< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مکارم

کتاب الحج

91/08/10

بسم الله الرحمن الرحیم

 بحث اخلاقی:
 امام هادی علیه السلام در حدیثی می فرماید: الْمُصِيبَةُ لِلصَّابِرِ وَاحِدَةٌ وَ لِلْجَازِعِ اثْنَتَانِ [1]
 کسی که در مقابل مصیبت صبر کند او فقط یک مصیبت دارد ولی کسی که جزع و بی تابی می کند مصیبت او تبدیل به دو مصیبت می شود.
 دنیا چه بخواهیم و چه نخواهیم با مصائبی آمیخته است و همواره چنین بوده است. مسائل ناخوشایندی که پیش می آید گاهی جنبه ی مالی دارد مثلا فرد ورشکست می شود و یا خرمنی که مدت ها برایش زحمت کشید در آتش می سوزد. گاه به سبب نوسانات مالی ثروت کسی از دستش می رود.
 گاه مصیبت جانی است مثلا عزیزانی از دست می روند و یا بیمار و مجروح می شوند، اعضایی را از دست می دهند و این اتفاقات گاه برای خود انسان می افتد.
 گاه مصیبت عرضی و آبرویی است. گاه انسان لغزشی می کند که سبب می شود آبرویش ریخته می شود گاه دشمن توطئه می کند و آبروی او را می برد.
 گاه مصیبت اجتماعی است مانند وجود انحرافات اجتماعی، اخلاقی و غیره.
 در مقابل مصائب انسان دو گونه می تواند عکس العمل نشان دهد:
 اول این است که تا آنجا که می تواند صبر کند. او باید کوشش کند که مصیبت اتفاق نیفتد ولی وقتی نتوانست و مصیبت اتفاق افتاد باید صبر کند و در این حال فقط همان یک مصیبت را تحمل کند.
 دوم اینکه جزع و بی تابی کند که در این حال گرفتار دو مصیبت می شود. زیرا جزع موجب می شود که اجر مصیبت از بین برود که خود مصیبت دومی است. یا اینکه بر اثر بی تابی گرفتار بیماری هایی همچون افسردگی، ضعف اعصاب، کج خلقی، بی حوصلگی و مانند آن می شود که اینها خود مصیبت دیگری است. اینکه در حدیث آمده است که در صورت جزع دو مصیبت گریبانگیر انسان می شود یعنی حد اقل مصیبتی که به سراغ انسان می آید دو مصیبت است. گاه انسان بر اثر بی تابی به بیش از دو مصیبت مبتلا می شود.
 خداوند در قرآن می فرماید: الَّذينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصيبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ * أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ [2] یعنی کسی که در مصیبت صبر می کند صلوات و رحمت خداوند بر او نازل می شود که اجر بسیار والایی است.
 همان خدایی که بر رسول خدا (ص) صلوات می فرستد: (إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِي‌) [3] بر صابران نیز درود و صلوات خود را نازل می کند.
 
 نکته ی دیگر این است که اگر انسان جزع و فزع کند دیگر نمی تواند به خوبی فکر کند و راه حل ها را گم می کنند. همانند گنجشکی که گاه بر اثر باز بودن پنجره وارد اتاق می شود ولی وقتی خود را محصور می بیند به جزع و فزع افتاده به هر دری می زند تا خارج شود و تصور می کند که از شیشه می تواند رد شود و مدام به پنجره می خور و حتی اگر درب پنجره را باز کنند باز متوجه نمی شود. او اگر آرامش خود را حفظ می کرد به راحتی از همان پنجره خارج می شد.
 
 موضوع: مباح بودن ساتر در شخص طواف کننده
 گفتیم باید ساتر شخص طواف کننده مباح باشد. گفتیم بهترین دلیل استفاده از قاعده ی اجتماع امر و نهی است.
 به این بیان که آنی که مبغوض و محبوب است غصب و نماز خارجی است. این دو در یک حرکت با هم متحد شده اند یعنی هم واجب است بدن در نماز پوشش داشته باشد و هم نباید پوشش آن از ساتر غصبی باشد وقتی پوشش غصبی شد در واقع نماز و غصب با هم در خارج در یک عمل با هم جمع شده اند.
 اشکال نشود که احکام به خارج تعلق نمی گیرد بلکه به طبایع تعلق می گیرد زیرا خارج محل سقوط تکلیف است نه محل ثبوت تکلیف. یعنی وقتی صلات در خارج موجود می شود تکلیف ساقط می شود نه اینکه امر به صلات خارجی تعلق بگیرد که در خارج تکلیفی ثابت شود.
 به عبارت دیگر اگر قرار باشد امر به صلات خارجی متعلق شود تحصیل حاصل می شود زیرا نماز در خارج واقع شده است و امر به چیزی متعلق شده است که در خارج موجود می باشد و می گوید باید آن را موجود کنی.
 بنابراین متعلق اوامر و نواهی عناوین است و عناوین هم از هم جدا می باشند و امر به عنوان نماز و نهی به عنوان غصب تعلق گرفته است.
 نقول: این یک نوع مغالطه است زیرا نمازی که نهی از فحشاء و منکر می کند عنوان ذهنی نماز نیست بلکه همان نمازی است که در خارج محقق می شود. همچنین آنی که منشاء مفسده در غصب است عنوان ذهنی غصب نیست بلکه غصبی است که در خارج محقق می شود.
 جواب از اشکال فوق که می گوید: خارج ظرف سقوط تکلیف است نه ثبوت تکلیف این است که مولی امر به خارج نمی کند بلکه امر به ایجاد نماز در خارج می کند نه به نماز خارجی هکذا نهی از ایجاد غصب در خارج می کند نه به غصب خارجی.
 بنابراین خداوند هم خواسته است نماز در خارج با ستر عورت ایجاد شود و هم اینکه با ستر عورت غصبی آن را ایجاد نکند. این دو در خارج در یک ایجاد و یک عمل جمع شده است و واقع است که یک عمل نمی تواند هم مأمور به باشد و هم منهی عنه از این رو ما قائل به عدم اجتماع امر و نهی هستیم.
 
 در اینجا باید به دو نکته توجه کنیم:
 نکته ی اول این است که مسأله ی اتحاد ایجادین و اینکه موجب اجتماع امر و نهی در عمل واحد می شود که عقلا صحیح نیست و موجب تقرب نمی شود، آیا این مسأله را توده ی مردم متوجه می شوند یا اینکه با دقت عقلی فهمیده می شود؟
 واضح است که توده ی مردم متوجه آن نمی شوند از این رو هیچ یک از فقهای عامه اباحه را لباس مصلی را شرط نکرد اند و این نشان می دهد که این مسأله به این واضحی نبوده است. چون این مسأله پیچیده است شارع باید تذکر دهد و مردم را آگاه کند. با این حال می بینیم که هیچ روایتی نه در باب آب وضو و غسل و لباس مصلی و لباس طواف کننده نیامده که بگوید اینها نباید غصبی باشد.
 بنابراین اصل شرطیت زیر سؤال می رود. بنابراین ما در رساله بر شرطیت اباحه در ساتر فتوای قاطع نمی دهیم بلکه قائل به احتیاط وجوبی می شویم.
 
 نکته ی دوم این است که غیر از ساتر عورت و ساتر کل بدن در سایر لباسی که بر تن طواف کننده است اگر لباسی غصبی وجود داشته باشد آیا آن هم مانع است یا نه؟
 امام قدس سره بنا بر احتیاط قائل به بطلان شده است زیرا هنگام طواف، لباس غصبی هم همراه انسان حرکت می کند و حرکت طوافی با حرکت غصبی یکی است و این حرکت واحده مبغوض مولی است و حرام می باشد.
 نقول: آنچه حرام است این است که لباس غصبی پوشیده شود چه فرد حرکت کند یا نه. وقتی لباس پوشیده شود دیگر حرکت، موجب غصب اضافی نمی شود.
 به عبارت دیگر آنی که حرام است تصرف در لباس است و آن تصرف با پوشش محقق می شود نه حرکت.
 


[1] بحار الانوار، ج 75، ص 369.
[2] بقره، آیات 156 و 157.
[3] احزاب، آیه ی 56.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo