< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

93/03/13

بسم الله الرحمن الرحیم

کلامی پیرامون سالروز رحلت امام قدس سره:

اگر با دیده ی انصاف نگاه کنیم می بینیم که انقلاب اسلامی در نوع خودش یا کم نظیر و یا بی نظیر بوده است. زیرا مرحله ی جدی انقلاب از دوازدهم بهم شروع شد و در عرض ده روز به ثمر رسید.

در این ایام در کنار ستایش امام قدس سره باید در عوامل این حرکت بی نظیر فکر کرد. عوامل بسیاری را می توان مورد لحاظ قرار داد ولی ما به سه عامل مهم آن اشاره می کنیم:

عامل اول آن مسأله ی وحدت رهبری بود یعنی همه اعم از شیعه و سنی و اقلیت های سیاسی و مذهبی تحت یک پرچم و تحت رهبری یک رهبر جمع شدند.

عامل دوم قاطعیت امام قدس سره بوده است. امام با دیگران مشورت می کرد و هیئت مشورتی داشت و امثال شهید بهشتی و مطهری در این هیئت حضور داشتند ولی وقتی امام قدس سره تصیمی می گرفت در آن قاطعیت داشت. وقتی تصمیم گرفت که شاه باید برود دیگر آن را تغییر ندارد و هرچه گفتند که بماند و اختیاراتش را به شما محول کند قبول نکرد و گفت شاه باید برود. روی این کلام ایستاد و آن را عملی کرد. همچنین فرمود: جمهوری اسلامی نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر و هرگز آن را تغییر نداد. هرچه گفتند که برای اینکه برای دنیا قابل قبول شود آن را به نام جمهوری دموکراتیک اسلامی و مانند آن تغییر دهند قبول نکرد. انسان باید مطالعه کند و با بصیرت حرکت کند و بعد تصمیم که گرفت آن را تغییر ندهد.

سوم اینکه ایشان از نیروی مذهب استفاده کرد و به سراغ نیروهای مادی نرفت و برای اسلام و برنامه های اسلامی دل می سوزاند. وقتی آن مرد نادان به قرآن اهانت کرد و آیات شیطانی را نوشت، امام قدس سره رأی عجیب خود را صادر کرد و به اینکه به ایشان گفتند که دولت ها بر علیه شما اقدام می کنند اعتنا نکرد.

اینها مردم این همه جانفشانی کردند و در جبهه ی جنگ تحمیلی شرکت کردند و شب ها را با دعا به صبح می رساندند همه به سبب خلوص نیّت امام و اهتمام ایشان بوده است.

اگر این عوامل موجب به ظهور رسیدن انقلاب شده است و علت محدثه ی آن بوده است علت مبقیه ی آن هم می تواند باشد. یعنی امروز هم باید متحد شده زیر یک پرچم جمع شویم، در مقابل دشمن قاطع باشیم و نگذاریم دشمن فکر کنیم که سست شده ایم و همچنین نباید بگذاریم که پایه های مذهب سست شود. ایران بعد از انقلاب دارای عظمتی شده است و قدرتی در منطقه به حساب می آید

 

موضوع: ادله ی قائلین به وجوب ترتیب بین رمی، ذبح و تقصیر

بحث در قربانی در منی است و به مسأله ی یازدهم رسیده ایم که حاوی چهار فرع است. فرع اول در مورد رعایت ترتیب بین رمی جمره ی عقبه و ذبح و حلق یا تقصیر است. گفتیم مشهور بین فقهاء متأخرین وجوب ترتیب است (بعد باید بحث کنیم که این وجوب تکلیفی است یا وضعی) این در حالی است که جماعت کثیری از قدماء قائل به استحباب ترتیب می باشند.

دلیل قائلین به وجوب را بیان کردیم و به روایات خاصه رسیده ایم. این روایات عمدتا در دو باب ذکر شده اند که عبارت است از باب 39 از ابواب ذبح و باب 17 از ابواب وقوف به مشعر.

در این روایات گاه ترتیب بین اول و دوم بیان شده است و گاه دوم و سوم.

 

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِذَا رَمَيْتَ الْجَمْرَةَ فَاشْتَرِ هَدْيَكَ الْحَدِيثَ[1]
این روایت صحیحه است.

در این روایت ترتیب بین رمی جمره و قربانی ذکر شده است و امام علیه السلام می فرماید: وقتی رمی جمره کرده بعد برای خریدن قربانی اقدام کن.

 

عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ سَعِيدٍ الْأَعْرَجِ فِي حَدِيثٍ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ النِّسَاءِ قَالَ تَقِفُ بِهِنَّ بِجَمْعٍ (در مشعر الحرام مختصری توقف کنند.) ثُمَّ أَفِضْ بِهِنَّ حَتَّى تَأْتِيَ الْجَمْرَةَ الْعُظْمَى فَيَرْمِينَ الْجَمْرَةَ فَإِنْ لَمْ يَكُنْ عَلَيْهِنَّ ذَبْحٌ (اگر حجشان تمتع نباشد و در نتیجه لازم نباشد قربانی کنند) فَلْيَأْخُذْنَ مِنْ شُعُورِهِنَّ (کمی از موهایشان را کوتاه کنند) وَ يُقَصِّرْنَ مِنْ أَظْفَارِهِنَّ (و کمی ناخن هایشان را بگیرند.)[2]

این روایت صحیحه است.

از این روایت اجمالا استفاده می شود که اگر قربانی بر عهده ی آنها است باید بعد از رمی جمره برای آن اقدام کنند. مرحله ی سوم هم تقصیر است.

 

مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ الْبَغْدَادِيِّ عَنْ جَمِيلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ تَبْدَأُ بِمِنًى بِالذَّبْحِ قَبْلَ الْحَلْقِ وَ فِي الْعَقِيقَةِ بِالْحَلْقِ قَبْلَ الذَّبْحِ[3]
در سند روایت، موسی بن جعفر البغدادی توثیق نشده است و بعضی از علماء رجال می گویند که او حسن الحال است یعنی روایت او حسنه است نه موثقه و نه صحیحه.

در این روایت ترتیب به قربانی و قصر ذکر شده است. در این روایت هم حکم قربانی در منی ذکر شده است و هم حکم ذبح عقیقه.

 

مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ وُهَيْبِ بْنِ حَفْصٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِذَا اشْتَرَيْتَ أُضْحِيَّتَكَ وَ قَمَطْتَهَا فِي جَانِبِ رَحْلِكَ (و آن را در جانب رحلت بستی) فَقَدْ بَلَغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ فَإِنْ أَحْبَبْتَ أَنْ تَحْلِقَ فَاحْلِقْ[4]

ما در رجال سه نفر به نام وهیب بن حفص داریم که بعضی ثقه و بعضی غیر ثقه اند. یکی از آنها وهیب بن حفص جریری است که ثقه است، دومی وهیب بن حفص کوفی است که مجهول الحال است و سومی وهیب بن حفص نخّاس است که آن هم مجهول است. به قرینه ی ابو بصیر وهیب در این روایت سومی است در نتیجه سند مشکل دارد.

در بعضی از نسخ وهب بن حفص است که در رجال چنین نامی وجود ندارد.

بر اساس این حدیث رساندن هدی به قربانگاه کافی است حتی اگر ذبح نشود. البته هم سند آن مشکل دارد و هم کسی بر اساس آن فتوی نداده است.

 

عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِيِّ فِي حَدِيثٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ حَلَقَ قَبْلَ أَنْ يَذْبَحَ قَالَ يَذْبَحُ وَ يُعِيدُ الْمُوسَى (تیغ را بر سرش عبور دهد) لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ وَ لا تَحْلِقُوا رُؤُسَكُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ‌.[5]

در سند آن عمرو بن سعید مجهول الحال است و در مصدق بن صدقه نیز بحث است.

بر اساس این حدیث رساندن هدی به قربانی به معنای ذبح آن است.

 

مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ عَلِيٍّ قَالَ لَا يَحْلِقُ رَأْسَهُ وَ لَا يَزُورُ (به زیارت خانه ی خدا هم نرود) حَتَّى يُضَحِّيَ فَيَحْلِقُ رَأْسَهُ وَ يَزُورُ مَتَى شَاءَ (بعد آزاد است و هر وقت خواست می تواند به زیارت رود و باقیمانده ی اعمال را انجام دهد.)[6]

این روایت نیز مشکل سندی دارد زیرا موسی بن القاسم نمی تواند از علی علیه السلام نقل کند بنا بر این شاید مراد از علی، علی بن مهزیار بوده باشد زیرا او از اصحاب امام رضا، امام جواد و امام هادی علیهم السلام بود. او وکیل امام جواد علیه السلام بود. گفته اند که پدر او نصرانی بود و بعد مسلمان شد و حتی گفته اند که خودش نیز در کودکی نصرانی بود و بعد مسلمان شد. به هر حال او از مقام عظیمی در نزد اهل بیت برخوردار بود.

مشکل دیگر این است که نام امام علیه السلام در این روایت ذکر نشده است. مگر اینکه گفته شود که او از غیر امام علیه السلام نقل نمی کرده است.

اگر مراد از علی، امیر مؤمنان علیه السلام باشد روایت مرسله می شود.

 

در باب 17 از ابواب وقوف به مشعر نیز روایات 2، 3، 4، 5، 6 و 7 در مورد زنان است و می گوید که آنها را شبانه از مشعر به منی می روند که رمی کنند و بعد اگر قربانی به گردن آنها نیست تقصیر کنند و الا وکیل بگیرند که از طرف آنها قربانی کند. از همه ی این روایات لزوم ترتیب بین اعمال سه گانه ی فوق استفاده می شود. این روایات هر چند در مورد زنان است ولی می گوید که حتی آنها که معذور است و وقوف مشعر را در شب درک می کنند آنها نیز باید ترتیب را رعایت کنند.

از مجموع این روایات که حاوی صحاح است قول قائلین به وجوب ترتیب ثابت می شود.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo