< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مکارم

کتاب الحج

93/11/21

بسم الله الرحمن الرحیم

نکته ای در مورد سالروز پیروزی انقلاب اسلامی:
انقلاب اسلامی در مثل چنین روزی پیروز شد و بعد از مشکلات و طوفان های بسیار، به لطف خدا نظام طاغوت سقوط کرد و حکومت اسلامی برقرار شد. از آن زمان تا کنون، سی و پنج سال می گذرد و دشمنان در طول این مدت، هر کاری که می توانستند کردند. هشت سال را ما گرفتار جنگ کردند و در سراسر دنیا علیه ما تبلیغات کردند. اسلام ستیزی، ایران ستیزی و انقلاب ستیزی را به راه انداختند. از طریق محاصره ی اقتصادی و تحریم اقتصادی و انواع تحریم ها را به راه انداختند و از هیچ کاری فروگذار نکردند. اگر این اقدامات علیه جامعه ای صورت می گرفت بود که پایه ی مذهبی نداشت موجب متلاشی شدن آن می شد ولی از آنجا که جامعه ی اسلامی ایران بر پایه ی مذهبی استوار است نتوانسته اند کاری از پیش ببرند.
رمز راهپیمایی روز بیست و دوم بهمن اعلان وفاداری به انقلاب است و این کار موجب ناامیدی دشمن، تقویت وفاداری ها و استحکام پایه های نظام و خنثی کردن توطئه های دشمن می شود.

موضوع: نسیان طواف نساء
بحث در مسأله ی یازدهم از مسائل مربوط به اعمال مکه است که بعد از اعمال منی انجام می شود. امام قدس سره در این مسأله می فرماید:
مسألة 11 - لو ترك طواف النساء سهوا ورجع إلى بلده فإن تمكن من الرجوع بلا مشقة يجب، وإلا استناب فيحل له النساء بعد الاتيان. [1]
اگر کسی سهوا طواف نساء را ترک کند و بعد که به شهرش رسیده است متوجه شود، اگر می تواند بدون گرفتاری و عسر و حرج برگردد، باید برگردد و آن را به جا آورد و الا باید نائب بگیرد و بعد از اینکه نائب کارش را انجام داد، زنان بر او حلال می شوند.
اکثریت علماء قائل شده اند که مطلقا چه می تواند به مکه برگردد یا نه می تواند نائب بگیرد ولی ما قول دسته ی دیگر از علماء را قبول کردیم و آن اینکه اگر می تواند باید برگردد و نائب گرفتن هنگامی است که نتواند به مکه برگردد.

بقی هنا امور:
الامر الاول: اذا تذکر فی اثناء الطریق
اگر کسی در اثناء برگشت متوجه شود که طواف نساء را انجام نداده است آیا او هم مشمولی روایاتی است که می گوید اگر در وطن متوجه شود؟
جواب این است که باید دید که مبنای ما چیست. اگر مبنای ما تفصیل بین قدرت به رجوع و عدم آن باشد که در صورت عدم باید نائب بگیرد، حکم بنا بر قاعده می شود یعنی او در وسط راه اگر می تواند بر می گردد و اگر نمی تواند باید نائب بگیرد و در حکم مزبور بین وسط راه بودن و در وطن بودن فرقی نیست.
اما اگر قائل به قول مشهور شویم و آن اینکه مطلقا می توان نائب گرفت می گوییم: این حکم یک نوع امتیاز است و یقینا کسی را که به وطنش رسیده است را شامل می شود و باید دید که آیا این امتیاز شامل شامل کسی که هنوز به وطن نرسیده است می شود یا نه.
حق این است که شامل نمی شود زیرا در روایات تصریح شده است که فرد به وطن رسیده باشد. بنا بر این این امتیاز تعبدی که حتی اگر فرد می تواند برگردد باز هم لازم نیست که برگردد و می تواند نائب بگیرد مخصوص کسی است که به وطن رسیده باشد نه کسی که در وسط راه می باشد.
اللّهم الا اینکه بتوان الغاء خصوصیت کرد و گفت که امتیاز مزبور مخصوص کسی نیست که به وطن رسیده است. البته مخفی نماند که این الغاء خصوصیت باید قطعی باشد یعنی یقین داشته باشیم که عرف بین دو مورد محل بحث فرق نمی گذارد و حال آنکه به نظر می آید چنین الغاء خصوصیتی در ما نحن فیه وجود ندارد مخصوصا در مورد کسی که هنوز خیلی از مکه دور نشده است.

الامر الثانی: اگر کسی عمدا طواف نساء را ترک کند و بعد به شهر خود برگردد و بعد پشیمان شود و تصمیم به انجام طواف نساء بگیرد اینجا نیز طبق دو مبنای فوق حکم، مختلف می شود.
اگر قائل به تفصیل شویم، عامد نیز در حکم ناسی است زیرا چنین فردی وقتی پشیمان می شود بالاخره یا قدرت به برگشت دارد که باید بگردد و الا باید نائب بگیرد.
به عبارت دیگر، حکم مزبور علی القاعده است و این قاعده عامد را هم مانند ناسی شامل می شود.
اما اگر قائل به قول مشهور شویم، فتوای مشهور فقط شامل ناسی است نه عامد و امتیاز مزبور در مورد عامد جاری نیست و از ناسی نمی توان به عامد الغاء خصوصیت کرد. این به سبب آن است که امتیاز مزبور، خلاف قاعده است و باید به قدر متیقن آن که ناسی است اکتفاء کرد.

الامر الثالث: آیا طواف وداع از طواف نساء کفایت می کند؟
ممکن است کسی بگوید که طواف وداع از طواف نساء کفایت می کند زیرا فرد نیّت امر واقعی را کرده است و فقط از باب خطاء در تطبیق به جای طواف نساء، طواف وداع را نیّت کرده است.
دو روایت هم بر جواز مزبور دلالت می کند که آن را سابقا خواندیم. بنا بر این از باب تفصیل در تفصیل می گوییم: اگر فرد طواف وداع را انجام داده باشد نه لازم است خودش برگردد و نه لازم است نائب بگیرد و اگر طواف وداع را نیز به جا نیاورده است اگر قادر است بگردد و الا نائب بگیرد تا طواف نساء را برای او انجام دهد.
البته مخفی نماند که در روایات نسیان طواف نساء در هیچ روایتی نیامده است که اگر به جای طواف نساء، طواف وداع را انجام داده اید کفایت می کند. این نشان می دهد که باید طواف را به نیّت طواف نساء انجام داد.
با این حال ممکن است گفته شود که بین اهل سنت و ما فرق است. اهل سنت نیّت امر الهی را می کنند زیرا قائل به طواف نساء نیستند و در نتیجه همان امر الهی را نیّت کرده و از باب خطاء در تطبیق آن را بر طواف دواع تطبیق کرده اند. معیار در خطاء در تطبیق، امر واقعی است. مثلا کسی در نماز جماعت نیّت می کند که چهار رکعت نماز ظهر را با امام حاضر بخواند و بعد فرد خاصی را نیّت کرده است. بعد متوجه می شود که امام جماعت فرد دیگری بوده است در اینجا می گویند که معیار همان امام حاضر است و فرد فقط در تطبیق، اشتباه کرده است از این رو نمازش صحیح است.
اما اگر کسی عمل را مقید به مورد خاصی کند یعنی بگوید من چهار رکعت به امامت زید می خوانم قربة الی الله (و امام حاضر را نیّت نکرده باشد.) نماز جماعتش باطل است.
بنا بر این عامه از باب خطاء در تطبیق به جای طواف نساء، طواف وداع را انجام می دهند یعنی همان هفت شوط را نیّت می کنند که به آن مامورند و از باب خطاء در تطبیق آن را بر طواف وداع منطبق می کنند.
ولی شیعه که معتقد است طواف نساء با طواف وداع فرق دارد از این رو وقتی او طواف نساء را به جا می آورد، از باب تقیید است نه از باب خطاء در تطبیق بنا بر این اگر به جای طواف نساء، طواف وداع را انجام دهد، مجزی نیست. به همین دلیل در روایات نسیان طواف وداع این تفصیل وجود ندارد که اگر طواف وداع را انجام داده باشد کفایت می کند.



BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo