< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله ناصر مکارم‌شیرازی

91/12/23

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث اخلاقی:

امام هادی علیه السلام در حدیثی به شش نکته اشاره کرده می فرماید: مَنْ رَضِيَ عَنْ نَفْسِهِ كَثُرَ السَّاخِطُونَ عَلَيْهِ الْغِنَى قِلَّةُ تَمَنِّيكَ وَ الرِّضَا بِمَا يَكْفِيكَ وَ الْفَقْرُ شِرَّةُ النَّفْسِ وَ شِدَّةُ الْقُنُوطِ وَ الرَّاكِبُ الْحَرُونِ أَسِيرُ نَفْسِهِ وَ الْجَاهِلُ أَسِيرُ لِسَانِهِ النَّاسُ فِي الدُّنْيَا بِالْأَمْوَالِ وَ فِي الْآخِرَةِ بِالْأَعْمَالِ[1]

در بحث اخلاقی جلسه قبل سه فقره اول این روایت را تفسیر کردیم و امروز به سه فقره اخیر آن می پردازیم.

امام علیه السلام در فقره چهارم می فرماید: (وَ الرَّاكِبُ الْحَرُونِ أَسِيرُ نَفْسِهِ) یعنی سواری که عجول است و شتابزده حرکت می کند اسیر هوای نفس است.

وقتی کلمه اسیر استعمال می شود در ذهن ما کسی تداعی می شود که آن را گرفته اند و به حق یا ناحق زندانی کرده اند. گاه دست و پای او را می بندند و در غل و زنجیر می کنند و به هر حال او را محدود می کنند و رابطه او را با مردم و جامعه حق کرد اند. با این حال اسیرانی هستند که هرچند به ظاهر آزادند ولی از اسیران هم اسیرتر می باشند.

حضرت یوسف علیه السلام می فرماید: قالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَني‌ إِلَيْهِ وَ إِلاَّ تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَ أَكُنْ مِنَ الْجاهِلينَ[2] او به خدا عرضه می کند: زنان من را به اسارت نفس می خوانند و من برای رهایی از آن حاضرم به زندان بروم و جسمم به اسارت مبتلا شود تا روحم به اسارت مبتلا نشود.

این نشان می دهد که اسارت هوای نفس بدتر است. انسان ها گاه اسیر زبان هستند و نمی توانند جلوی زبان خود را بگیرند همان گونه که در فقره بعدی حدیث ذکر شده است، گاه اسیر اموال هستند و گاه اسیر سایر چیزها.

در دعای کمیل می خوانیم: قو على خدمتك جوارحي و اشدد على العزيمة جوانحي‌؛ یعنی خدایا قوت جسم به من بده و در کنار آن قوت اراده نیز عطا فرما تا اسیر هوای نفس نشوم و به اطاعت و بندگی تو ادامه دهم.

سپس در فقره بعدی دعای کمیل به عنوان نتیجه می خوانیم: و هب لي الجد في خشيتك و الدوام في الاتصال بخدمتك سپس در فقره پنجم می فرماید: (وَ الْجَاهِلُ أَسِيرُ لِسَانِهِ) یعنی جاهل اسیر زبانش می باشد.

و در فقره ششم می فرماید: (النَّاسُ فِي الدُّنْيَا بِالْأَمْوَالِ وَ فِي الْآخِرَةِ بِالْأَعْمَالِ) یعنی موقعیت مردم در دنیا معمولا به ثروت های آنها است ولی در آخرت به اعمالش می باشد.

در نظر مردم ظاهر بین، شخصیت افراد به اموال است ولی در آخرت دیگر ثروت های دنیایی پشیزی ارزش ندارد. روز قیامت روزی است که : ﴿فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ﴾[3] در تفسیر (ذره) احتمالات مختلف داده اند بعضی آن را به مورچه کوچک و بعضی به گرد و غبار معلق در هوا تفسیر کرده اند. به هر حال هر چه باشد در روز قیامت انسان اثر آن را می بیند.

موضوع: فوریت نماز طواف

 

امام قدس سره در مسأله اول از مسائل نماز طواف چند فرع را بیان کرده است. فرع اول در مورد اصل وجوب نماز طواف بود که آن را بحث کردیم.

فرع دوم در مورد فوریت نماز طواف است. بحث در این است که در صورت نبود مانع آیا باید بلافاصله بعد از طواف، نماز آن را هم به جا آورد یا می توان با تأخیر و مثلا در روز دیگر به جا آورد.

مشهور و معروف در میان فقهاء فوریت است و دو دلیل بر آن اقامه شده است:

دلیل اول: دلالت امر بر فوریت

به عقیده ما هر امری ظهور در فور دارد. مثلا اگر کسی در خارج فردی را بعث فوری کند مثلا دست بر پشت او بگذارد و بگوید: بفرمائید تشریف ببرید. معنای آن این است که همان موقع آن امر امتثال شود. وقتی حکم در بعث عملی و خارجی چنین است، در بعث انشائی هم همین حرف را می زنیم زیرا بعث انشائی جایگزین بعث خارجی است.

در این هنگام ظهور هیئت و ظهور بعث در فوریت است. ظهور بعث در این است که فرد همان موقع منبعث شود. بنا بر این جدای از روایات باب، این اصل که در اصول ثابت شده است دلالت بر فوریت دارد.

دلیل دوم: دلالت روایات

این روایات در باب 76 از ابواب طواف وارد شده است که مشتمل بر چهار حدیث است و همه صحیح می باشند.

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ رَجُلٍ طَافَ طَوَافَ الْفَرِيضَةِ وَ فَرَغَ مِنْ طَوَافِهِ حِينَ غَرَبَتِ الشَّمْسُ قَالَ وَجَبَتْ عَلَيْهِ تِلْكَ السَّاعَةَ الرَّكْعَتَانِ فَلْيُصَلِّهِمَا قَبْلَ الْمَغْرِبِ[4]

راوی در این روایت به دلیل اینکه دیده است طوافش هنگام غروب تمام شده است از امام علیه السلام سؤال می کند که آیا نماز طواف را باید سریع بخواند یا اینکه می تواند آن را بعد از نماز مغرب به جا آورد و امام علیه السلام حکم به فوریت نماز طواف می کند.

در این روایت غروب شمس معیار برای نماز مغرب شناخته شده است. بحث است که آیا غروب شمس زمان نماز مغرب است یا اینکه باید قرص استتار شود. به نظر ما استتار قرص کافی است.

عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وَ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِذَا فَرَغْتَ مِنْ طَوَافِكَ فَائْتِ مَقَامَ إِبْرَاهِيمَ فَصَلِّ رَكْعَتَيْنِ إِلَى أَنْ قَالَ وَ هَاتَانِ الرَّكْعَتَانِ هُمَا الْفَرِيضَةُ لَيْسَ يُكْرَهُ لَكَ أَنْ تُصَلِّيَهُمَا فِي أَيِّ السَّاعَاتِ شِئْتَ عِنْدَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ عِنْدَ غُرُوبِهَا وَ لَا تُؤَخِّرَهَا سَاعَةَ تَطُوفُ وَ تَفْرُغُ فَصَلِّهِمَا.[5]

امام علیه السلام در ذیل این روایت اضافه می کند که این دو رکعت واجب است و هر وقت آن را بخوانید مکروه نیست. این برای آن است که خواندن نمازهای مستحب در پنج حالت کراهت دارد که امام علیه السلام می فرماید: این کراهت ها در مورد دو رکعت نماز طواف نیست.

مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ مُحَمَّدٍ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ رَكْعَتَيْ طَوَافِ الْفَرِيضَةِ قَالَ لَا تُؤَخِّرْهَا سَاعَةً إِذَا طُفْتَ فَصَلِّ[6]

(ساعة) در لغت عرب به معنای یک ساعت که شصت دقیقه است نیست بلکه به معنای همان زمان است.

حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ‌ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ رَكْعَتَيْ طَوَافِ الْفَرِيضَةِ فَقَالَ وَقْتُهُمَا إِذَا فَرَغْتَ مِنْ طَوَافِكَ وَ أَكْرَهُهُ عِنْدَ اصْفِرَارِ الشَّمْسِ وَ عِنْدَ طُلُوعِهَا [7]

این روایت شاید همان روایت اول باشد زیرا راوی و مضمون روایت و امام همه یکسان هستند.

راوی در این روایت از این سؤال نمی کند که آیا نماز را می شود قبل از طواف هم به جا آورد یا نه که امام علیه السلام در جواب بفرماید نماز را باید بعد از طواف به جا آورد. زیرا شأن محمد بن مسلم بالاتر از این سؤال ساده بوده است. سخن در فوریت نماز طواف بعد از طواف است.

البته ممکن است وجه سؤال به سبب این باشد که آیا این نماز طواف را در اوقات مکروهه هم می توان به جا آورد یا اینکه بهتر است بعد از آن اوقات به جا آورد که امام علیه السلام حکم به فوریت در هر حال می کند و دو مورد را جزء کراهت بر می شمارد که ما بعدا آن را بحث می کنیم.

در باب 76 دو دسته روایات که متضافر هستند داریم. یک دسته می گوید: نباید به اوقات مکروهه اعتنا کرد و نماز طواف واجب را باید در هر حال فورا خواند.

دسته دیگر روایاتی است که می گوید بهتر است به این اوقات مکروهه اعتنا کرد. ان شاء الله این روایات را می خوانیم و به طرق جمع به آنها اشاره می کنیم.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo