< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

92/02/15

بسم الله الرحمن الرحیم

نکته ای پیرامون حجر بن عَدیّ: او در زمان رسول خدا (ص) خدا سن اندکی داشت که اسلام را قبول کرد و جزء صحابه ی ایشان بود و حتی در کتاب الاستیعاب نوشته شده است که او از عظماء صحابه ی رسول خدا (ص) بود هرچند سن او کم بود.

دیگر اینکه در مورد او گفته شده از عابدترین افراد در زمان خود بود از جمله اینکه در مورد او نقل شده است که گاه در شبانه روز یک هزار رکعت نماز به جا می آورد. در مورد او گفته شده است که مستجاب الدعوة بود. او در جنگ صفین یکی از فرماندهان لشکر علی علیه السلام بود و در جنگ نهروان فرمانده ی کل لشکر ایشان بود. او علاقه ی خاصی به امیر مؤمنان علی علیه السلام داشت. به همین دلیل او با معاویه بیعت نکرد. زیاد، پدر ابن زیاد برای معاویه نوشت که اگر حُجر بن عدی و یارانش در کوفه بمانند ممکن است موجب شود که اوضاع کوفه از دست ما خارج شود. معاویه نوشت که آنها را دستگیر کن و یا فریب بده و به شام بفرست. زیاد حُجر بن عدی و چند تن از یارانش که با خاندان بنی امیه مخالفت می کردند دستگیر کرد و به شام فرستاد. معاویه اجازه نداد آنها وارد شام شوند زیرا حجر بن عدی در میان مسلمانان معروف بود و اگر وارد می شدند و معاویه آنها را به قتل می رساند چه بسا موجی از مخالفت ایجاد می شد در نتیجه در نزدیکی دمشق در همان مکان که عذراء نامیده می شود (حدود بیست کیلومتری دمشق) آنها را شهید و کرد و در همان جا آنها را به خاک سپردند.

هنگامی که خبر شهادت حُجر به عدی منتشر شد همه معاویه را لعن و نفرین کردند. جالب اینکه معاویه به مدینه آمد و نزد عایشه رفت و عایشه به او اعتراض کرد و گفت: شنیدم در سرزمین عذراء جمعی را به شهادت رساندی چرا این کار را کردی؟ معاویه گفت: دیدم مصلحت مسلمین در این بود که آنها کشته شوند و بودن آنها در حال حیات موجب مفسده برای اسلام می شد. عائشه به معاویه گفت: با گوش خود از رسول خدا (ص) شنیدم که می فرمود: در سرزمین عذراء گروهی شهید می شوند که خداوند به خاطر آنها غضب خواهد کرد. معاویه این را شنید و عکس العملی نشان نداد.

دیگر اینکه امام حسین علیه السلام در ملاقاتی که معاویه با او در مدینه داشت به او فرمود: چرا حُجر بن عَدیّ و اصحابش را به قتل رساندی؟ او در پاسخ گفت: ما آنها را کشتیم، کفن کرده و غسل دادیم و آنها را دفن کردیم. امام حسین علیه السلام فرمود: اگر ما بر شما مسلط شویم شما را به قتل می رسانیم ولی که کفن می کنیم و نه غسل می دهیم و نه شما را دفن می کنیم.

در جریان هتک حرمتی که حُجر بن عَدیّ شده است شاهدان عینی می گویند که جسد او سالم بوده است. وهابی های تکفیری جسد را ربودند و به جای دیگر بردند تا دفن کنند. آیا سالم بودن جسد علامت این نیست که او از اولیاء الله بوده است. اگر او از اولیاء الله است چرا قاتل او که معاویه بوده است را از صحابه ی قابل احترام می دانند؟

دیگر اینکه وهابی ها می گویند: منظور ما اهانت به حُجر بن عَدی نبوده است بلکه چون این آثار و بارگاه از علائم شرک است باید از بین برده شود و جسد او را در جای دیگر دفن می کنیم.

در جواب می گوییم: اینها به یقین معنای توحید و شرک را متوجه نشده اند. تمام مسلمین در تمام طول تاریخ، قبول بزرگان را مورد احترام و تجلیل قرار می دادند آیا همه ی آنها مشرک بوده اند. تمامی دنیای غیر اسلام نیز قبول بزرگان را احترام می کنند، اگر کسی وارد منزل دیگری شود فرد جلوی پای او بلند می شود و احترام می کند. حتی غسل و کفن و دفن میّت خود نوعی احترام است. آیا این اعمال از علائم شرک است؟

حتی به نظر ما خود وهابی هم از همه مشرک تر می باشند زیرا ایشان خود دستورات قرآن در مورد رحمانیت و رحیمیت خداوند و اینکه اسلام دین رحمت است و حتی با غیر مسلمانان هم باید مدارا کرد را کنار گذاشته اند. سنت رسول خدا (ص) می گوید: کسی که نماز به سوی قبله می خواند، خون جان و ناموسش محترم است. وهابی ها به سبب سفارشات محمد بن عبد الوهاب این دستورات خدا و رسول را کنار گذاشته اند. وهابی خود گفته اند که اگر می توانستند بارگاه رسول خدا (ص) را نیز ویران می کردند.

موضوع: نماز طواف در صورت جابجایی مقام ابراهیم

 

بحث در مسأله ی نماز طواف است و به مطالبی رسیدیم که امام قدس سره متذکر نشده بود. به مسأله ی پنجم رسیدیم که عبارت بود از اینکه اگر روزی جای مقام ابراهیم را عوض کنند و به سبب شلوغی به مکان دورتری منتقل کنند تکلیف نماز طوافی که باید خلف آن خوانده شود چه می شود آیا باید پشت همان مکانی که قبلا بوده است نماز خواند و یا پشت مکان جدید بخوانند.

این مسأله سابقا چون محل ابتلاء نبوده است در میان اقوال علماء ذکر نشده است. ما در لا به لای کلام صاحب جواهر اشاره ی لطیفی به این مسأله پیدا کردیم و آن اینکه بعضی قائل شدند که نماز طواف در همه جای مسجد جایز است (مانند مرحوم شیخ طوسی در بعضی از کتاب هایشان) بعضی به نفع این دسته استدلال کردند که وقتی قرآن مجید می فرماید: ﴿وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهيمَ مُصَلًّى‌﴾[1] این به معنای قرب مقام است و از آنجا که تمام مسجد قرب مقام محسوب می شود نماز در کل مسجد جایز است و اگر گفته شود که باید اقرب المقامات را انتخاب کرد لازمه اش می شود که اگر مقام را جابجا کنند هر جا که رود باید به دنبال آن رفت و همان جا نماز خواند و این چیزی است که کسی به آن قائل نشده است: کلما نقل الی مکان وجبت الصلاة فیه و لعله لا قائل به[2] بعد صاحب جواهر در صفحه ی بعد این را نفی می کند و می فرماید: یمکن منع عدم القائل به مع عدم تعرض احد له. یعنی قائلی نداریم که اگر مقام جابجا شود نماز هم باید جابجا شود زیرا کسی این فرع را متذکر نشده است تا بگویم احدی مخالفت نکرده است.

گفتیم این مسأله مبتنی بر این است که مقام ابراهیم به چه چیز اطلاق می شود. سه احتمال وجود داشت:

    1. مقام ابراهیم همان صخره ی مزبور باشد.

    2. مقام ابراهیم همان قطعه زمینی است که سنگ بر روی آن است.

    3. مقام ابراهیم همان اتاقکی است که بر روی آن بنا نهاده شده بود و بعد تخریب شده است.

احتمال سوم بسیار ضعیف است زیرا مدرکی وجود ندارد که در عصر معصومین هم وجود داشته باشد. در هیچ روایتی به آنها اشاره نشده است و شاید برای آن ساخته شده بود که نمازگزاران در داخل آن روند و با طواف کنندگان در ارتباط نباشند ولی بعد به سبب ازدحام جمعیت برچیده شد.

در میان دو احتمال اول از کلمات علمایی مانند شهید استفاده می شود که مراد همان صخره است و اینکه در زمان ابراهیم به خانه ی کعبه متصل بود و بعد در زمان جاهلیت به دلیل نامعلومی از خانه ی کعبه جدا شد. سپس در زمان رسول خدا (ص) به کعبه متصل شد و بعد در زمان خلیفه ی دوم به همان مکانی که در زمان جاهلیت بود منتقل شد.

در روایتی هم آمده است که بعد از ظهور حضرت ولی عصر به همان مکان که در زمان پیامبر اکرم (ص) بود منتقل می شود.

عقیده ی دوم چیزی است که مورخی به نام ازرقی در کتاب اخبار مکه [3] می گوید: این مقام در زمان ابراهیم به مکه متصل بود، بعد رسول خدا (ص) آن را جدا کرد و به جای فعلی منتقل کرد، بعد از ایشان سیلابی آمد و مکان آن را تغییر داد. مسلمانان آن را به بیت متصل کردند تا دوباره سیل آن را حرکت ندهد. خلیفه ی دوم تصمیم گرفت که آن را به همان مکان که در زمان رسول خدا (ص) بود منتقل کند، فردی حضور داشت که مکان دقیق آن را ضبط کرده بود و بر آن اساس به جای فعلی منتقل شد.

این نقل بر حسب موازین، اقرب به نظر می رسد.

به هر حال آنچه ما از این اقوال استفاده می کنیم این است که مقام به همان سنگ اطلاق می شود (احتمال اول). در عبارات سایر علماء هم تمام ضمیرها به همین سنگ بر می گردد. از جمله می توان به صاحب ریاض[4] و دیگران اشاره کرد. بنا بر این آنها به آن قطعه از زمین، مقام نمی گفتند بلکه به آن صخره مقام می گفتند.

دلالت روایات:

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِي مَحْمُودٍ قَالَ قُلْتُ لِلرِّضَا ع‌ أُصَلِّي رَكْعَتَيْ طَوَافِ الْفَرِيضَةِ خَلْفَ الْمَقَامِ حَيْثُ هُوَ السَّاعَةَ أَوْ حَيْثُ كَانَ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ ص قَالَ حَيْثُ هُوَ السَّاعَةَ[5]

این روایت صحیحه است.

از آنجا که زمین جابجا نمی شود متوجه می شویم که مراد همان قطعه سنگ بوده است.

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى وَ غَيْرِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يَاسِينَ الضَّرِيرِ عَنْ حَرِيزِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ حَدِّ الطَّوَافِ بِالْبَيْتِ الَّذِي مَنْ خَرَجَ عَنْهُ لَمْ يَكُنْ طَائِفاً بِالْبَيْتِ قَالَ كَانَ النَّاسُ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ ص يَطُوفُونَ بِالْبَيْتِ وَ الْمَقَامِ (یعنی مقام به بیت متصل بود) وَ أَنْتُمُ الْيَوْمَ تَطُوفُونَ مَا بَيْنَ الْمَقَامِ وَ بَيْنَ الْبَيْتِ فَكَانَ الْحَدُّ مَوْضِعَ الْمَقَامِ الْيَوْمَ فَمَنْ جَازَهُ فَلَيْسَ بِطَائِفٍ.[6]

این روایت صحیحه است و استدلال به آن مانند روایت سابق است.

روایات دیگری هم در این مورد وجود دارد.[7] از جمله راوی از امام باقر علیه السلام می پرسد که آیا خدمت امام حسین علیه السلام رسیده است و ایشان جواب می دهند بله در همین خانه ی خدا خدمت ایشان بودم در حالی که سیل آمده بود و مردم فریاد می کشیدند که مقام را سیل برده است. امام حسین علیه السلام فرمود: سیل، مقام را حرکت نداده است.

از این روایت استفاده می شود که مقام نام صخره بوده است.

بنا بر این اگر معیار صخره باشد، اگر صخره جابجا شود اطلاق ﴿وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهيمَ مُصَلًّى‌﴾[8] می گوید: باید پشت همان قطعه سنگ نماز خواند هر جا که باشد البته در صورتی که داخل مسجد باشد و آیه ی شریفه و تمامی روایات نیز اطلاق دارند و نباید در صورت تغییر مکان، خلف مکان سابق نماز را به جا آورد.


[3] اخبار مکه، ج2، ص33.
[7] من لا یحضره الفقیه، ج2، ص241. کافی، ج4، ص223.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo