< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مکارم

کتاب الحج

94/01/26

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث اخلاقی:
امام حسن عسکری علیه السلام می فرماید: صَدِيقُ الْجَاهِلِ تَعَبٌ[1]
یعنی دوست و همنشین فرد جاهل، تعب و سختی است. اسلام از آغاز خلقت بشر، ارزش انسان را در علم و دانش می داند: ﴿وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها[2] و به همین دلیل است که انسان مسجود فرشتگان واقع شد و فرشتگان به سبب ارزش آدم در برابر خداوند سجده کردند.
همچنین آیات ابتدای بعثت رسول خدا (ص) درباره ی علم است، آن هم در محیطی که مملو از جهل و نادانی بود. همچنین بهترین جهادها جهاد برای کسب علم است: ﴿وَ ما كانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ[3]
یعنی همه نمی توانند به میدان جهاد روند بلکه عده ای باید مشغول جهاد فقهی باشند.
همچنین در مورد مجلس علم آمده است که روضه ای از ریاض بهشت است و یا اینکه نظر به صورت عالم عبادت می باشد.
در مقابل، به همان اندازه که از علم تعریف شده است از جهل بدگویی شده است تا جایی که در روایت است:
عَنِ النَّبِيِّ ص قَالَ مَنْ أَفْتَى النَّاسَ بِغَيْرِ عِلْمٍ كَانَ مَا يُفْسِدُهُ أَكْثَرَ مِمَّا يُصْلِحُهُ[4]
در حدیث بالا از امام حسن عسکری علیه السلام آمده است که آدم جاهل همواره در زحمت است و راه را پیدا نمی کند و حتی اگر زحمتی می کشد چه بسا موجب عقاب او گردد. مثلا شاید مرتکب گناه شود و تصور کند که کار خوبی انجام می دهد: ﴿الَّذينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً[5]
بنا بر این هرچه ما از جهل دورتر شویم از تعب و رنج دورتر می شویم.
حدیث معنای دیگری نیز می تواند داشته باشد و آن اینکه کسی که دوست فرد جاهل است همواره در تعب و سختی است.

موضوع: مستحب بودن استنابه و عدم شرطیت نیابت ولیّ
بحث در مسأله ی نهم از مسائل مربوط به رمی جمرات است که بعد از عود به منی انجام می گیرد و آن اینکه معذورین می توانند نائب بگیرند این مسأله حاوی چهار فرع است و فرع اول آن را بیان کردیم که مربوط به اصل مسأله ی معذوریت بود.

بقی هنا امران:
الامر الاول: استنابه واجب است یا مستحب؟
یعنی کسی که معذور است آیا واجب است کسی را به عنوان نائب انتخاب کند تا از طرف او رمی کند یا اینکه واجب نیست و اگر کسی خودش از طرف منوب عنه رمی را انجام دهد کفایت می کند؟ (البته مغمی علیه نمی تواند استنابه کند ولی کسانی که می توانند بحث فوق در مورد آنها جاری است.)
عده ای از علماء قائل به وجوب استنابه شدند ولی بعضی نیز قائل به استحباب آن شدند.
نقول: حق این است که استنابه اولا و بالذات واجب است. زیرا رمی باید فعل خود فرد باشد و این یا بالمباشره انجام می گیرد به این گونه که فرد خودش رمی را انجام دهد و یا بالتسبیب است یعنی دیگری را دعوت می کند که از طرف او رمی را انجام دهد. و الا اگر کسی از طرف دیگری و بدون اطلاع وی رمی را انجام دهد، این عمل نمی تواند به فردی که معذور است منتسب باشد. بنا بر این در جایی که مکلف می تواند نائب بگیرد واجب است نائب بگیرد.
با این حال ظاهر روایات این است که استنابه واجب نیست. از دوازده روایتی که در وسائل الشیعه در باب هفدهم از ابواب رمی جمره ی عقبه بود همه سخن از (یرمی عنه) به میان می آورد یعنی از طرف او رمی شود نه اینکه او نائب بگیرد مخصوصا که ائمه علیهم السلام در این روایات با مردم عوام سخن می گفتند و اگر لازم بود که فرد نائب بگیرد می بایست به آن تذکر می دادند. به همین دلیل بزرگانی از علماء استنابه را مستحب دانسته اند.
بنا بر این بر خلاف قاعده ی اولیه می گوییم: در مورد رمی می توان تبرعا از طرف دیگری رمی کرد و کفایت می کند. البته احتیاط مستحب این است که فرد معذور اگر می تواند نائب بگیرد.
حتی گفته شده است که نظیر آن نیز در شرع وجود دارد و آن اینکه از طرف میّت نیابت می کنند و حج به جا می آورند و ذمه ی میّت بری می شود. بنا بر این می شود که بدون اذن منوب عنه از طرف او کاری انجام داد و این کار نیز مؤثر واقع شود.
البته واضح است که اگر کسی از طرف انسان نیابت نکند و تبرعا رمی را انجام ندهد در این حال، واجب عینی است که فرد معذور در صورت توان کسی را نائب بگیرد.

الامر الثانی: امام قدس سره در تحریر ابتدا از واژه ی (یستنیب) سخن می گوید که ظاهر در این است که استنابه واجب است ولی بعد این نکته را اضافه می کند که اگر فرد قادر به استنابه نیست مثلا مغمی علیه است هم ولیّ می تواند از طرف او رمی کند و هم غیر ولیّ. از این رو سخن در این است آیا در مورد مغمی علیه باید حتما ولیّ این کار را انجام دهد یا اینکه هر کسی می تواند نیابت از طرف معذور را به عهده گیرد.؟
نقول: ولیّ هیچ نقشی در اینجا ندارد و در هیچ روایتی نیامده است که ولیّ باید رمی کند اگر قرار بود ولیّ در این امر دخالتی داشته باشد این نکته در روایات می بایست ذکر می شد. حتی در صغیر هم دلیلی نداریم که ولیّ باید از طرف او رمی کند و یا او را به مرمی ببرد و یا سنگ را در دست او گذاشته رمی نماید.
اطلاق روایات مهمترین دلیل بر عدم شرطیت ولیّ است.

ان شاء الله در جلسه ی بعد به سراغ فرع دوم می رویم که در مورد این است که بنا بر احتیاط واجب، شرط است که در مورد استنابه، یأس از تمکن وجود داشته باشد.
البته گاه می دانیم که فرد تا آخر وقت رمی نمی تواند خودش رمی کند مثلا کسی است که دست و پایش شکسته است.
گاه علم داریم که فرد می تواند خودش بعد از کمی تأخیر رمی را انجام دهد مثلا حالش برهم خورده است و بعد از مدتی خوب می شود.
حالت سوم که محل بحث است حالت شک می باشد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo