< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

92/09/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تقیه

بحث در مسأله ی هفتم از مسائل مربوط به وقوف در عرفات است. بحث در این مسأله به مسأله ی تقیه مرتبط شد در نتیجه تصمیم گرفتیم بحث جامع و فشرده ای در مورد آن مطرح کنیم.

ما تقیه را به عنوان قاعده ی هفتم از قواعد فقهیه در کتاب خود در جلد اول به شکل مفصل بحث کرده ایم و اکنون همان بحث را فشرده تر و با اضافاتی مطرح می کنیم.

این بحث را در هفت محور بیان می کنیم:

المحور الاول: معنای لغوی و اصطلاحی تقیه

المحور الثانی: دلیل بر جواز تقیه فی الجملة

المحور الثالث: حرمت تقیه در بعضی از موارد مانند دماء و فساد مذهب (چیزی بگوید که موجب فساد مذهب شود.)

المحور الرابع: صحت اعمالی که مطابق تقیه انجام شده است.

المحور الخامس: آیا تقیه فقط در مقابل کفار است یا اینکه در مقابل مسلمین متعصب و تکفیری هم مصداق دارد؟

المحور السادس: آیا تقیه در احکام است یا علاوه بر آن در موضوعات هم جاری می شود؟

المحور السابع: اقسام تقیه (تقیه ی خوفی، مداراتی و سایر موارد.

محورهای بحث بیشتر از این مقدار است ولی ما به همان موارد اکتفاء می کنیم.

 

المحور الاول: معنای لغوی تقیه

در موسوعه ی فقهیه ی کویتیه که دائر المعارف نسبتا جامعی است در ماده ی تقیه می خوانیم: التقیة اسم مصدر من الاتّقاء. یقال: اتقی الرجل یتقیه اذا اتخذ ساترا یحفظه من ضرره و منه الحدیث: اتقوا النار و لو بشق تمرة (یعنی حتی اگر به اندازه ی انفاق یک نیمه خرما باشد این ساتری برای شما از ضرر آتش جهنم می شود.)

با این حال فیروزآبادی صاحب قاموس که از مهمترین کتب لغت است می گوید: اتقیت الشیء و اتقیه تقی و تقیة و تقاء: حذرته و الاسم: التقوی

از عبارت او بر می آید که او تقیه را مصدر و تقوی را اسم مصدر می داند. قول قاموس مقدم است و بنا بر این تقیه به معنای پرهیز و حذر است و تقوا اسم مصدر است و به معنای حذر از معاصی و حذر از ترک واجبات می باشد.

اما معنای اصطلاحی: معنای اصطلاحی غالبا از معنای لغوی اخص است یعنی معنای لغوی را می گیرند و قیودی به آن می زنند و در معنای خاصی استعمال می کنند.

مثلا طواف در لغت به معنای چرخیدن است ولی در اصطلاح به معنای چرخیدن اطراف بیت الله با آداب مخصوص است.

اما در مورد معنای اصطلاحی تقیه می گوییم: معنای لغوی آن حذر بود و معنای اصطلاحی آن مطابق آنچه مرحوم مفید در کتاب تصحیح الاعتقاد می فرماید: الحقیقة کتمان الحق و ستر الاعتقاد فیه و مکاتمة المخالفین (کتمان کردن از مخالفین ) و ترک مظاهرتهم بما یعقب ضررا فی الدین و الدنیا.

علماء غالبا تقیه را همین گونه معنا کرده اند.

سرخسی از علماء عامه در کتاب مبسوط می گوید: التقیة ان یقی الانسان نفسه بما یُظهره و ان کان یُضمر خلافه.[1]

ابن حجر صاحب کتاب فتح الباری فی شرح صحیح البخاری می گوید: التقیة الحذر من اظهار ما فی النفس من معتقَد و غیره.[2]

 

حال باید دید آیا تقیه فقط در مقابل کفار است یا اینکه در برابر مسلمانان افراطی هم قابل اعمال می باشد.

تقیه هم در برابر کفار جایز است هم در برابر مخالفین با مذهب مانند وهابیت تکفیری و مسلمانان متعصب و هم در برابر اهل مذهب خود انسان (تقیه ی شیعه از شیعه و سنی از سنی)

مثلا در میان اهل سنت در سابق نزاع عظیمی بوده است که آیا کتاب الله حادث است یا قدیم. بعضی می گفتند کتاب الله حادث است و متشکل از یک سری اصوات و نقوش می باشد ولی بعضی مخالف آن بودند و می گفتند کتاب الله مانند ذات خداوند قدیم است.

سال ها بر سر این بحث بی فایده با هم نزاع کردند و یکدیگر را می کشتند و یا آسیب می رساندند. تقیه در این موارد هم راه دارد.

همچنین در میان شیعه ممکن است کسی بگوید قمه زدن واجب است و اگر کسی با آنها مخالفت کند ممکن است به او آسیب برسانند در این حال تقیه جایز است و لازم نیست فرد، ایده ی خود را که بر خلاف آنها است اظهار کند.

ابن تیمیه در اینجا نکته ای دارد و آن اینکه ظاهرا به تقیه تعریض دارد و می گوید: اساس النفاق الذی بنی علیه هو الکذب و ان یقول الرجل بلسانه ما لیس فی قلبه کما اخبر الله عن المنافقین انهم ﴿یقولون بالسنتهم ما لیس فی قلوبهم﴾[3] [4]

این نشان می دهد او به معنای تقیه توجهی نداشته است زیرا تقیه آن است که مذهب حق را به سبب خوف از مخالفین کتمان کنند و حال آنکه نفاق آن است که مذهب باطل را به سبب خوف از مسلمین پنهان کنند.

بعدا خواهیم گفت که اهل سنت تقریبا بر صحت تقیه اجماع دارند.

 

ادله ی جواز تقیه: مراد جواز بالمعنی الاعم است که وجوب را هم شامل می شود.

ما اعتقاد داریم تقیه، با ادله ی اربعه ثابت می شود.

دلالت اجماع: در کتاب موسوعه ی فقهیه در ماده ی تقیه تحت عنوان (مشروعیة العمل بالتقیة) آمده است: یذهب جمهور علماء اهل السنة الی ان الاصل فی التقیة هو الخطر و جوازها ضرورة فیباح بقدر الضرورة و قال القرطُبی:[5] "و التقیة لا تحل الا مع خوف القتل او القطع (قطع اعضاء بدن) او الایذاء الالیم و لم ینقل ما یخالف ذلک فی ما نعلم الا ما روی من روی عن معاذ بن جبل (که از صحابه است) و مجاهد من التابعین" و انما ذهب الجمهور الی ذلک لان الله تعالی نصّ فی کتابه علیها: ﴿و لا یتخذ المومنون﴾[6] ....[7]

نقول: حتی معاذ بن جبل و مجاهد هم مخالف نبودند بلکه عبارتی از آنها نقل شده است که دلالت دارد آنها می گفتند تقیه، موضوع ندارد زیرا وقتی اسلام قدرت گرفته است دیگر خطری وجود ندارد که به سبب آن لازم باشد تقیه کرد. بنا بر این آنها منکر حکم تقیه نیستند.

قرطبی در تفسیر به نقل از آنها می گوید: کانت التقیة فی جدة الاسلام (در اوائل اسلام که اسلام جدید بود) قبل قوة المسلمین فاما الیوم فقط اعز الله اهل الاسلام ان یتقوا عدوهم.[8]

البته این دو فقط حوزه ی اسلام را می دیدند و دیگر تصور نکردند که اگر کسی در بلاد کفر رود آنجا چه بسا به انجام تقیه مجبور شود.

بنا بر این مخالف شناخته شده ای در اهل سنت برای جواز تقیه در جایی که ضرر عظیم وجود دارد یافت نشده است. علمای شیعه هم بر جواز تقیه اجماع دارند. بنا بر این جواز تقیه بین فریقین مجمع علیه است.

 


[1] المبسوط، سرخسی، ج24، ص45.
[2] فتح الباری، ج12، ص314.
[3] منهاج السنة، ج1، ص159.
[5] تفسیر قرطبی، ج4، ص57.
[7] الموسوعة الکویتیة، ج13، ص186.
[8] تفسیر قرطبی، ج4، ص57.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo