< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مکارم

کتاب الحج

91/12/13

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: شروع سعی قبل از طواف
 بحث در مسأله ی 25 از مسائل طواف است. این مسأله در موردی است که ترتیب بین طواف و سعی به هم خورده است به این معنا که اول می بایست طواف انجام شود و بعد سعی. حال اگر کسی این ترتیب را رعایت نکند تکلیف او چیست؟
 
 امام قدس سره در این مسأله می فرماید: لو علم في حال السعي عدم الإتيان بالطواف قطع و أتى به ثم أعاد السعي، و لو علم نقصان طوافه قطع و أتم ما نقص، و رجع و أتم ما بقي من السعي و صح، لكن الأحوط فيها الإتمام و الإعادة لو طاف أقل من أربعة أشواط، و كذا لو سعى أقل منها فتذكر.
 این مسأله دو فرع دارد:
 فرع اول: فرد در حال سعی متوجه می شود که طواف را فراموش کرده است. در این حال سعی را قطع می کند و به سراغ طواف می رود و سپس دوباره به سراغ سعی می رود و سعی را از ابتدا شروع می کند.
 فرع دوم: فرد در حال سعی متوجه می شود که بخشی از طواف را به جا نیاورده است در ای حال سعی را قطع می کند و ما بقی طواف را تمام می کند و بعد به سراغ سعی می رود و ما بقی سعی را ادامه می دهد. در این حال فرقی نیست که طواف او به نصف رسیده باشد یا نه در هر حال هر چه مانده است آن را تکمیل می کند.
 بعد ایشان به سراغ احتیاط مستحب می رود و آن اینکه در این فرع، اگر اشواط به جا آورده شده از چهار شوط کمتر است ابتدا نقیصه ی طواف را تمام کند و سپس کل طواف را از ابتدا انجام دهد و همچنین اگر سعی او کمتر از چهار دور است هم آن را اتمام کند و هم از ابتدا کل سعی را انجام دهد.
 
 اما فرع اول: فردی که در اثناء سعی به سبب جهل به مسأله و یا غفلت، متوجه شد که طواف را به جا نیاورده است
 ظاهرا در این مسأله خلافی نیست زیرا چون باید ترتیب بین طواف و سعی رعایت شود اول باید به سراغ طواف رود.
 
 مقتضای قاعده: ترتیب مزبور واقعی است. مثلا وقتی می گویند باید ترتیب بین نماز ظهر و عصر رعایت شود واقعی بودن به این معنا است که اگر کسی اشتباه کرد باید از ابتدا نماز ظهر را به جا آورد. تمامی شرایطی که در لسان ادله ذکر می شود مانند شرطیت قبله، طهارت و غیره حمل بر واقعی می شود.
 شرط واقعی در مقابل شرط ذکری است. مانند نجاست لباس که شرط واقعی نیست یعنی اگر علم نداشت و نماز خواند نمازش صحیح است.
 با این حال می توان گفت که بحث ما در علم نیست زیرا کسی عامدا و عاملا ترتیب را به هم نمی زند. از این رو بحث در جهل و غفلت است و حدیث رفع آن دو را شامل می شود. ما لا یعلمون صورت جهل را شامل می شود و رفع نسیان هم مورد نسیان را رفع می کند. ما هم در حدیث رفع قائل شدیم که این حدیث هم احکام وضعیه و هم احکام تکلیفیه را شامل می شود. به این دلیل که در روایت صحیحه ای آمده است که امام علیه السلام در احکام وضعیه به حدیث رفع تمسک کرده است و آن در مورد کسی است که مضطر بود و به طلاق و عتاق و صدقه ی چیزی که در ملکش نیست قسم خورده بود. امام علیه السلام با تمسک به حدیث رفع فرمود: همسرش مطلقه نیست و قسم او نیز کفاره ندارد.
 
 با این حال در ما نحن فیه سه روایت صحیحه وارد شده است که از آن استفاده می شود که باید طواف را اول به جا آورد.
 
 مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ مُحَمَّدٍ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ بَدَأَ بِالسَّعْيِ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ (و طواف را شروع نکرده بود) قَالَ يَرْجِعُ فَيَطُوفُ بِالْبَيْتِ ثُمَّ يَسْتَأْنِفُ السَّعْيَ قُلْتُ إِنَّ ذَلِكَ قَدْ فَاتَهُ (دیگر امکان برگشتن برایش نیست.) قَالَ عَلَيْهِ دَمٌ (بعد امام این مورد را به مسأله ی وضو تشبیه می کند و می فرماید:) أَ لَا تَرَى أَنَّكَ إِذَا غَسَلْتَ شِمَالَكَ قَبْلَ يَمِينِكَ كَانَ عَلَيْكَ أَنْ تُعِيدَ عَلَى شِمَالِكَ. [1]
 این روایت ظاهرا صحیحه است و دلیل بر این است که رعایت ترتیب، واقعی است نه ذکری از این رو اگر مطابق آن عمل نشود باید دوباره آن را اعاده کرد.
 
 مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ طَافَ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ قَبْلَ أَنْ يَطُوفَ بِالْبَيْتِ قَالَ يَطُوفُ بِالْبَيْتِ ثُمَّ يَعُودُ إِلَى الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ فَيَطُوفُ بَيْنَهُمَا [2]
 سند این روایت صحیح است و متن آن واضح تر از روایت قبلی است و به تصریح در آن آمده است که فردی قبل از طواف به سراغ سعی رفته است ظاهر این روایت این است که او بعد از انجام طواف، سعی را باید از ابتدا شروع کند.
 
 عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع‌ رَجُلٌ طَافَ بِالْكَعْبَةِ ثُمَّ خَرَجَ فَطَافَ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ فَبَيْنَمَا هُوَ يَطُوفُ (بین صفا و مروه) إِذْ ذَكَرَ أَنَّهُ قَدْ تَرَكَ مِنْ طَوَافِهِ بِالْبَيْتِ قَالَ يَرْجِعُ إِلَى الْبَيْتِ فَيُتِمُّ طَوَافَهُ ثُمَّ يَرْجِعُ إِلَى الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ فَيُتِمُّ مَا بَقِيَ قُلْتُ فَإِنَّهُ بَدَأَ بِالصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ قَبْلَ أَنْ يَبْدَأَ بِالْبَيْتِ فَقَالَ يَأْتِي الْبَيْتَ فَيَطُوفُ بِهِ ثُمَّ يَسْتَأْنِفُ طَوَافَهُ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ (سعی را هم از ابتدا شروع می کند.) قُلْتُ فَمَا فَرْقٌ بَيْنَ هَذَيْنِ قَالَ لِأَنَّ هَذَا (در صورت اول) قَدْ دَخَلَ فِي شَيْ‌ءٍ مِنَ الطَّوَافِ (مقداری از طواف را به جا آورده است) وَ هَذَا (در صورت دوم) لَمْ يَدْخُلْ فِي شَيْ‌ءٍ مِنْهُ. [3]
 این روایت موثقه است.
 صدر این روایت مربوط به فرع دوم است ولی ذیل روایت بر ما نحن فیه دلالت دارد.
 
 عجب این است که صاحب جواهر وقتی روایت سوم را نقل می کند آن را با تفاوت بسیاری نقل می کند به گونه ای که موجب شده است روایت مشوش شود.
 
 اما فرع دوم: کسی که مقداری از طواف را انجام داده است ولی آن را تکمیل نکرده و وارد سعی شده است و در اثناء سعی متوجه شده است.
 
 اقوال علماء:
 در این مسأله دو قول است:
 قول اول: تفصیل بین تجاوز طواف از نصف و عدم آن است که اگر از نصف تجاوز کرده باشد دیگر از اول به جا نمی آورد هکذا در سعی. ولی اگر قبل از آن باشد باید هر دو را از اول به جا آورد:
 صاحب جواهر در این مورد می فرماید: و کذا التفصیل المزبور (بین تجاوز از نصف و عدم آن) لو دخل فی السعی فذکر انه لم یتم طوافه رجع فاتم طوافه ان کان تجاوز النصف ثم تمم السعی تجاوز نصفه او لا و ان لم یکن قد تجاوز النصف استانف الطواف کما عن المبسوط و السرائر و الجامع ثم استانف السعی. [4]
 ان شاء الله ما بقی اقوال را در جلسه ی بعد ذکر می کنیم.
 


[1] وسائل الشیعه، ج 9، باب 63 از ابواب طواف، حدیث 1.
[2] وسائل الشیعه، ج 9، باب 63 از ابواب طواف، حدیث 2.
[3] وسائل الشیعه، ج 9، باب 63 از ابواب طواف، حدیث 3.
[4] جواهر الکلام، ج 19، ص 335.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo