< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مکارم

کتاب المضاربه

94/11/07

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث اخلاقی:
در خلال بحث اخلاقی به روایت دیگری از امام حسن عسکری علیه السلام اشاره می کنیم:
الغيبة للشيخ الطوسي سَعْدٌ عَنْ أَبِي هَاشِمٍ الْجَعْفَرِيِّ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي مُحَمَّدٍ ع فَقَالَ إِذَا قَامَ الْقَائِمُ أَمَرَ بِهَدْمِ الْمَنَائِرِ وَ الْمَقَاصِيرِ الَّتِي فِي الْمَسَاجِدِ فَقُلْتُ فِي نَفْسِي لِأَيِّ مَعْنَى هَذَا فَأَقْبَلَ عَلَيَّ فَقَالَ مَعْنَى هَذَا أَنَّهَا مُحْدَثَةٌ مُبْتَدَعَةٌ لَمْ يَبْنِهَا نَبِيٌّ وَ لَا حُجَّةٌ.[1]
یعنی وقتی امام زمان (عج) قیام می کند دستور می دهد مناره و مقصوره های مساجد را از بین ببرند.
مناره جمع «مُناره» از ماده ی نور است. در سابق برای پیدا کردن آدرس ها در جاده های بیابانی و دریایی برج ها و مناره هایی (مانند فانوس دریایی) می ساختند و در بالای آن چراغی روشن می کردند. بنا بر این مناره برای این بوده که اگر کسی وارد شهر می شد بداند که مسجد در کجا قرار دارد. بنا بر این این در ابتدا یک ضرورت بوده است ولی بعدها تبدیل به یک نوع زینت شد. حدیث فوق اصل مناره را نفی نمی کند زیرا وجود آن در آن زمان یک نوع ضرورت بوده است. بنا بر این آنچه محل نفی است زرق و برق در مناره است و چیزهایی است که در آن اسراف رخنه کرده است.
اما «مقاصیر» جمع «مقصوره» است. زمانی که معاویه توسط خوارج مورد حمله وارد شد و ضربه ای بر او وارد شد بعد از او برای حفظ امنیت خود دستور داد اتاقکی برایش ساختند و مردم هنگام نماز پشت آن صف می کشیدند. در فقه شیعه نباید بین امام و مردم فاصله باشد و جماعت باید مردمی باشد و امام نباید از مردم جدا شود. جماعت مزبور در فقه شیعه باطل است. بنا بر این امام (عج) که ظهور می کند دستور می دهد که این اتاقک ها نابود شود تا بین امام و مأموم فاصله ای نباشد.
مساجد محل فکر و ذکر و حضور قلب است و هر چیزی که توجه انسان را به خودش جلب کند و از ذکر و فکر حضور قلب باز دارد نباید در مساجد وجود داشته باشد از این رو زخرف مساجد و طلاکاری آن جایز نیست و آویزان کردن تصاویر حتی تصاویر شهداء در آن صحیح نمی باشد. لا اقل حتی الامکان نباید این تصاویر رو به روی نمازگزاران باشد که حتی غیر از جلب توجه موجب تشبه به عمل بت پرستان می شود و به همین جهت گاه موقع نماز جلوی این تصاویر را با پارچه ای می پوشانند.
حتی به همین دلیل از نماز خواندن در مقابل دربی که باز است نهی شده است زیرا عبور و مرور افراد موجب پرت شدن حواس انسان در نماز می شود.
این حدیث، مسلمین را دعوت به ساده زیستی نیز می نماید. انسان هرقدر ساده زیست تر باشد به خداوند نزدیک تر و از دنیا دورتر می شود و هر قدر زندگی انسان زرق و برق بیشتری داشته باشد به شیطان نزدیک تر و از خدا دورتر خواهد بود. زندگیِ ساده را می توان به راحتی اداره کرد و ازدواج ها و رفت و آمد دوستان در آن راحت تر انجام می گیرد ولی زندگی پر زرق و برق را نمی توان به راحتی اداره نمود.

موضوع: معامله نقد و نسیه در مضاربه
در مسأله ی بیست و چهارم سخن در این است که عامل آیا باید به شکل نقد معامله کند یا اینکه می تواند به ذمه نیز معامله نماید مثلا جنس را به ذمه بخرد و بعد پول را از مال المضاربه بپردازد.
مسألة 24 الظاهر أنه يجوز للعامل الشراء بعين مال المضاربة، بأن يعين دراهم شخصية و يشتري بها شيئا، (یعنی هزار درهم مثلا پول نقد دارد و با آنها چیزی را می خرد. البته امروزه غالبا کسی دراهم را موقع خرید جنس معین نمی کند تا بگوید این جنس را با این دراهم خریده ام بلکه جنس را می خرند و بعد مبلغ آن را پرداخت می کنند.) كما يجوز الشراء بالكلي في الذمة (مثلا مقداری از گندم را به پنج میلیون می خرد و بعد چک می کشد. در اینجا پول در ذمه ی خریدار است که به نیابت از طرف مالک چک می کشد تا از حساب مالک که به انسان وکالت داده است گرفته شود. یا بعد، مبلغ مزبور از کیسه گرفته شود و تحویل فروشنده داده شود.) و الدفع و الأداء منه، (و بعد مبلغ را از همان عین می دهد یعنی کلی را به عین خارجی تبدیل می کند.) بأن يشتري جنسا بألف درهم كلي على ذمة المالك (و خودش به عنوان وکالت از مالک خریداری می کند) و دفعه بعد ذلك من المال الذي عنده (و از همان سرمایه ای که مال مالک است.) و لو تلف مال المضاربة قبل الأداء لم يجب على المالك الأداء من غيره، (و اگر مال المضاربه قبل از اداء تلف شود مالک لازم نیست آن را از جای دیگر تأمین کند) لعدم الاذن على هذا الوجه، (یعنی مالک اجازه نداده بود که به ذمه بخر به گونه ای که اگر این مال نشد مالی دیگری را جایگزین آن نمایم بلکه معامله را مقید به همان مال کرده بود بنا بر این در صورت تلف شدن مال، معامله باطل می شود.) و ما هو لازم عقد المضاربة هو الاذن بالشراء كليا متقيدا بالأداء من مال‌ المضاربة، (یعنی اذن شراء فی الذمه مقید به این بوده است که مبلغ سرانجام از همان مال پرداخت شود.) لأنه من الاتجار بالمال عرفا، (و عرفا تجارت با مال به همین معنا است یعنی به ذمه بخر و از همان مال بپرداز نه اینکه به ذمه ی مالک بخرد و مالک لازم باشد در هر صورت حتی از مال دیگر آن را پرداخت کند.) نعم للعامل أن يعيّن دراهم شخصية و يشتري بها و إن كان غير متعارف في المعاملات، (زیرا در معاملات متعارف نیست که پولی خاص را بدهند و بعد در ازای آن جنسی را بخرند.) لكنه مأذون فيه قطعا و أحد مصاديق الاتجار بالمال، هذا مع الإطلاق، و أما مع اشتراط نحو خاص فيتبع ما اشترط عليه.[2]

این مسأله در عروه در مسأله ی دوازدهم به شکل مفصل تری بیان شده است و صاحب عروه در عرض دو صفحه شقوق مختلف آن را بیان کرده است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo