< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

کتاب المضاربه

94/06/25

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث اخلاقی:

امام حسن عسکری می فرماید: مَا أَقْبَحَ بِالْمُؤْمِنِ أَنْ تَكُونَ لَهُ رَغْبَةٌ تُذِلُّهُ[1]

یعنی چقدر قبیح و زشت است که فرد با ایمان، به چیزی علاقه داشته باشد که سبب ذلت او می شود.

علاقه هایی که برای انسان حاصل می شود بر چند نوع است. گاه انسان علاقه به مال دارد، گاه به مقام علاقه دارد، گاه به همسر و فرزند و خویشاوندان خود علاقه دارد، گاه علاقه دارد مشهور شود، گاه نیز علاقه به اموری دارد که مربوط به هوی و هوس ها است. این علاقه ها اگر در سرحد اعتدال باشد معقول است. مثلا انسان باید مال داشته باشد و بدون آن نمی تواند سربلند زندگی کند. در روایت است که مال کمک می کند که انسان کارهای مربوط به آخرت را بتواند انجام دهد.

اما گاه از این حد تجاوز می کند و به سراغ اموری می رود که به آن نیاز ندارد یا نیاز دارد ولی می تواند قناعت کند و به قیمت دست دراز کردن پیش این و آن عزت و آبرو و شخصیت خود را تحت الشعاع قرار دهد.
همچنین علاقه به مقام تا حدی معقول است. کشور اسلامی را باید جمعی اداره کنند و نمی شود که همه از مقامات، کناره گیری کرده کنار روند. امام سجاد علیه السلام نیز از خداوند تقاضای عزت و مقام کرده می فرماید: وَ أَعِزَّنِي فِي عَشِيرَتِي وَ قَوْمِي وَ احْفَظْنِي فِي يَقَظَتِي وَ نَوْمِي[2] اما عزت و مقامی خوب است که در راستای خدمت به مردم باشد.

همچنین است علاقه ی انسان به همسر که نسل انسان از این طریق ادامه می یابد و اگر این علاقه نباشد تداوم نسل به مخاطره می افتد.

همچنین است علاقه به شهرت که اگر برای این باشد که مردم حرفش را بشوند خوب است ولی اگر برای جاه و مقام دنیوی باشد خوب نیست.

همچنین علاقه به اموری که مورد هوی و هوس است در حد معقول خوب است. مثلا در روایت است که مؤمن چند ساعت در روز را باید به آنچه علاقه دارد و تفریح سالم صرف کند. این تفریح روح انسان را شاداب کرده و فرد را آماده ی کار می کند: وَ عَلَى الْعَاقِلِ مَا لَمْ يَكُنْ مَغْلُوباً أَنْ يَكُونَ لَهُ ثَلَاثُ سَاعَاتٍ سَاعَةٌ يُنَاجِي فِيهَا رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سَاعَةٌ يُحَاسِبُ فِيهَا نَفْسَهُ وَ سَاعَةٌ يَتَفَكَّرُ فِيمَا صَنَعَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ وَ سَاعَةٌ يَخْلُو فِيهَا بِحَظِّ نَفْسِهِ مِنَ الْحَلَالِ فَإِنَّ هَذِهِ السَّاعَةَ عَوْنٌ لِتِلْكَ السَّاعَاتِ[3]
حتی دیده شده است که کسانی که به مرخصی نمی روند راندمان کاری شان پائین می آید و گاه کارفرما برای اعتلای سطح کاری، کارمندان را به اجبار به تفریح و مرخصی می فرستند.

اما اگر انسان به آنچه دارد راضی نباشد گاه مجبور می شود به تملق، دستبوسی و مانند آن روی آورد تا به هوی و هوسی دست یابد. دولت های ذلیلی که زیر سلطه ی آمریکا هستند از این قبیلند که برای بر سر کار ماندن هر آنچه آمریکا می گوید قبول می کنند.

به تعبیری دیگر، خداوند می خواهد مؤمن عزیز باشد و انسان باید برای حفظ این عزت هزینه کند. عزت از مقام و مال بالاتر و مهمتر است. به همین دلیل در مورد امام حسین علیه السلام آمده است که فرمود: أَلَا وَ إِنَّ الدَّعِيَّ ابْنَ الدَّعِيَّ قَدْ تَرَكَنِي بَيْنَ السِّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ وَ هَيْهَاتَ لَهُ ذَلِكَ هَيْهَاتَ مِنِّي الذِّلَّة.[4]

 

موضوع: شرطیت عین بودن در رأس المال

در شروط مضاربه به شرط ششم رسیدیم که عبارت است از اینکه رأس المال باید عین باشد از این رو منفعت و دین نمی تواند به عنوان رأس المال قرار گیرد و نمی توان با آن مضاربه را انجام داد. مسألة 1 يشترط ... في رأس المال أن يكون عينا، فلا تصح بالمنفعة و لا بالدين سواء كان على العامل أو غيره إلا بعد قبضه، و أن يكون درهما و دينارا، فلا تصح بالذهب و الفضة غير المسكوكين و السبائك و العروض،[5]

 

این مسأله در کلمات فقهاء کمتر مطرح شده است و ادعای اجماع بر آن کرده اند به این گونه که اجماع دارند که مضاربه باید بر درهم و دینار باشد واضح است که درهم و دینار، عین است نه منافع و یا دین.

بعضی هم تعبیر به نقود (پول نقد) می کنند. (ان شاء الله بعدا ثابت می کنیم که این اجماع صحیح نیست و اساسی ندارد.)

در دلیل دوم گفته اند که مضاربه بر غیر نقود، معمول نیست و متعارف این است که سرمایه گزار پول نقد می دهد تا کسی با آن کار کند نه اینکه منافع یا دین را در اختیار دیگری بگذارد.

جواب آن این است که چنین چیزی معمول است هرچند بیشتر روی عقود مضاربه می کنند. عمومات اوفوا بالعقود غیر پول نقد را نیز شامل می شود.

اضافه بر آن، روایاتی که در خصوص مضاربه است و در باب اول از ابواب مضاربه آمده است مطلق است و فقط روی عنوان مال تکیه کرده است:

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يُعْطَى الْمَالَ مُضَارَبَةً ...[6]
این روایت صحیحه است.

 

عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ فِي الرَّجُلِ‌ يُعْطِي الْمَالَ ...[7]
این روایت صحیحه است.

عنوان مال، منفعت و دین را نیز شامل می شود.

در باب بیع هم گفته اند که البیع، مبادلة مال بمال و در عین حال فروش منافع و دین را اجازه داده اند و گفته اند که منافع و دین نوعی مال محسوب می شود زیرا چیزی است که به ازاء آن مال بذل می شود.

 

البته یک روایت مخالف وجود دارد هرچند علماء به آن روایت اشاره نکرده اند:

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع فِي رَجُلٍ لَهُ عَلَى رَجُلٍ مَالٌ (دینی به او دارد.) فَيَتَقَاضَاهُ وَ لَا يَكُونُ عِنْدَهُ (صاحب دین تقاضا می کند که او بدهی خود را بدهد ولی او ندارد.) فَيَقُولُ هُوَ عِنْدَكَ مُضَارَبَةً (در نتیجه می گوید که آن دین پیش تو به عنوان مضاربه باشد.) قَالَ لَا يَصْلُحُ حَتَّى تَقْبِضَهُ مِنْهُ (امیر مؤمنان علی علیه السلام فرمود: صحیح نیست مگر اینکه آن را از او بگیری و قبض کنی.)[8]
صاحب وسائل نیز در عنوان باب مزبور که همان یک روایت را دارد می فرماید: بَابُ أَنَّهُ لَا تَصِحُّ الْمُضَارَبَةُ بِالدَّيْنِ حَتَّى يُقْبَضَ
در سند فوق، سکونی و نوفلی از نظر رجال زیر سؤال اند. اللّهم الا ان یقال که این روایت معمول به اصحاب است.

دلالت این روایت نیز خالی از اشکال نیست. زیرا وقتی بدهکار از نظر مالی توان پرداخت را ندارد چگونه طلبکار از او تقاضا می کند که با آن پول مضاربه کند.

شاید هُوَ عِنْدَكَ مُضَارَبَةً به این معنا باشد که فرد طلبکار که نمی تواند آن مبلغ را پرداخت کند، سودی به طلبکار پرداخت کند که این کار هم جایز نیست زیرا ربا می شود.

 

 

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo