< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مکارم

کتاب الحج

91/07/19

بسم الله الرحمن الرحیم

 بحث اخلاقی: امام هادی علیه السلام می فرماید: الْمَقَادِيرُ تُرِيكَ مَا لَمْ يَخْطُرْ بِبَالِكَ [1]
 یعنی مقدارات چیزهایی برای تو پیش می آورد که حتی تصور آن را هم نمی کردی.
 اشاره به اینکه حوادثی در زندگی انسان رخ می دهد که گاه تلخ و کوبنده است و گاه موجب پیروزی می شود که انسان به ذهنش هم خطور نمی کرد. امام علیه السلام در واقع مسألۀ خوف و رجا را ترسیم می کند یعنی هم از خداوند بترس به سبب آن دسته از مقدرات که کوبنده است و هم امیدوار باش به سبب آن دسته از مقدرات که امید بخش می باشد.
 در تاریخ می بینیم که اشخاصی مثلا مانند قارون بودند که متمول و طغیان گر بودند. مثلا هنگامی که به قارون می گفتند خداوند به تو مال داده است و باید از آن انفاق کنی او می گفت لیاقت و مدیریت من سبب شده است که این ثروت را به دست آورم: (قالَ إِنَّما أُوتيتُهُ عَلى‌ عِلْمٍ عِنْدي‌) [2]
 ثروت او به حدی بود که ناآگاهان بنی اسرائیل می گفتند: (يا لَيْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِيَ قارُون‌) [3]
 ولی مقدر شده بود که او و تمام گنج هایش به زمین فرو رود: (فَخَسَفْنا بِهِ وَ بِدارِهِ الْأَرْضَ) [4] زمین دهن گشود و قارون و ثروتش در آن دفن شدند. بعد جمعیت بنی اسرائیل که این را دیدند گفتند خدا را شکر که به جای او نبودیم.
 همچنین در مورد قوم سبأ که در سورۀ سبأ به آن اشاره شده آمده است که آنها آب سد را مهار کردند و باغ و زمین های بسیاری را آباد کردند و ثروت و قصرهای بسیاری به دست آوردند. سپس آنها شروع بع طغیانگری و ناشکری کردند. چند موش صحرائی سد خاکی را سوراخ کردند و آب در آن روان شد و سوراخ ها وسیع تر شد و سد شکست و همه چیز را در هم کوبید.
 در عصر و زمان ما هم فرعون مصر، رئیس لیبی و غیره با همۀ وسائلی که در اختیار داشتند همه از بین رفتند.
 اینها برای آن است که انسان مغرور نشود. از آن طرف هم روزی ها و مقدراتی برای اولیاء الله مقدر شده است که به ذهن کسی خطور نمی کرد. مثلا موسی در دامان دشمنش پرورش می یابد. اسلام در آن سرزمین پیروز می شود و موارد بسیار دیگر.
 
 موضوع: شرطیت طهارت در بدن و لباس طواف گزار
 به فرع دوم در کلام امام قدس سره رسیدیم و گفتیم در طواف باید از خون کمتر از درهم نیز اجتناب کرد و حتی ما لا تتم الصلاة فیه باید در حال طواف پاک باشد.
 اکنون به دم قروح و جروح می پردازیم که در نماز استثناء است. اگر لازم باشد انسان برای نماز خواندن هر دفعه بدن خود را تطهیر کند سخت است و از این رو این خون ها در نماز استثناء شده است. حال آیا در هنگام طواف هم استثناء می باشد؟
 در باب طواف هم این مورد استثناء شده است.
 صاحب جواهر در ج 6 ص 100 بحث قروح و جروح را در مورد نماز به شکل مفصل بیان کرده است و صاحب وسائل هم در ج 2، ابواب النجاسات، باب 22 هشت روایت در این مورد نقل می کند.
 در آنجا دو دلیل ذکر کرده اند:
 دلیل اول: بنا بر قاعده است و آن اینکه از باب عسر و حرج باید این خون معفو باشد. این قاعده همانطور که در باب صلاة جاری است در باب طواف هم جاری می باشد.
 جالب اینکه در یکی از روایات باب 22 اشاره به قاعدۀ لا حرج شده است و امام علیه السلام می فرماید: فرد مزبور که دچار قروح و جروح شده است نمی تواند هر دفعه بدن و لباس خود را آب بکشد. در طواف هم نمی شود هر لحظه برای خونی شدن بدن و لباس، طواف را رها کرد و آب کشید و دوباره برگشت.
 حتی از بعضی از روایات باب صلاة استفاده می شود که دامنۀ حکم از عسر و حرج وسیع تر است یعنی حتی درجایی که عسر و حرج هم پدید نمی آید شارع آن را اجازه داده است.
 در روایت ابو بصیر می خوانیم: وَ لَسْتُ أَغْسِلُ ثَوْبِي حَتَّى تَبْرَأَ [5] یعنی تا زخمم خوب نشود لباسم را نمی شویم. ممکن است خوب شدن زخم چند ماه طول بکشد و واضح است که در این مدت لا اقل انسان می تواند چند بار آب بکشد و به حرج هم نیفتد. ولی همین مقدار آب کشیدن هم لازم نیست.
 
 بله این توسعه را نمی توانیم در باب طواف قائل شویم.
 ان قلت: اگر لباس را بعد از دو سه روز آب بکشیم دوباره نجس می شود و آب کشیدن ما بی فایده است.
 قلنا: در باب نجاست، جماعتی تقلیل نجاست را شرط دانسته اند. اگر بخش زیادی از لباس نجس است و یا دست راست و چپ من نجس است ولی می توانم بخشی از لباس و یا دست راست خود را آب بکشم. جمعی قائل شدند که باید تا آنجا که می تواند آن را آب کشید تا نجاست آن کمتر شود. به نظر ما تقلیل نجاست در حال نماز و طواف لازم است. تقلیل نجاست از باب قاعدۀ میسور لازم می باشد.
 
 در باب 22 حدیث عجیبی نیز وارد شده است:
 عَنْ عَلِيِّ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الدُّمَّلِ يَكُونُ بِالرَّجُلِ فَيَنْفَجِرُ (سر باز کرد) وَ هُوَ فِي الصَّلَاةِ قَالَ يَمْسَحُهُ وَ يَمْسَحُ يَدَهُ بِالْحَائِطِ أَوْ بِالْأَرْضِ (دستش را به دیوار یا زمین بکشد تا خشک شود) وَ لَا يَقْطَعِ الصَّلَاةَ [6]
 چیزی که عجیب است این است که اولا فرد در تنگی وقت نماز نمی خواند از این رو چرا نمازش را قطع نکند. ثانیا دستش را چرا به دمل بزند و نجس را تسری دهد و ثالثا چرا به دیوار یا زمین بکشد و آنجا ها را نجس کند؟
 ما احتمال می دهیم این مال جایی است که فقط چرک از دمل خارج می شود و خون با آن مخلوط نیست. چرک نجس نیست و امام دستور نمی دهد که نماز را بشکند.
 
 مسألۀ چهارم: لو علم بعد الطواف بنجاسة ثوبه او بدنه حاله (در حال طواف نجس بوده است) فالاصح صحة طوافه (زیرا طهارت شرط ذکری است نه شرط واقعی یعنی اگر فرد متذکر باشد طواف باطل است و الا نه) و لو شک فی طهارتهما قبل الطواف جاز الطواف بهما و صح. (البته در صورتی که حالت سابقه پاکی باشد) الا مع العلم بالنجاسة و الشک فی التطهیر. (زیرا استصحاب نجاست جاری می شود.)
 
 ان شاء الله این مسأله را در جلسۀ بعد بررسی می کنیم.
 
 
 
 
 


[1] بحار الانوار، ج 75، ص 369.
[2] قصص، آیه ی 78.
[3] قصص، آیه ی 79.
[4] قصص، آیه ی 81.
[5] وسائل، ج 2، باب 22 از ابواب نجاسات، حدیث 1.
[6] وسائل، ج 2، باب 22 از ابواب نجاسات، حدیث آخر.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo