< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مکارم

کتاب الحج

93/10/06

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: لزوم ترتیب بین رمی، ذبح و حلق
بحث در حلق و تقصیر در ایام حج است.
مسأله ی 31 در مورد زمان و مکان حلق بود و اکنون به سراغ مسأله ی 32 می رویم.
این مسأله در مورد ترتیب است یعنی اول باید رمی جمره انجام شود، بعد قربانی و سپس تقصیر. سخن در این است که آیا رعایت این ترتیب واجب است یا نه.
همچنین اگر کسی ترتیب را به سبب نسیان یا جهل و یا از روی عمد ترک کند، وظیفه اش چیست.
امام قدس سره در این مسأله می فرماید:
مسألة 32 - (فرع اول) الأحوط تأخير الحلق والتقصير عن الذبح، وهو عن الرمي، (یعنی ذبح بعد از رمی باشد.) (فرع دوم) فلو خالف الترتيب سهوا لا تجب الإعادة لتحصيله، ولا يبعد إلحاق الجاهل بالحكم بالساهي، ولو كان عن علم وعمد فالأحوط تحصيله مع الامكان. [1]
فرع اول در مورد این است که بنا بر احتیاط احتیاط حلق و تقصیر باید بعد از ذبح باشد و ذبح نیز بعد از رمی انجام شود.
فرع دوم می گوید: اگر کسی سهوا این ترتیب را ترک کند لازم نیست دوباره اعمال را اعاده کند و ترتیب را رعایت نماید. بعید نیست که جاهل نیز همان حکم ساهی را داشته باشد اما اگر ترک ترتیب از روی علم و عمد باشد احتیاط وجوبی در این است که اگر ممکن است ترتیب مزبور را دوباره تحصیل کند.

اما فرع اول: اصل وجوب رعایت ترتیب
باید دید که وجوب مزبور تکلیفی است یا وضعی. اگر وجوب تکلیفی باشد، در صورت مخالفت فقط امر حرامی انجام شده است و عمل را لازم نیست اعاده کنند ولی اگر وجوب مزبور وضعی باشد، باید عمل را نیز تکرار کنند.
ظاهر عبارت امام قدس سره این است که وجوب مزبور وضعی است زیرا می فرماید: احتیاط در این است که عالم و عامد باید برگردد و عمل را با رعایت ترتیب تکرار کند.

اقوال علماء:
شهید ثانی در مسالک می فرماید: وجوب الترتيب بينها هو الاولى، والمشهور بين المتأخرين. وذهب الاكثر الی استحبابه.[2]
صاحب ریاض می فرماید: والبدأة برمي جمرة العقبة ثم بالذبح ثم بالحلق واجب، فلو خالف أثم (بنا بر این وجوب مزبور تکلیفی است.) ولم يعد أما عدم وجوب الإعادة على تقدير المخالفة فالأصحاب قاطعون به على الظاهر، المصرّح به في المدارك (بنا بر این وجوب مزبور تکلیفی است.) وأسنده في المنتهى إلى علمائنا، مؤذناً بدعوى الإجماع عليه؛ وهو الحجة،[3]
مرحوم نراقی در مستند می فرماید: ذهب جماعة - منهم: الشيخ في أحد قوليه والمحقق إلى أنه يجب أن يكون الذبح أو النحر بعد رمي جمرة العقبة وقبل الحلق أو التقصير، ونسبه بعضهم إلى أكثر المتأخرين وعن المنتهى: النسبة إلى الأكثر بقول مطلق (چه متأخرین و چه متقدمین)
وعن الشيخ في قوله الآخر والعماني والحلبي والمهذب والفاضل في المختلف: استحباب ذلك وبه صرح الحلي في السرائر، قال بعد ذكر الثلاثة: ولا بأس بتقديم أيها شاء على الآخر، إلا أن الأفضل الترتيب.
وعن ظاهر المختلف: أنه قول معظم الأصحاب وأسنده في الدروس إلى الشهرة، واختاره من متأخري المتأخرين جماعة. وهو الأقرب.[4]
مرحوم نراقی دو شهرت مخالف با هم را نقل می کند. بنا بر این هم مسأله محل اختلاف است و هم ادعاهای شهرت با هم در تعارض می باشد و بعضی ادعای شهرت بر وجوب و بعضی ادعای شهرت بر استحباب می کنند.
قدر مسلم از اقوال این است که نمی توان در این مسأله ادعای اجماع و یا شهرت کرد.

دلیل مسأله:
ادله ی قائلین به وجوب:
قبل از اخبار به سراغ آیات قرآن می رویم. دو آیه در قرآن وجود دارد که ممکن است از آنها فی الجمله ترتیب را استفاده کرد.
آیه ی اول: ﴿وَ لا تَحْلِقُوا رُؤُسَكُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّه‌[5]
یعنی حلق رأس نکنید تا قربانی به محل قربانگاه برسد و قربانی شود. این نشان می دهد که قربانی باید قبل از حلق رأس باشد. به در این آیه نسبت به رمی صحبتی به میان نیامده است.
آیه ی دوم: ﴿فَكُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقير ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ[6]
یعنی اول از قربانی بخورد و به بائس و فقیر اطعام کنید و بعد از آن تفث (که در چندین روایات به حلق و تقصیر تفسیر شده است [7]، [8]) را از خود دور کنید.

دلالت روایات:
استدلال به حدیث خُذُوا مِنِّي مَنَاسِكَكُمْ[9] و از روایات استفاده می شود که رسول خدا (ص) ترتیب را رعایت کرده است که ابتدا رسول خدا (ص) رمی جمره کرد و بعد 64 قربانی کرد و علی علیه السلام نیز 36 قربانی که مجموعا 100 قربانی شد و بعد رأس خود را حلق کردند.[10]
اما روایات خاصه: عمده ی این روایات در باب 39 از ابواب ذبح ذکر شده است (نه ابواب حلق)
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِذَا رَمَيْتَ الْجَمْرَةَ فَاشْتَرِ هَدْيَكَ الْحَدِيثَ[11]
این روایت صحیحه است.
ظاهر این روایت وجوب رعایت ترتیب بین هدی و قربانی است.

عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ سَعِيدٍ الْأَعْرَجِ فِي حَدِيثٍ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ النِّسَاءِ قَالَ تَقِفُ بِهِنَّ بِجَمْعٍ (در مشعر الحرام مختصری توقف کنند.) ثُمَّ أَفِضْ بِهِنَّ (سپس آنها را ببر) حَتَّى تَأْتِيَ الْجَمْرَةَ الْعُظْمَى فَيَرْمِينَ الْجَمْرَةَ فَإِنْ لَمْ يَكُنْ عَلَيْهِنَّ ذَبْحٌ (اگر حجشان تمتع نباشد و در نتیجه لازم نباشد قربانی کنند) فَلْيَأْخُذْنَ مِنْ شُعُورِهِنَّ (کمی از موهایشان را کوتاه کنند) وَ يُقَصِّرْنَ مِنْ أَظْفَارِهِنَّ (و کمی ناخن هایشان را بگیرند.)[12]
در این روایت هرچند بین واجب و مستحب جمع شده است زیرا کوتاه کردن ناخن مستحب می باشد ولی موجب نمی شود که ترتیب مزبور واجب نباشد.

مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ الْبَغْدَادِيِّ عَنْ جَمِيلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ تَبْدَأُ بِمِنًى بِالذَّبْحِ قَبْلَ الْحَلْقِ وَ فِي الْعَقِيقَةِ بِالْحَلْقِ قَبْلَ الذَّبْحِ[13]
در این روایت سخنی از رمی نیست. این روایت نیز دلالت بر وجوب دارد و ظاهر این روایات که در مقام بیان اجزاء و شرایط است وجوب وضعی می باشد نه تکلیفی.

مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ وُهَيْبِ بْنِ حَفْصٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِذَا اشْتَرَيْتَ أُضْحِيَّتَكَ وَ قَمَطْتَهَا فِي جَانِبِ رَحْلِكَ (و آن را در جانب اقامت گاهت بستی) فَقَدْ بَلَغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ فَإِنْ أَحْبَبْتَ أَنْ تَحْلِقَ فَاحْلِقْ[14]
از این روایات استفاده می شد که محل، جانشین ذبح است بنا بر این با رساندن ذبح به محل، ترتیب رعایت شده است.

عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِيِّ فِي حَدِيثٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ حَلَقَ قَبْلَ أَنْ يَذْبَحَ قَالَ يَذْبَحُ وَ يُعِيدُ الْمُوسَى لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ وَ لا تَحْلِقُوا رُؤُسَكُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ[15]
امام در این روایت دستور می دهد که فردی که قبل از قربانی حلق کرده است می فرماید: باید دوباره قربانی کند و تیغ را بر سر بکشد.
از این روایت استفاده می شود که رعایت ترتیب حکمی وضعی است نه تکلیفی.


مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ عَلِيٍّ قَالَ لَا يَحْلِقُ رَأْسَهُ وَ لَا يَزُورُ حَتَّى يُضَحِّيَ فَيَحْلِقُ رَأْسَهُ وَ يَزُورُ مَتَى شَاءَ.[16]
مراد از علی در سند روایت به قرینه ی راوی قبل که موسی بن قاسم است، علی بن مهزیار می باشد.
به هر حال روایت فوق مضمره است زیرا نام امام علیه السلام در آن ذکر نشده است.

روایات دیگری نیز در باب 17 از ابواب مشعر الحرام است که ان شاء الله در جلسه ی بعد به آن اشاره می کنیم.



BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo