< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

93/02/22

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث اخلاقی:

در مورد علی بن ابی طالب که در آستانه ی میلاد با سعادت ایشان هستیم به حدیثی کوتاه و پرمعنی اشاره می کنیم:

الزُّهْرِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَنَسَ بْنَ مَالِكٍ يَقُولُ وَ اللَّهِ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ عُنْوَانُ صَحِيفَةِ الْمُؤْمِنِ حُبُّ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع[1]
مراد از صحیفه، نامه ی اعمال است یعنی کسانی که نیکوکار اند و نامه ی اعمالشان به دست راستشان داده می شود و افتخار می کنند که این نامه به دست راستشان داده شده است ﴿فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ فَيَقُولُ هاؤُمُ اقْرَؤُا كِتابِيَهْ إِنِّي ظَنَنْتُ أَنِّي مُلاقٍ حِسابِيَهْ[2]

ولی کسانی که این نامه به دست چپشان داده می شود از خجالت آن را پشت سرشان می گیرند و آرزو می کنند که این نامه به دستشان داده نمی شود و به حساب آنها رسیدگی نمی شد. ﴿وَ أَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِشِمالِهِ فَيَقُولُ يا لَيْتَنِي لَمْ أُوتَ كِتابِيَهْ وَ لَمْ أَدْرِ ما حِسابِيَه‌[3]
ولی کسانی که اصحاب الیمین هستند بهترین اعمال آنها را در سرلوحه و تیتر آن می نویسند و بر اساس حدیث فوق آن تیتر عبارت از این است که صاحب نامه علی بن ابی طالب را دوست داشته است.

واضح است که مراد محبتی است که از باب پیوند در اخلاق و اندیشه و اعمال باشد نه محبتی صوری و ظاهری.

این ایام، ایام اعتکاف است. در قرآن تعبیری است که خیلی روی آن تکیه نشده است ولی برای اهمیت اعتکاف بسیار مهم است و آن اینکه خداوند به حضرت ابراهیم و اسماعیل می فرماید: ﴿وَ عَهِدْنا إِلى‌ إِبْراهيمَ وَ إِسْماعيلَ أَنْ طَهِّرا بَيْتِيَ لِلطَّائِفينَ وَ الْعاكِفينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ[4] یعنی دو پیغمبر مأمور شدند که خانه ی خدا را جارو کنند و برای طواف کنندگان و معتکفین و نمازگزاران آماده کنند. عاکف به معنای حاضر در مکه نیست زیرا در این صورت مناسب نبود در کناب طائف و رکع السجود قرار گیرد.

این نشان می دهد که مسأله ی اعتکاف از آن زمان وجود داشته است.

همچنین در قرآن نسبت به آمیزش همسران می فرماید: ﴿وَ لا تُبَاشِرُوهُنَّ وَ أَنْتُمْ عاكِفُونَ فِي الْمَساجِدِ[5] در این آیه به اصل اعتکاف اشاره نمی شود کأنه اصل آن از مسلمات بوده است و فقط به یکی از شرایط آن اشاره می شود. دیگر آنکه سخن از مساجد است نه یک مسجد مانند مسجد الحرام.

این نکته هم باید مد نظر گرفته شود بعضی از وقوفات در اسلام است که در آن برنامل خاصی وارد نشده است مثلا در وقوف به عرفات دستور خاصی نیست و این به سبب آن است که هر کس می تواند با زبان دل با خدا سخن بگوید و تفکر کند. وقوف و اعتکاف در مسجد نیز از همین قبیل است. اعتکاف، فرصتی است که انسان با خدا راز و نیاز کند زیرا در زندگی روزمره به حدی مشغله ها زیاد شده است که انسان فرصت مناسبی برای خودش ندارد ولی اعتکاف این فرصت را به انسان می دهد که انسان در مورد احوال گذشتگان، روز قیامت و مسئولیت هایی است که بر دوش اوست فکر کند.

موضوع: تام بودن قربانی در حج

سخن در چهارمین شرط از شرایط قربانی است و آن اینکه قربانی نباید معیوب باشد.

امام قدس سره در این فرع می فرماید:

الرابع أن يكون تام الأجزاء، فلا يكفي الناقص كالخصي، وهو الذي أخرجت خصيتاه، ولا مرضوض الخصية، ولا الخصي في أصل الخلقة، ولا مقطوع الذنب ولا الإذن، ولا يكون قرنه الداخل مكسورا، ولا بأس بما كسر قرنه الخارج، ولا يبعد الاجتزاء بما لا يكون له أذن ولا قرن في أصل خلقته، والأحوط خلافه، ولو كان عماه أو عرجه واضحا لا يكفي على الأقوى، وكذا لو كان غير واضح على الأحوط، ولا بأس بشقاق الإذن وثقبه، والأحوط عدم الاجتزاء به، كما أن الأحوط عدم الاجتزاء بما ابيضت عينه. [6]

 

روایاتی که در آن از عنوان عام مانند تام بودن استفاده شده بود را خواندیم که حاوی صحاح بود. باید به این روایات عمل کنیم تا جایی که استثنایی از ناحیه ی شرع برسد. مرحوم نراقی هشت مورد از استثناء را ذکر می کند که بعدا به آن اشاره می کنیم و امام قدس سره نیز در مسائل آتیه به بعضی از آن موارد هشت گانه اشاره می فرماید.

امام قدس سره بعد از آنکه حکم کلی مسأله را بیان کرده است به ده مورد خاص از عیوب اشاره می کند که باید آنها را یکی پس از دیگری بررسی کنیم.

اما عیب اول: عدم جواز اجتزاء به حیوان خصی

مراد از خصی حیوانی است که بیضه های آن را بیرون کشیده باشند. لفظ مجبوب که در عبارات فقهاء آمده است نیز به همین معنا است و مراد از آن عیب دیگری نیست.

روایات بسیاری بر این امر دلالت می کند و صاحب وسائل در باب 12 از ابواب ذبح به آن روایات پرداخته است.

 

مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ يَشْتَرِي الْكَبْشَ (قوچ) فَيَجِدُهُ خَصِيّاً مَجْبُوباً قَالَ إِنْ كَانَ صَاحِبُهُ مُوسِراً (اگر پول به قدر کافی دارد) فَلْيَشْتَرِ مَكَانَهُ[7]
این روایت صحیحه است.

از این روایت استفاده می شود که خصی بودن اولا و بالذات عیب است ولی اگر فرد پول ندارد شارع ارفاق کرده از او قبول می کند و الا باید حیوان دیگری تهیه کند.

 

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى وَ فَضَالَةَ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع أَنَّهُ سُئِلَ عَنِ الْأُضْحِيَّةِ فَقَالَ أَقْرَنُ فَحْلٌ إِلَى أَنْ قَالَ وَ سَأَلْتُهُ أَ يُضَحَّى بِالْخَصِيِّ فَقَالَ لَا[8]
این روایت صحیحه است.

گفته نشود که مراد از اضحیه قربانی مستحبی در شهرها است زیرا اولا قربانی در شهرها شرایط مهمی ندارد و ثانیا اگر قربانی خصی در شهرها جایز نباشد در قربانی واجب در منی به طریق اولی جایز نیست.

 

عُيُونِ الْأَخْبَارِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ الرِّضَا ع فِي كِتَابِهِ إِلَى الْمَأْمُونِ قَالَ وَ لَا يَجُوزُ أَنْ يُضَحَّى بِالْخَصِيِّ لِأَنَّهُ نَاقِصٌ وَ يَجُوزُ الْمُوجَأُ.[9]
اخیرا دیده شده است که بعضی اشکال می کنند که فضل بن شاذان از اصحاب امام رضا علیه السلام نبوده است و حال آنکه این امر از مسلمات علم رجال است.

در این روایت امام علیه السلام بعد از حکم به عدم جواز قربانی خصی می فرماید: زیرا او ناقص است. بنا بر این از این عنوان کلی نیز می توان در موارد مشابه استفاده کرد که اگر حیوان ناقص باشد نمی توان در قربانی به آن اکتفاء کرد.

 

اما عیب دوم: مرضوض بودن

امام قدس سره در مرضوض احتیاط وجوبی دارد که مجزی نیست.

مرضوض به معنای حیوانی است که رگ های بیضه ی آن را کوبیده اند در نتیجه توان باروری ندارد. نام دیگر مرضوض الموجوء است.

این در حالی است که صحیحه ی معاویة بن عمار بر جواز آن دلالت دارد:

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُعَاوِيَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ ثُمَّ اشْتَرِ هَدْيَكَ إِنْ كَانَ مِنَ الْبُدْنِ أَوْ مِنَ الْبَقَرِ وَ إِلَّا فَاجْعَلْهُ كَبْشاً سَمِيناً فَحْلًا فَإِنْ لَمْ تَجِدْ كَبْشاً فَحْلًا فَمُوجَأً مِنَ الضَّأْنِ فَإِنْ لَمْ تَجِدْ فَتَيْساً فَإِنْ لَمْ تَجِدْ فَمَا تَيَسَّرَ عَلَيْكَ وَ عَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ[10]
در این روایات تصریح شده است که مراد هدی است که در قربانی حج استفاده می شود. (فَمُوجَأً مِنَ الضَّأْنِ) به جواز قربانی خصی دلالت می کند.

 

همچنین ذیل روایت فضل بن شاذان دلالت داشت که موجأ مجزی است. (وَ يَجُوزُ الْمُوجَأُ.)[11]

عیب سوم: خصی در اصل خلقت هم مجزی نیست

علت آن این است که اولا عمومات نقصان و معیوب این مورد را شامل می شود

ثانیا روایات خصی، عام است و خصی در اصل خلقت و خصی بالعرض را شامل می شود.

با این حال می گوییم: اگر حیوان به حسب طبیعت دو نوع باشد مانند گوسفند که یک نوع آن شاخ دار و یک نوع آن بی شاخ است. بنا بر این اگر حیوان نیز بر دو قسم بود یعنی یک نوع آن خصی بود و نوع دیگر آن غیر آن، از این رو خصی بودن در مورد کسی خلقتش در این است که خصی باشد بعید است خصی بودن عیب در آن حساب شود.

در خیار عیب در مکاسب نیز عیب را تفسیر کرده اند و آن اینکه چیزی بر اساس خلقت اصلی خودش ناقص باشد.

 

عیب چهارم و پنجم: حیوانی که گوش و یا دمش بریده شده باشد.

یک دلیل آن همان ناقص بودن است.

مضافا بر آن در مرسله ی صدوق به آن اشاره شده است:

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ قَالَ خَطَبَ عَلِيٌّ ع فِي الْأَضْحَى فَقَالَ وَ ذَكَرَ خُطْبَةً مِنْهَا وَ مِنْ تَمَامِ الْأُضْحِيَّةِ اسْتِشْرَافُ عَيْنِهَا وَ أُذُنِهَا وَ إِذَا سَلِمَتِ الْعَيْنُ وَ الْأُذُنُ تَمَّتِ الْأُضْحِيَّةُ وَ إِنْ كَانَتْ عَضْبَاءَ الْقَرْنِ أَوْ تَجُرُّ رِجْلَهَا إِلَى الْمَنْسَكِ فَلَا تُجْزِي.[12]

این روایت هرچند مرسله است ولی وقتی صدوق آن را به امام نسبت می دهد و با لفظ روی و مانند آن از آن تعبیر نمی کند علامت این است که سند در نظر ایشان چه بسا صحیح بوده است.

البته در این روایت راجع به ذَنَب (دم) چیزی گفته نشده است و برای آن باید از همان عمومات استفاده کنیم.

در اینجا نیز همان حرف را تکرار می کنیم که اگر گوسفند در اصل خلقت بر دو نوع باشد یعنی یک قسم دم داشته باشد و یک قسم آنی که دم ندارد نباید اشکال داشته باشد زیرا امام قدس سره نیز تصریح می کند که دمش را بریده باشند.

 

عیب ششم: شاخ داخلی حیوان شکسته نباشد ولی اگر شاخ بیرونی آن شکسته باشد اشکال ندارد.

در روایتی به این امر تصریح شده است:

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ النَّبِيُّ ص لَا يُضَحَّى بِالْعَرْجَاءِ بَيِّنٍ عَرَجُهَا (حیوان لنگی که لنگ بودنش واضح باشد) وَ لَا بِالْعَجْفَاءِ (لاغر و مهزول نباشد) وَ لَا بِالْجَرْبَاءِ (مرض جَرَب نداشته باشد) وَ لَا بِالْخَرْقَاءِ (گوشش را سوراخ نکرده باشند) وَ لَا بِالْجَذْعَاءِ (گوش و بینی اش بریده نباشد) وَ لَا بِالْعَضْبَاءِ (شاخ داخلی اش شکسته نباشد.)[13]
در سند این روایت سکونی است که محل بحث است. همچنین نوفلی نیز محل بحث می باشد. بله این دو عامی اند و از این جهت مشکلی نیست بلکه در وثاقت آنها شک است اگر ثابت شود ثقه اند عامی بودن آنها مشکلی ایجاد نمی کند. سکونی در این روایت از امام علیه السلام به نام جعفر تعبیر می کند زیرا او عامی بوده است و امام علیه السلام را به عنوان امام قبول نداشته است از این رو سند آن را به رسول خدا (ص) می رساند.

اگر هم در سند اشکال کنیم باز می توانیم به سراغ قانون اصلی خود در مورد اینکه قربانی باید تام باشد مراجعه کنیم.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo