< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

91/02/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: کفاره ی کنده شدن مو بر اثر لمس

بحث در فرع دوم از مسأله ی 30 از مسائل مربوط به تروک احرام است.

اما فرع دوم در کلام امام قدس سره: و إذا مس شعره فسقط شعرة أو أكثر فالأحوط كف طعام يتصدق به.

یعنی اگر کسی به سر و صورتش دست بکشد (همچنین در مورد استحمام و غیره) و یک یا چند مویی بیفتد بنا بر احتیاط وجوبی باید کفاره دهد که مقدار آن کفی از طعام است که باید صدقه دهد.

گفتیم روایات به شش طائفة تقسیم می شود. که در باب 16 از ابواب بقیة الکفارات آمده است. در جلسه ی قبل دو طائفه را خواندیم

 

الطائفة الثالثة: اطعام شیء

حدیث 2: عَنْ فَضَالَةَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع الْمُحْرِمُ يَعْبَثُ بِلِحْيَتِهِ فَتَسْقُطُ مِنْهَا الشَّعْرَةُ وَ الثِّنْتَانِ قَالَ يُطْعِمُ شَيْئاً

الطائفة الرابعة: بعد از اتمام اعمال یک درهم تصدق کند

حدیث 4: ِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ الْكِنَانِيِّ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ الْجُعْفِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ هَارُونَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنِّي أُولَعُ بِلِحْيَتِي (با محاسنم بازی می کنم) وَ أَنَا مُحْرِمٌ فَتَسْقُطُ الشَّعَرَاتُ قَالَ إِذَا فَرَغْتَ مِنْ إِحْرَامِكَ فَاشْتَرِ بِدِرْهَمٍ تَمْراً وَ تَصَدَّقْ بِهِ فَإِنَّ تَمْرَةً خَيْرٌ مِنْ شَعْرَةٍ
سند این حدیث محل بحث است.

ذیل حدیث اشعار به استحباب دارد و آن اینکه امام علیه السلام می فرماید: یک خرما از یک مو بهتر است. این نوع تعبیرات در واجبات دیده نمی شود.

 

الطائفة الخامسة: اطعام مسکین یعنی یک گرسنه را سیر کردن (و سخنی از کف و کفین و درهم و اطعام شیء نیست)

حدیث 9: عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنْ نَتَفَ الْمُحْرِمُ مِنْ شَعْرِ لِحْيَتِهِ وَ غَيْرِهَا شَيْئاً فَعَلَيْهِ أَنْ يُطْعِمَ مِسْكِيناً فِي يَدِهِ (یعنی با دستان خودش)
در این حدیث هم موی محاسن ذکر شده و هم سایر موهای بدن

 

الطائفة السادسة: کفاره ای در کار نیست.

حدیث 7: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ وَ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ دَخَلَ النَّبَّاحِيُّ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ مَا تَقُولُ فِي مُحْرِمٍ مَسَّ لِحْيَتَهُ فَسَقَطَ مِنْهَا شَعْرَتَانِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَوْ مَسِسْتُ لِحْيَتِي فَسَقَطَ مِنْهَا عَشْرُ شَعَرَاتٍ مَا كَانَ عَلَيَّ شَيْ‌ءٌ
در سند این حدیث جعفر بن بشیر ثقه است ولی در مفضل بحث می باشد ولی از آنجا که مفضل در ردیف جعفر است و هر دو در یک رتبه حدیث را نقل می کنند سند بدون اشکال می باشد ولی بعضی گفته اند که عن المفضل بوده است و عن حذف شده است در این حال مفضل در رتبه ی بعدی قرار می گیرد و سند خدشه دار می شود.

صاحب حدائق می فرماید: جعفر بن بشیر نمی تواند از امام صادق علیه السلام روایت کند از این رو باید عن المفضل باشد.

بعضی گفته اند که این حدیث دلیل بر این است که حکم تکلیفی بر فرد نیست از این رو می توان به قرینه ی بقیه ی روایات کفاره را ثابت دانست.

نقول: ظاهر عبارت فوق این است که نه حرمت تکلیفی است و نه وضعی که همان کفاره می باشد.

 

حدیث 8: عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ لَيْثٍ الْمُرَادِيِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ يَتَنَاوَلُ لِحْيَتَهُ وَ هُوَ مُحْرِمٌ يَعْبَثُ بِهَا فَيَنْتِفُ مِنْهَا الطَّاقَاتِ (چند دسته مو) يَبْقَيْنَ فِي يَدِهِ خَطَأً أَوْ عَمْداً فَقَالَ لَا يَضُرُّهُ
همان بحث دلالی که در حدیث قبلی بود در اینجا هم مطرح است که (لَا يَضُرُّهُ) یعنی حرمت تکلیفی در کار نیست یا اینکه حرمت وضعی هم نفی شده است.

 

جمع بندی: از سه روایت استحباب استفاده می شود که عبارتند از روایت هفت و هشت و روایتی که می فرمود یک خرما بهتر از یک تار موست. امر در این روایات به قرینه ی روایات مخالفة حمل بر استحباب می شود. زیرا این چند روایات نص در عدم وجوب است و روایات آمره ظاهر در وجوب است و از باب حمل ظاهر بر نص ما روایات آمره را حمل بر استحباب می کنیم.

مؤید دیگری که ما را به حکم به استحباب نزدیک می کند اختلاف بین روایات است که گاه از درهم، کف، کفین، شیء و موارد دیگر تعبیر می شود. این در حالی است که کفاره حد معینی دارد و کم و زیاد نمی شود.

مشابه این اختلاف در منزوحات بئر دیده می شود که اختلاف شدید بین کشیدن دلو از آب خود دلیل بر استحباب است و از این رو بعد از مرحوم علامه کسی منزوحات بئر را واجب نمی داند و قائل به عدم نجس شدن آب بئر هستند (مادامی که لون، طعم و ریح آن تغییر نکند)

 

صاحب جواهر نیز متوجه این نکته شده است و از این رو فرموده است اگر اجماع نبود ما قائل به استحباب می شدیم.

نقول: اولا اجماع مدرکی است و مدرک آن همین روایات است.

ثانیا: اصحاب هر جا بین وجوب و استحباب مردد شوند به سبب احتیاط به سراغ وجوب می روند (اصحاب خصوصا قدما در میان اخبار متعارضه، احتیاط را یکی از مرجحات می دانند)

امام قدس سره نیز که قائل به الاحوط شده است به سبب همین احتیاط بوده است.

 

نکته ی دیگر این است که مراد از کف یا کفین چیست؟ شاید مراد همان اطعام مسکین باشد یعنی یک مسکین را باید سیر کرد. مخصوصا که در بعضی از روایات از اطعام مسکین و یا اطعام شیئا تعبیر شده است. اگر قائل به وجوب شویم کف در اینجا همان اطعام مسکین می باشد و الا کف موضوعیت ندارد زیرا غذاهایی هستند که به کف نمی آیند. همچنین مراد از درهم هم شاید در آن زمان یک وعده غذا بوده باشد. الآن درهم حدود پنج هزار تومان می باشد.

 

السابع عشر: تغطية الرجل رأسه بكل ما يغطيه‌ حتى الحشيش و الحناء و الطين و نحوها على الأحوط فيها، بل الأحوط أن لا يضع على رأسه شي‌ء يغطي به رأسه، و في حكم الرأس بعضه، و الأذن من الرأس ظاهرا فلا يجوز تغطيته، و يستثنى من الحكم عصام القربة و عصابة الرأس للصداع.

این مسأله که بسیار محل ابتلاء است در مورد پوشانیدن سر در حال احرام می باشد. امام قدس سره در این مسأله پنج فرع را متذکر شده است.

فرع اول: پوشانیدن سر با هر چیز که باشد چه با مقداری علف، حنا، گل (مانند گل سر شوی) و موارد مشابه. در این فرع عبارت امام که می فرماید: (على الأحوط فيها) به این مثال ها می خورد و الا عدم جواز پوشانیدن سر اجماعی است و قطعی.

فرع دوم: حتی گذاشتن چیزی بر روی سر مانند بقچه و امثال آن که سر را می پوشاند علی الاحوط جایز نیست.

فرع سوم: پوشانیدن بخشی از سر هم جایز نیست.

فرع چهارم: گوش هم در حکم سر است و پوشانیدن آن جایز نمی باشد.

فرع پنجم: بند مشک و دستمالی که برای سر درد به سر می بندند استثناء شده است.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo