< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

92/12/07

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث اخلاقی: غصبی نبودن سنگریزه برای رمی

از آنجا که روایات امام هادی و امام حسن عسکری علیه السلام زیاد مورد توجه قرار نگرفته است تصمیم بر این بوده است که احادیث این بزرگواران را شرح کنیم.

از امروز، در بحث اخلاقی خود به سراغ احادیث امام حسن عسکری علیه السلام می رویم:

عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ ع قَالَ لَا تُمَارِ فَيَذْهَبَ بَهَاؤُكَ وَ لَا تُمَازِحْ فَيُجْتَرَأَ عَلَيْكَ[1]
امام علیه السلام در این روایت ابتدا دستور می دهد که با هم جدال و مِراء نکنید و با هم بحث های مجادله آمیز نداشته باش زیرا شخصیت انسان را زیر سؤال می برد همچنین مزاح های بی حساب و کتاب نداشته باشد که موجب می شود افراد بر علیه تو جرات کنند و حرفهایی بزنند که شخصیت انسان را زیر سؤال ببرد.

مراد از مِراء بحثی است که انسان در آن می خواهد چه بر حق باشد و چه بر باطل، غالب باشد. حتی در روایت است که اگر انسان علمی بیاموزد و هدفش این باشد که بر دیگران غلبه کند و خودش را نشان دهد، جایگاه او در آتش خواهد بود:

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ تَعَلَّمَ عِلْماً لِيُمَارِيَ بِهِ السُّفَهَاءَ (تا در مقابل سفهاء خودنمایی کند) أَوْ لِيُبَاهِيَ بِهِ الْعُلَمَاءَ (یا اینکه در مقابل علماء خود را برتر نشان دهد و مباهات کند) أَوْ يَصْرِفَ بِهِ النَّاسَ إِلَى نَفْسِهِ (یا اینکه عوام فریبی کند و مردم را به خود متوجه کند تا منافع مادی ببرد) يَقُولُ أَنَا رَئِيسُكُمْ فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ.[2]
مناظره باید برای پیدا کردن حقیقت باشد کما اینکه خداوند می فرماید: ﴿ادْعُ إِلى‌ سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتي‌ هِيَ أَحْسَنُ[3] یعنی اگر به جایی رسیدند که حق واضح شده است باید آن را بپذیرند و به بحث خاتمه دهند.

شیخ محمد کاظم شیرازی از بزرگان نجف و از مراجع به قم آمده بود و ما با چند نفر از علماء خدمت ایشان رفتیم. امام موسی صدر هم در آن جلسه بود. بحثی در مورد نکته ای که محقق خراسانی در حاشیه ی مکاسب ذکر ایجاد شد و بعد از مدتی ایشان گفت: من بیش از این نمی توانم دفاع کنم و اشکال را پذیرفت.

مسأله ی جدال و مِراء برای اهل علم امری است که محل ابتلاء است و بعضی مِراء را جزء گناهان کبیره شمرده اند و وعده ی عذاب در روایات دلیل بر این است.

یکی از عیوب بزرگ مِراء این است که حق در نظر انسان باطل و باطل حق می شود یعنی انسان چنان بر باطل اصرار می کند که خودش هم آن را باور می کند.

سپس امام علیه السلام در جزء دوم از کلام خود می فرماید: مزاح نباید از حد و حدود خودش بگذرد.

بنا بر این اگر در مزاح، اهانت، حرف های رکیک و مبتذل و دروغ باشد اینها ممنوع است. اینها موجب می شود که طرف مقابل (مخصوصا اگر هم ردیف انسان نباشد) بر انسان جرات کند و حرف های نامناسبی بزند.

نکته ی دیگر در مورد علم تجوید است که احساس کردیم توضیح کوتاهی در مورد آن ارائه دهیم.

علم تجوید دارای سه بخش است:

بخشی از آن مربوط به مخارج حروف است که موجب می شود الفاظ به عربی صحیح تلفظ شود. این را باید فرا گرفت و به آن عمل کرد.

بخش دوم زیبا سازی قرائت است مانند رعایت قانون ادغام در حروف یرملون، قوانین، مد، اخفاء، اظهار و مانند آن. وقتی قرآن با ترتیل خوانده می شود رعایت این قوانین موجب زیبایی تلاوت می شود. این بخش امری است ذوقی و آیات و قرآن بر آن دلالت ندارد و می توان آن را پذیرفت.

بخش سوم حرف های بی پایه است که نباید به آن اهمیت داد. مانند اینکه می گویند، این بخش باید اماله شود و یا سکته ی خفیفی در آن اعمال کرد و یا اینکه به وقف کَشکَشه و یا کَسکَسه عمل کنند مثلا در ﴿و الامر الیک[4] آن را به و الامر الَیش یا الَیس تلفظ کنند. این کار حتی موجب بطلان نماز می شود (اگر در نماز چنین تلفظ شود.)

 

موضوع:

بحث در شرط چهارم از سنگ ریزه هایی است که به جمار می زنیم و آن اینکه این سنگ ها باید مباح باشند به گونه ای که اگر غصبی باشند رمی با آنها جایز نیست. همچنین اگر سنگی را کسی حیازت کرده باشد یعنی سنگ هایی را جمع کرده باشد که رمی کند و من بدون اجازه ی او آنها را بر دارم. این رمی صحیح نیست.

امام قدس سره در این مورد می فرماید:

وأن تكون مباحة، فلا يجوز بالمغصوب ولا بما حازها غيره بغير إذنه، ويستحب أن تكون من المشعر[5] .

البته مغصوب، حیازت را هم شامل می شود زیرا حیازت یکی از اقسام ملکیت است بنا بر این اگر کسی مال حیازت شده ی فرد دیگری را بگیرد آن مال غصب است.

بنا بر این ظاهرا مراد امام قدس سره از ذکر حیازت بعد از غصب این بوده است که بعد از لفظ عام به یک مثال خاص هم اشاره کرده باشد.

به هر حال اگر کسی در خانه های مکه که غالبا در کنار کوه بنا شده است برود نمی تواند بدون اذن مالک، از منزل او سنگریزه ای را جمع کند.

علماء بجز معاصرین این شرط را متذکر نشده اند. شاید به سبب اینکه سید ابو الحسن اصفهانی و امام در کتب خود ذکر کرده اند سایرین هم به تبع ایشان به آن پرداخته اند. شاید علت آن، وضوح مسأله بوده باشد.

 

دلیل مسأله:

غصب حرام است و حرام با عبادت و قصد قربت ناسازگار است. نمی توان با شیء حرام قصد قربت کرد وقتی رمی آن سنگ حرام باشد نمی تواند موجب تقرب من به خداوند شود.

این، به مسأله ی اجتماع امر و نهی بر می گردد. کسانی که مانند ما قائل به اجتماع نیستند و می گویند: نمی شود شیء واحد هم حرام باشد و هم واجب قائل به بطلان رمی می شوند ولی کسانی که قائل به جواز اجتماع هستند آنها باید حکم به جواز کنند.

نزاع در اجتماع امر و نهی در این است که متعلق احکام، آیا عناوین ذهنیه است یا مصادیق خارجیه. اگر متعلق احکام عناوین ذهنیه باشد واضح است که عنوان غصب در ذهن از عنوان رمی جداست. امر به رمی تعلق گرفته است و نهی به غصب و این دو از هم جدا هستند در نتیجه شیء واحد می تواند به یک عنوان منهی عنه و به یک عنوان مأمور به باشد.

ولی اگر متعلق آنها را خارج بدانیم در اینجا عمل، واحد می شود و عقل می گوید محال است که چیزی که مصداق حرام است مصداق وجوب هم باشد.

به نظر ما متعلق احکام، عناوین خارجیه اند زیرا مصالح و مفاسد به امر خارجی تعلق می گیرد نه به عناوین ذهنی. مثلا نمازی که فرد در خارج می خواند از فحشاء و منکر نهی می کند و روزه ی خارجی موجب تقوا است و دروغ خارجی مفسده دارد. ذهن فقط عنوان مشیر است یعنی اشاره به خارج دارد.

ان قلت: آنی که واجب است خوردن سنگ به جمره است. سنگ وقتی پرت می شود دیگر تلف شده به حساب می آید و وقتی به جمره می خورد مالی است که هرچند موجود است ولی تلف شده محسوب می شود.

مثلا اگر کسی نداند آب غصبی است و من با آن وضو گرفتم و هنوز مسح نکشیده بود و متوجه شدم که غصبی بوده است. در اینجا آیا با آبی که در دست است می توانم مسح بکشم یا آن هم غصبی است؟ جواب این است که آن رطوبت دیگر تلف شده محسوب می شود و نمی توان آن را جمع کرد و به صاحبش تحویل دارد. بلکه باید پول کل آب مصرفی را به صاحبش پرداخت کرد. از این رو آن بلل و رطوبت قابل استفاده است زیرا هر چند موجود است ولی تالف است. سنگ هم وقتی از دست رها می شود هرچند موجود است ولی تلف شده محسوب می شود و مالیت ندارد و جنبه ی غصب از آن حذف شده است و از آن طرف، واجب اصابت سنگ به جمره است بنا بر این هنگام اصابت غصبی وجود ندارد و رمی باید صحیح باشد.

قلنا: واجب، رمیی است که به اصابت به جمره می انجامد، و صرف اصابت نیست. بنا بر این اصل رمی با آن حرام است و مجزی نمی باشد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo