْرُ دِينِهِمْ إِلَّا بِالْغِنَى وَ السَّعَةِ وَ الصِّحَّةِ فِي الْبَدَنِ... فَلَا يَتَّكِلِ الْعَامِلُونَ عَلَى أَعْمَالِهِمُ الَّتِي يَعْمَلُونَهَا لِثَوَابِي فَإِنَّهُمْ لَوِ اجْتَهَدُوا وَ أَتْعَبُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَفْنَوْا أَعْمَارَهُمْ فِي عِبَادَتِي كَانُوا مُقَصِّرِينَ غَيْرَ بَالِغِينَ فِي عِبَادَتِهِمْ كُنْهَ عِبَادَتِي فِيمَا يَطْلُبُونَ عِنْدِي مِنْ كَرَامَتِي وَ النَّعِيمِ فِي جَنَّاتِي وَ رَفِيعِ دَرَجَاتِيَ الْعُلَى فِي جِوَارِي وَ لَكِنْ فَبِرَحْمَتِي فَلْيَثِقُوا وَ بِفَضْلِي فَلْيَفْرَحُوا وَ إِلَى حُسْنِ الظَّنِّ بِي فَلْيَطْمَئِنُّوا فَإِنَّ رَحْمَتِي عِنْدَ ذَلِكَ تَدَارَكُهُمْ وَ مَنِّي يُبَلِّغُهُمْ رِضْوَانِي وَ مَغْفِرَتِي تُلْبِسُهُمْ عَفْوِي فَإِنِّي أَنَا اللَّهُ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ وَ بِذَلِكَ تَسَمَّيْتُ (کافی، ج 2، ص ، حدیث 4.)

مضمون صدر حدیث این است که خداوند می فرماید: من به مصلحت بندگانم از آنها به خودشان آگاه ترم. از این رو به بعضی ثروت زیاد می دهم زیرا می دانم کار خیر می کنند و مصلحتشان در آن است به بعضی ها زیاد ثروت نمی دهم زیرا می دانم در این صورت از من فاصله می گیرند.

بعضی ها را به طاعت و عبادت زیاد توفیق می دهم زیرا می دانم مغرور نمی شوند و از آن طرف توفیق عبادت را از بعضی می گیرم تا مبادا دچار غرور شوند.

ذیل حدیث مطلبی در بر دارد که امروز به آن می پردازیم: خداوند می فرماید: کسانی که عملی انجام می دهند به اعمالشان اعتماد نکنند و تصور نکنند که این اعمال موجب می شود که آنها مستحق آن نتائجی باشند که من به آنها می دهم زیرا هر چه تلاش کنند و خود را به زحمت بیندازند و عمر خود را در عبادت من بگذارند باز هم در عبادت من کوتاه آمده اند و به کنه عبادت من نمی رسند و با آن عبادت اندک نمی توانند به آنچه من به آنها می دهم دست یابند. (مثلا آنها چند سالی عبادت کردند ولی می خواهند میلیون ها سال تا ابد در بهشت متنعم باشند و به درجات بلند قرب من نائل شوند) آن پاداش با این اعمال با هم همخوانی نیست و اگر فضل و رحمت من نباشد با آن اعمال نمی توان به این نتایج عظیم رسید.

بنابراین نباید به اعمال اعتماد کرد بلکه باید به رحمت من اعتماد کنند و به فضل من شاد و خوشحال باشند و به حسن ظن به من مطمئن باشند. (به همین سبب می گویند که پاداش های الهی از باب تفضل است نه استحقاق.)

همانا رحمت من در این موقع به سراغشان می آید و از تفضل من است که به رضوان من می رسند و به خاطر مقام مغفرت من است که مشمول عفو من واقع می شوند. من خداوندی هستم که رحمت واسعه و رحمت خاصه دارم (رحمت واسعه ی من تمام دوستان و دشمنان را شامل می شود و رحمت خاصه ی من مخصوص مؤمنان است) و من خودم نام خود را رحمان و رحیم گذاشته ام (زیرا می خواهم به بندگانم رحمت کنم)

از این روایات استفاده می شود که انسان نباید به کارهای خوب خود مغرور شود افرادی که هستند که گرفتار دیابت هستند و باید دیالیز شوند. کلیه های آنها از کار افتاده است و هر هفته باید چند بار و آن هم چند ساعت زیر دستگاه باشند. بعد هم انسان نیمه جانی باشند و زندگی کنند. حال کلیه ی سالم چقدر ارزش دارد و حتی اگر یک عمر خدا را به خاطر همین کلیه که صدها نوع سموم را از بدن دفع می کند باز هم کم است. همچنین است سایر دستگاه های بدن. ما حتی قادر نیستیم یک نعمت از نعم خداوند را شکر کنیم. اگر فضل و رحمت الهی شامل حال ما نباشد به جایی نمی رسیم و اعمال ما برای نیل به آن اهداف کافی نیست.

بنابراین چرا با اندکی عبادت و یا کمی کمک به فقیر و یا با نوشتن کتابی و امثال آن باید مغرور شویم؟ مخصوصا که همین عبادات هم از طریق ابزاری است که خداوند به ما ارزانی داشته است.

ما هرچه عبادت کنیم دیگر از پیامبر اکرم (ص) که بالاتر نمی رویم. او با آن مقام به خداوند عرضه می دارد: مَا عَبَدْنَاكَ حَقَّ عِبَادَتِكَ وَ مَا عَرَفْنَاكَ حَقَّ مَعْرِفَتِكَ و امیر مؤمنان علیه السلام می فرماید: آهِ مِنْ قِلَّةِ الزَّادِ وَ طُولِ الطَّرِيقِ وَ بُعْدِ السَّفَر
ما هم خود باید به این نکات توجه داشته باشیم و هم مردم را به این نکات توجه دهیم.

 

موضوع: حرمت ازاله ی شعر در حال احرام

الفرع الرابع: این فرع را صاحب جواهر مطرح کرده است و آن اینکه اگر عضوی از بدن در حال احرام جدا شود که روی آن موهایی است آیا آن هم مصداق ازالة الشعر می باشد؟

مثلا فردی در حال احرام تصادف کرد و مقداری از پوست و یا عضوی از بدن او جدا شود. آیا این کار هر چند در حال اضطرار است آیا فدیه دارد؟ (بعدا می گوییم: حتی اضطرار به ازاله ی مو کفاره دارد)

جواب این است که این کار کفاره ندارد و روایات از این مورد منصرف است. آنچه از روایات استفاده می شود حلق، نتف، جز و امثال آن است ولی کنده شدن پوستی که مو دارد عرفا ازاله ی شعر نیست.

 

اما فرع دوم در کلام امام قدس سره: سواء کانت الازالة عن نفسه او عن غیره و لو کان محلا

این فرع چهار صورت دارد:

     محرم نمی تواند موی بدن خود را زائل کند.

     محرمی موی محرم دیگر را زائل کند. (که الآن آن را بحث می کنیم)

     محلی موی محرمی را زائل کند.

     محرمی موی محلی را زائل کند.

 

اقوال علماء: مرحوم کاشف اللثام در این مورد بحث جامعی دارد و در ج 6 ص 494 می فرماید: لیس للمحرم و لا للمحل حلق رأس المحرم اجماعا علی ما فی التذکرة و المنتهی للآیة فان حلق الرجل رأس نفسه نادر و لکن لا فدیة علیهما (کسی که حلق می کند چه محل باشد چه محرم و الا حلق شونده حتما باید کفاره دهد) عندنا لو خالفا کانا باذن المحلوق او لا للاصل (اصل برائت) من غیر معارض و أوجب أبو حنيفة على المحرم الحالق بأمر المحلوق صدقة أو لا بأمره الفدية (اگر به امر محلوق باشد، حالق فقط باید صدقه بدهد و الا اگر بدون امر او باشد حالق ضامن می شود و باید فدیه بدهد) بأن يفدي المحلوق و يرجع على الحالق (محلوق فدیه را می دهد و بعد به حالق مراجعه می کند و هزینه را از او می گیرد).

ایشان در حرمت حلق رأس دیگری به آیه ی قرآن تمسک می کند و البته در قرآن نیامده است که کسی نباید سر دیگری را بتراشد. ایشان به این سبب به آیه تمسک می کند که کسی نمی تواند سر خودش را بتراشد لابد باید دیگری سر او را بتراشد. بنابراین عبارت (و لا تحلقوا رؤوسکم) یعنی دیگری سر شما را نتراشد چه دیگری محرم باشد و چه محل.

صاحب جواهر در ج 18 ص 381 می فرماید: ان الظاهر عدم الخلاف بل و لا اشکال فی عدم جواز ازالة المحرم شعر محرم غیره بل في المدارك الإجماع عليه و لعله كذلك،

بنابراین اینکه محرم سر محرمی را بتراشد اجماعا جایز نیست ولی در حرمت اینکه محرم سر مُحِل را بتراشد اختلاف است.

اما شعر المحل فعن الشیخ فی الخلاف جوازه و لا ضمان و عن التهذیب لا یجوز له ذلک.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo