< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مکارم

کتاب الحج

94/02/07

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: احکام مصدود
بحث در مسأله ی دوم از مسائل مربوط به مصدود و محصور است. این مسأله مربوط به خصوص مصدود است و حاوی چهار فرع است و امام قدس سره در این مسأله می فرماید:
مسألة 2 - من أحرم للعمرة أو الحج يجب عليه الاتمام، ولو لم يتم بقي على إحرامه، فلو أحرم للعمرة فمنعه عدو أو نحوه كعمال الدولة أو غيرهم عن الذهاب إلى مكة ولم يكن له طريق غير ما صد عنه أو كان ولم يكن له مؤونة الذهاب منه يجوز له التحلل من كل ما حرم عليه، بأن يذبح في مكانه بقرة أو شاة أو ينحر إبلا، والأحوط قصد التحلل بذلك، وكذا الأحوط التقصير فيحل له كل شئ حتى النساء.[1]
فرع اول: کسی که برای عمره و حج احرام می بندد واجب است که آن را به پایان برساند. این وجوب تکلیفی است (علاوه بر اینکه جنبه ی وضعی هم دارد.) اگر کسی حج را به پایان نرساند، از احرام بیرون نمی آید.
فرع دوم: اگر کسی برای عمره محرم شود و دشمن و مانند آن نظیر دولت و حکومت و امثال آن نگذارد وارد مکه شود و برای فرد هم مقدور نباشد از راه دیگری وارد مکه شود یعنی یا راه دیگری نیست یا اگر هم هست، وسیله ی لازم و یا پول کافی برای رفتن از آن مسیر را ندارد، چنین کسی می تواند از احرام خارج شود و از تمامی محرمات احرام بیرون بیاید به این گونه که در همان مکانی که هست گوسفند، گاو و یا شتری را قربانی می کند. (البته قید قربانی در همان مکان محل اختلاف است.)
فرع سوم: احتیاط وجوبی این است که نیّت تحلل کند. یعنی در ذهنش این امر وجود داشته باشد که حیوان را قربانی می کند تا از احرام خارج شود.
فرع چهارم: احتیاط وجوبی این است که تقصیر نیز بکند (بخشی از موهایش را کوتاه کند.) در این صورت تمام محرمات احرام حتی زنان بر او حلال می شوند.
این مسأله همان گونه که گفتیم مربوط به مصدود است. عین این جریان برای رسول خدا (ص) و همراهان ایشان در عام حدیبیه رخ دارد که مشرکان مانع رسول خدا (ص) و همراهان ایشان شدند. رسول خدا (ص) و دیگران به همراه خود قربانی داشتند و به مشرکان گفتند که چون سلاح جنگی به همراه ندارند این علامت آن است که قصد جنگ ندارند. با این حال مشرکان در آن سال اجازه ی ورود به ایشان ندادند ولی قرارداد بستند که سال بعد بتوانند وارد مکه شوند. حضرت و دیگران در همان محل قربانی را انجام دادند و از احرام بیرون آمدند و برگشتند و در سال بعد عمرة القضاء را به جا آوردند.

اقوال علماء: این مسأله علی اجمالها محل اجماع است یعنی اصل اینکه با صدّ از ناحیه ی عدو، تحلل ایجاد می شود محل اتفاق است ولی در شاخ و برگ آن بحث است مانند اینکه آیا قصد تحلل لازم است یا نه، آیا قربانی باید در همان محل انجام شود یا نه، یا اینکه آیا قربانی لازم است یا نه و مانند آن.
صاحب ریاض می فرماید: فإذا تلبّس بالإحرام لحج أو عمرة وجب عليه الإكمال إجماعاً، فتوًى ودليلاً، كتاباً وسنّة و ان صد عنه نحر نحر هدیه فی مکانه و أحل من کل شیء أحرم منه حتی النساء علی الاشهر الاظهر بل لا یکاد یظهر خلاف فی شیء من ذلک الا من الحلیّ فلم یوجب الهدی و من الحلبی فاوجب انفاذ الهدی (که باید هدی را به مکه فرستاد) کالمحصور و قریب منه الاسکافی فی ما حکی عنه ففصّل فی البدنة بین امکان ارسالها فیجب و عدمه فینحرها فی مکانه.[2]
صاحب مستند در عبارتی فنی تر می فرماید: إذا تلبس المكلف بإحرام الحج أو العمرة وجب عليه الاكمال، إجماعا فتوى ودليلا، كتابا وسنة... فيحل حيث صد عن كل شئ حرم عليه بالاحرام، بلا خلاف يعرف، كما في الذخيرة، بل بالاجماع، كما عن التذكرة[3]
علت ادعای اجماع ایشان این است که صاحب مستند ابتدا به اصل مسأله اشاره کرده است و آن را از شاخ و برگ جدا نموده در نتیجه در آن اجماع وجود دارد. بعد ایشان به شاخ و برگ مسأله پرداخته و اقوال مختلف را در آن نقل می کند.

الفرع الاول: وجوب پایان رساندن احرام در عمره و حج.
مسلم است که کسی که به احرام حج و یا عمره محرم شده است باید اعمالی را انجام دهد تا از آن خارج شود و نمی تواند به صرف ترک کردن احرام، از احرام و محرمات احرام خارج شود. این وجوب، هم دارای وجوب تکلیفی است و هم وجوب وضعی. یعنی هم حرام است و هم از احرام خارج نمی شود.
قرآن مجید در این مورد می فرماید: ﴿وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ[4]
امر در آن دلالت بر وجوب دارد و قید برای خدا این است که باید قصد قربت هم در آن باشد. روایات مختلفی در این مورد وارد شده است و اجماع هم بر آن مستقر شده است.

اما طرز خروج از احرام: دلیل رفع عسر و حرج می گوید که فرد باید بعد از صدّ از احرام خارج شود زیرا باقی ماندن در احرام موجب عسر و حرج بسیاری می شود. یقینا شارع باید راهی برای برون رفت از این مشکله ارائه کرده باشد.

دلالت روایات: این روایات عمدتا در وسائل الشیعه در باب یک از ابواب احصار و صد آمده است.
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ الْمَحْصُورُ غَيْرُ الْمَصْدُودِ وَ قَالَ الْمَحْصُورُ هُوَ الْمَرِيضُ وَ الْمَصْدُودُ هُوَ الَّذِي يَرُدُّهُ الْمُشْرِكُونَ كَمَا رَدُّوا رَسُولَ اللَّهِ ص لَيْسَ مِنْ مَرَضٍ وَ الْمَصْدُودُ تَحِلُّ لَهُ النِّسَاءُ وَ الْمَحْصُورُ لَا تَحِلُّ لَهُ النِّسَاءُ.[5]
این روایت صحیحه است.

وَ عَنْ حُمَيْدِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ الْمِيثَمِيِّ عَنْ أَبَانٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ الْمَصْدُودُ يَذْبَحُ حَيْثُ صُدَّ (و در همان جایی که مصدود شده است.) وَ يَرْجِعُ صَاحِبُهُ فَيَأْتِي النِّسَاءَ وَ الْمَحْصُورُ يَبْعَثُ بِهَدْيِهِ فَيَعِدُهُمْ يَوْماً فَإِذَا بَلَغَ الْهَدْيُ أَحَلَّ هَذَا فِي مَكَانِهِ قُلْتُ أَ رَأَيْتَ إِنْ رَدُّوا عَلَيْهِ دَرَاهِمَهُ وَ لَمْ يَذْبَحُوا عَنْهُ وَ قَدْ أَحَلَّ فَأَتَى النِّسَاءَ قَالَ فَلْيُعِدْ وَ لَيْسَ عَلَيْهِ شَيْ‌ءٌ وَ لْيُمْسِكِ الْآنَ عَنِ النِّسَاءِ إِذَا بَعَثَ[6]

مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْمُفِيدُ فِي الْمُقْنِعَةِ قَالَ قَالَ ع ... وَ الْمَصْدُودُ بِالْعَدُوِّ يَنْحَرُ هَدْيَهُ الَّذِي سَاقَهُ بِمَكَانِهِ وَ يُقَصِّرُ مِنْ شَعْرِ رَأْسِهِ وَ يُحِلُّ وَ لَيْسَ عَلَيْهِ اجْتِنَابُ النِّسَاءِ سَوَاءٌ كَانَتْ حَجَّتُهُ فَرِيضَةً أَوْ سُنَّةً[7]
این روایت مرسله است.
در این روایت تصریح شده است که هدی در همان مکان باید انجام شود و همچنین در آن به لزوم تقصیر تصریح شده است.


مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ ابْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ دَاوُدَ بْنِ سِرْحَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ فَرْقَدٍ عَنْ حُمْرَانَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص حِينَ صُدَّ بِالْحُدَيْبِيَةِ قَصَّرَ وَ أَحَلَّ وَ نَحَرَ ثُمَّ انْصَرَفَ مِنْهَا ...[8]
در این روایات به تقصیر رسول خدا (ص) و نحر اشاره شده است. البته در این روایت عطف بر واو علامت لزوم ترتیب نیست بلکه صرفا بیان می کند که این امور باید انجام شود.




BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo