< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

93/02/03

بسم الله الرحمن الرحیم

حدیث اخلاقی:

مِنْ دَلَائِلِ الْحِمْيَرِيِّ عَنْ أَبِي هَاشِمٍ الْجَعْفَرِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا مُحَمَّدٍ ع يَقُولُ ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ أَقْرَبُ إِلَى اسْمِ اللَّهِ الْأَعْظَمِ مِنْ سَوَادِ الْعَيْنِ إِلَى بَيَاضِهَا[1]
مشابه این حدیث از سایر معصومین هم نقل شده است. امام علیه السلام در این حدیث می فرماید: جمله ی بسم الله الرحمن الرحیم نسبت به اسم اعظم خدا از سیاهی چشم به سفیدی آن نزدیک تر است. سفیدی چشم به سیاهی آن متصل است از این رو اتصال بسم الله به اسم اعظم زیاد است.

بسم الله الرحمن الرحیم حاوی سه نام از اسامی مهم خداوند است. اولین آنها الله است که جامع جمیع صفات خداوند است. هر یک از صفات خداوند به جنبه ای از صفات خداوند اشاره دارد مثلا رحمانیت، خالقیت، مالکیت و مانند آن هر یک به زاویه از صفات خداوند اشاره دارد ولی الله، حاوی همه ی آنهاست.

دوم نام رحمان است که رحمت عامه ی خداوند که شامل دوست و دشمن می شود را بیان می کند. مثلا آفتاب با آن همه آثارش و باران و زمین و برکاتش همه به مؤمن و کافر بهره می دهد. همچنین است نعمت بینایی و مانند آن.

رحیمیت هم رحمت خاصه ی خداوند است که شامل دوستان خداوند است که عبارت از برکات و نورانی هایی که خداوند علاوه بر رحمت عام، به دوستانش ارزانی می دارد.

باء بسم الله نیز به معنای استعانت جستن از این نام ها است. در حدیث معروفی از ابن عباس آمده است که می گوید: از شب تا به صبح نزد امیر مؤمنان علی علیه السلام بودم که تفسیر باء بسم الله را برایم بیان می فرمود، شب به صبح رسید ولی هنوز کلام امام علیه السلام تمام نشده بود.

نکته ی دیگر این است که ما نباید تصور کنیم که اسم اعظم یک لفظ است که اگر کسی آن را تکرار کند به آثار عظیمی دست می یابد، اسم اعظم به معنای تخلق به آن لفظ است یعنی محتوای لفظ در وجود انسان پیاده شود. از این رو باید رحمانیت، و رحیمیت در نهاد انسان نهادینه شود. این تخلق اگر در انسان ایجاد شود کار انسان به جایی می رسد که خداوند در مورد او می فرماید: ﴿قالَ الَّذي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُك‌[2]
یعنی کسی که علم الکتاب داشت و از اسم اعظم باخبر بود و وزیر سلیمان بود گفت که در یک چشم به هم زدن تخت بلقیس را از جنوبی ترین بخش جزیرة العرب به شمالی ترین نقطه ی آن می آورم و این کار را هم کرد کما اینکه خداوند می فرماید: ﴿فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي‌[3]

موضوع: لزوم ذبح یکی از انعام ثلاث در حج

بحث در قربانی در حج تمتع است که گفتیم فقط باید شتر، گاو یا گوسفند باشد. به دلالت آیات قرآن رسیدیم و یک آیه را خواندیم و اما آیه ی دوم:

﴿وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنا مَنْسَكاً لِيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلى‌ ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهيمَةِ الْأَنْعامِ فَإِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا وَ بَشِّرِ الْمُخْبِتينَ[4]
یعنی برای هر امتی منسک و عبادتی قرار دادیم تا در آن مراسم، نام خداوند را بر بهیمه ی انعام ببرند.

بهیمه ی انعام منصرف به سه حیوان فوق است و لا اقل قدر متیقن از آن همان انعام ثلاثه است.

بله این آیه فقط از ذکر اسم خداوند بر بهیمة الانعام سخن می گوید و در آن سخنی از قربانی نیست ولی آیه ی بعد این نکته را مشخص می کند: ﴿وَ الْبُدْنَ جَعَلْناها لَكُمْ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ لَكُمْ فيها خَيْرٌ فَاذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْها صَوافَّ فَإِذا وَجَبَتْ جُنُوبُها فَكُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْقانِعَ وَ الْمُعْتَرَّ كَذلِكَ سَخَّرْناها لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُون‌[5]
یعنی این شترهای قربانی از شعائر الهی است و هنگامی آنها صف کشیده اند نام خداوند را بر آنها ببرید و آنها را نحر کنید و وقتی به زمین افتادند و جان دادند از آن بخورید و به قانع و معتر کمک کنید. (قانع کسی است که اگر چیزی به آن دهید قانع است و معتر کسانی اند که باز هم طلب می کنند.)

اینکه در این آیه سخن از قربانی است قرینه می شود که در آیه ی 34 هم سخن از بردن نام خدا بر انعام ثلاث هنگام قربانی است.

همچنین از اینکه خداوند می فرماید: وقتی شترها صف کشیده اند نام خدا را بر آن ببرید ظاهرا مراد این نیست که بر هر کدام جداگانه نام خدا را ببرید بلکه ظاهر این است که که یک نام برای همه کفایت می کند از این رو اگر در کشتارگاه های امروز یک سری از مرغان یا گوسفندان را ذبح می کنند می توانند با یک بسم الله چندتا از آنها را که ذبحشان قریب به هم است بتوان ذبح کرد.

 

دو آیه ی دیگر هم هست که در روایات به بحث مورد نظر تفسیر شده است البته در این آیات پیچ و خم هایی وجود دارد:

﴿ثَمانِيَةَ أَزْواجٍ مِنَ الضَّأْنِ اثْنَيْنِ وَ مِنَ الْمَعْزِ اثْنَيْنِ قُلْ آلذَّكَرَيْنِ حَرَّمَ أَمِ الْأُنْثَيَيْنِ أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَيْهِ أَرْحامُ الْأُنْثَيَيْنِ نَبِّئُوني‌ بِعِلْمٍ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ[6]
یعنی هشت زوج (یعنی هشت عدد حیوان که نر و ماده باشد از این رو مراد شانزده عدد نیست مانند زوجین که به معنای دو نفر است که زوج می باشند نه دو تا زوج دو نفره که چهار عدد شود) به این گونه که دو تا از ضأن (گوسفند) باشد یعنی یکی نر و یکی ماده و همچنین از بز. بعد خداوند می فرماید: بگو خداوند مذکر ها را حرام کرده است یا مؤنث ها را یا جنینی را که آنها دارند حرام کرده است؟

﴿ثمانیة ازواج﴾، مفعول فعل مقدر است که شاید مراد (رزقکم الله ثمانیة ازواج) بوده باشد.

آنچه مفسران از این آیه فهمیده اند این است که ظاهرا خداوند می خواهد مردم جاهلیت را مؤاخذه کند که چرا از طرف خودتان حلال و حرام خرافی درست می کنید و مذکر و یا مؤنث بعضی از حیوانات را حرام می کنید و بعضی را بی جهت حلال می دانید. خداوند هشت زوج به شما داده است که همه حلال است.

بعد در آیه ی بعد ادامه ی این هشت حیوان را می خوانیم: ﴿وَ مِنَ الْإِبِلِ اثْنَيْنِ وَ مِنَ الْبَقَرِ اثْنَيْنِ قُلْ آلذَّكَرَيْنِ حَرَّمَ أَمِ الْأُنْثَيَيْنِ أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَيْهِ أَرْحامُ الْأُنْثَيَيْنِ أَمْ كُنْتُمْ شُهَداءَ إِذْ وَصَّاكُمُ اللَّهُ بِهذا فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى‌ عَلَى اللَّهِ كَذِباً لِيُضِلَّ النَّاسَ بِغَيْرِ عِلْمٍ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمينَ[7]
یعنی از شتر و گاو هم هر کدام دو جفت. بعد دوباره خداوند همان سؤال را مطرح می کند.

سپس خداوند در آیه ی بعد به رسول خدا (ص) می فرماید که به مردم بگوید: ﴿قُلْ لا أَجِدُ في‌ ما أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّماً عَلى‌ طاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلاَّ أَنْ يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَماً مَسْفُوحاً أَوْ لَحْمَ خِنزيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقاً أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَإِنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَحيمٌ[8]
ای رسول خدا (ص) به مردم بگو که من حرامی در این حرام هایی که درست کرده اید نمی بینم مگر اینکه میته باشد یا خون ریخته شده باشد (که عرب ها در جاهلیت آن را می خوردند) یا گوشت خنزیر باشد که پلید است یا ذبیحه ی فاسقانه ای که نام بت ها را بر آن می برند.

بنا بر این خداوند در مقام نفی خرافات و تحلیل و تبیین کارهای جاهلانه است و ارتباطی به مسأله ی قربانی در حج ندارد.

این نکته را نیز اضافه می کنیم که به نظر ما میته نجس است ولی حیواناتی که در خارج ذبح می کنند پاک است هرچند خوردنش حرام است. زیرا خداوند در این آیه و مشابه آن میته را در مقابل ذبیحه ای که نام خدا بر آن نبرند قرار داده است بنا بر این ذبیحه ای که با نام خداوند ذبح نشده است میته نیست. میته چیزی است که خودش بمیرد. در آیه ی دیگر نیز می خوانیم: ﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزيرِ وَ ما أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ[9]
که میته در مقابل ﴿اهل لغیر الله﴾ به آمده است که مراد حیوانی است که نام خدا را بر آن نمی برند. حیوانات غیر مذکی حرام است ولی نجس نیست و صدق میته بر آن نمی کند. بنا بر این میته با غیر مذکی مترادف نیست. بر این اساس چرم هایی که از خارج می آورند نجس نیست ولی نماز نیز نمی توان با آن خواند.

 

ان شاء الله در جلسه ی بعد روایاتی که در توضیح این آیات آمده است و آن را به قربانی در حج مرتبط می کنند را بررسی می کنیم.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo