< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

92/12/11

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: زمان رمی جمره ی عقبه

سخن در مورد زمان رمی جمره ی عقبه است. قبل از ادامه ی بحث در این مورد، نه نکته ای در مورد رمی با سنگ غصبی اشاره می کنیم:

گفتیم بنا بر عدم جواز اجتماع امر و نهی نمی توان با آب غصبی وضو گرفت، در زمین یا لباس غصبی نماز خواند زیرا با مصداق حرام نمی توان قصد قربت کرد.

بعد گفتیم، غفلت عامه ی مردم از این مسأله ی عقلیه یعنی اینکه مردم توجه ندارند که در موردی که محل اجتماع امر و نهی است نمی توانند قصد قربت کنند مستلزم آن بود که در روایات به مسأله ی اجتماع امر و نهی اشاره ای می شد. این مسأله گاه تا حدی مخفی است که بعضی از علماء نیز قائل به جواز اجتماع شده اند. این در حالی است که در مورد آب غصبی، زمین غصبی، لباس نمازگزار و مانند آن روایتی وارد نشده و هیچ حدیثی اشاره به شرطیت مباح بودن لباس و زمین و مانند آن نمی کند. به همین دلیل عامه شرط اباحه را لازم نمی دانند.

این موجب می شود که در شرطیت اباحه به تردید بیفتیم و نتوانیم به صراحت حکم کنیم که اگر کسی با آب غصبی وضو بگیرد وضویش باطل باشد.

البته در ما نحن فیه که در مورد رمی با سنگ غصبی است این نکته وجود دارد که رمی با سنگ غصبی غالبا محل ابتلاء نیست زیرا مردم سنگ را از بیابان جمع می کنند و کم پیش می آید که کسی سنگی را غصب کند و بعد با آن رمی کند. بر خلاف وضو و غسل با آب غصبی و نماز در زمین و یا لباس غصبی.

 

به هر حال امام قدس سره در مسأله ی اولی از مسائل رمی می فرماید:

مسألة 1 - وقت الرمي من طلوع الشمس من يوم العيد إلى غروبه، ولو نسي جاز إلى يوم الثالث عشر، ولو لم يتذكر إلى بعده فالأحوط الرمي من قابل ولو بالاستنابة[1] .

گفتیم که وقت رمی از طلوع آفتاب تا غروب آفتاب است. در مقابل این قول که قول مشهور بود و روایات صحیحه و غیر صحیحه بر آن دلالت می کرد، دو قول دیگر قرار دارد:

یکی اینکه وقت رمی از اول طلوع فجر است. این حکم نمی تواند صحیح باشد زیرا بین الطلوعین وقت وقوف اختیاری در مشعر است و نمی توان از مشعر خارج شد. از این رو بعید نیست که منظور قائلین به این قول همان طلوع شمس باشد. مخصوصا که قائلین به این قول به طلوع فجر تصریح نمی کنند بلکه به اول نهار تصریح می کنند که آن را حمل به طلوع شمس می کنیم که عرفا اول صبح است.

اما قول سوم می گفت که وقت رمی از اول زوال است و یک روایت هم بر آن دلالت داشت. [2] گفتیم این روایت بر استحباب حمل می شود.

مؤید آن روایاتی است که صاحب مستدرک نقل کرده است:

دَعَائِمُ الْإِسْلَامِ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع أَنَّهُ قَالَ لَمَّا أَقْبَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص مِنَ الْمُزْدَلِفَةِ مَرَّ عَلَى جَمْرَةِ الْعَقَبَةِ يَوْمَ النَّحْرِ فَرَمَاهَا بِسَبْعِ حَصَيَاتٍ ثُمَّ أَتَى مِنًى وَ كَذَلِكَ السُّنَّةُ ثُمَّ رَمَى أَيَّامَ التَّشْرِيقِ الثَّلَاثَ جَمَرَاتٍ كُلَّ يَوْمٍ عِنْدَ زَوَالِ الشَّمْسِ وَ هُوَ أَفْضَلُ الْخَبَرَ[3]

 

فِقْهُ الرِّضَا، ع وَ أَفْضَلُ ذَلِكَ مَا قَرُبَ مِنَ الزَّوَالِ وَ فِي بَعْضِ نُسَخِهِ وَ لَا تَرْمِ إِلَّا وَقْتَ الزَّوَالِ قَبْلَ الظُّهْرِ فِي كُلِّ يَوْمٍ[4]

اضافه بر آن، شیخ طوسی در کتاب تهذیب و استبصار چهار روایات از روایاتی که دلالت بر ما بین طلوع شمس تا غروب دارد را نقل می کند و بعد فتوا به زوال می دهد. این مؤید می شود که مراد ایشان افضلیت بوده است و الا نمی شد که آن روایات را نادیده بگیرد.

مؤید دیگر این است که بر زوال، ادعای اجماع شده است. واضح است که کسانی که این اجماع را ادعا کرده اند می دانستند که قول به طلوع شمس قول مشهور بوده است از این رو اجماع مزبور باید اجماع بر زمان فضیلت بوده باشد و الا قول به اول زوال به این معنا که قبل از آن مجزی نباشد بسیار قلیل است چه رسد که بر آن ادعای اجماع شود.

 

اما فرع دوم در مسأله ی اولی در مورد کسی است که رمی جمره ی عقبه را فراموش کرده است (یا رمی سایر جمرات در روزهای آینده) می تواند تا روز سیزدهم رمی کند و مجزی است.

 

اقوال علماء:

صاحب ریاض می فرماید: ولو نسي بل ترك مطلقاً (از روی جهل و عمد و یا از روی اضطرار ترک کند) رمي يوم قضاه من الغد وجوباً بلا خلاف بل قيل: بالإجماع كما في الغنية وللشافعي قول بالسقوط (از گردنش ساقط می شود) وآخر بأنه في الغد أيضاً أداء (روز بعد هم می تواند به نیّت اداء به جا آورد.).[5]

صاحب مستند می فرماید: المسألة السابعة: لو نسي رمي جمرة من الجمرات الثلاث أو جمرتين في يوم، قضاه بعده وجوبا، بلا خلاف... و کذلک لو ترک رمی جمرة او جمرتین عمدا او جهلا او اضطرارا.[6]

ایشان هرچند حکم جمره ی عقبه را ذکر نمی کند ولی می دانیم حکم رمی جمار با هم یکسان است.

صاحب جواهر در این جا به صحیحه ی معاویة بن عمار استدلال کرده است:

عَنْ علی بن ابراهیم عَنْ أَبِيهِ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ قُلْتُ الرَّجُلُ يَنْكُسُ (فراموش می کند) فِي رَمْيِ الْجِمَارِ فَيَبْدَأُ بِجَمْرَةِ الْعَقَبَةِ ثُمَّ الْوُسْطَى ثُمَّ الْعُظْمَى قَالَ يَعُودُ فَيَرْمِي الْوُسْطَى ثُمَّ يَرْمِي جَمْرَةَ الْعَقَبَةِ وَ إِنْ كَانَ مِنَ الْغَدِ[7]

فرد، در روایت فوق یک رمی را صحیح انجام داده است یعنی همانی که می بایست اول رمی می کرد را آخر رمی کرده است و این به جای رمی اول محسوب می شود و دو تای دیگر را باید بعدا قضا کند. (البته اگر همان روز یادش بیاید تا قبل از غروب باید رمی کند ولی اگر بعد از آن یادش بیاید باید فردا قضا کند.)

 

به هر حال صاحب جواهر فقط به این روایت استدلال کرده است و حال آنکه در ابواب رمی جمرات باب پانزدهم روایات دیگری است که از این روایت شاید شفاف تر باشد:

اللُّؤْلُؤِيِّ حَسَنِ بْنِ حُسَيْنٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ بُرَيْدٍ الْعِجْلِيِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ نَسِيَ رَمْيَ الْجَمْرَةِ الْوُسْطَى فِي الْيَوْمِ الثَّانِي قَالَ فَلْيَرْمِهَا فِي الْيَوْمِ الثَّالِثِ لِمَا فَاتَهُ (این تعبیر نشان می دهد که باید نیّت قضا کند) وَ لِمَا يَجِبُ عَلَيْهِ فِي يَوْمِهِ...[8]

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ‌ رَجُلٍ أَفَاضَ مِنْ جَمْعٍ حَتَّى انْتَهَى إِلَى مِنًى فَعَرَضَ لَهُ عَارِضٌ (یا مانعی پیش آمد و یا اینکه نسیان پیدا کرد زیرا نسیان هم یک نوع عارضه است) فَلَمْ يَرْمِ حَتَّى غَابَتِ الشَّمْسُ قَالَ يَرْمِي إِذَا أَصْبَحَ مَرَّتَيْنِ مَرَّةً لِمَا فَاتَهُ وَ الْأُخْرَى لِيَوْمِهِ الَّذِي يُصْبِحُ فِيهِ وَ لْيُفَرِّقْ بَيْنَهُمَا يَكُونُ أَحَدُهُمَا بُكْرَةً (صبح اول وقت) وَ هِيَ لِلْأَمْسِ وَ الْأُخْرَى عِنْدَ زَوَالِ الشَّمْسِ.[9]

این روایت مربوط به جمره ی عقبه است.

 

الْكُلَيْنِيُّ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ وَ غَيْرِهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ مِثْلَهُ إِلَّا أَنَّهُ قَالَ فَلَمْ يَرْمِ الْجَمْرَةَ حَتَّى غَابَتِ الشَّمْسُ (این عبارت مطلق است و نسیان و جهل و عمد و اضطرار را شامل می شود) قَالَ يَرْمِي إِذَا أَصْبَحَ مَرَّتَيْنِ أَحَدُهُمَا بُكْرَةً (صبح اول وقت) وَ هِيَ لِلْأَمْسِ (که اول دیروز را انجام می دهد) وَ الْأُخْرَى عِنْدَ زَوَالِ الشَّمْسِ (که رمی در آن زمان مستحب است) وَ هِيَ لِيَوْمِهِ (که رمی آن روز را انجام می دهد)[10]
این روایت صحیحه است.

این روایت نشان می دهد که عملش باطل نیست و قابل جبران می باشد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo