< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

کتاب المضاربه

94/12/19

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث اخلاقی:

رسول خدا (ص) در حدیثی نه آفت برای نعمت های الهی بیان کرده است که اکنون به بیان سه آفت اخیر می پردازیم: ... و آفة الحلم‌ السّفه‌ و آفة الجود السّرف و آفة الدّين الهوى.[1]

باید توجه داشت که تمام نعمت ها و مواهب الهی دارای آفت هایی است که انسان باید مراقب آن آفت ها باشد. علم، ایمان، قدرت، ثروت، زیبایی، قهرمانی و همه ی نعمت ها دارای آفت است. بنا بر این باید همواره مراقب این آفت ها بود و نگذاشت که نعمت تبدیل به نقمت شود. این آفت ممکن است در یک لحظه رخ دهد.

از رسول خدا (ص) روایت شده است که می فرمود: لَا تَكِلْنِي‌ إِلَى‌ نَفْسِي‌ طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَدا[2]

یعنی خدایا یک لحظه من را به خودم وا مگذار زیرا چه بسا در همان یک لحظه آفتی بیاید و سرمایه های زندگی را از من برباید. ما در شرایط فعلی باید بیشتر خود را به خدا بسپاریم و دعای مزبور از پیغمبر اکرم (ص) را هر روز بخوانیم و باید از خداوند خواست که در دنیا و آخرت ما را به حال خود وا نگذارد.

آفة الحلم‌ السّفه‌: یکی از معانی حلم، عقل و هوش است. و بلغ الحُلُم یعنی به مرحله ی عقل رسیده است. البته یکی از لوازم عاقل بودن این است که انسان بردبار نیز باشد. کما اینکه قوم شعیب به او می گفتند: ﴿قالُوا يا شُعَيْبُ أَ صَلاتُكَ تَأْمُرُكَ أَنْ نَتْرُكَ ما يَعْبُدُ آباؤُنا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ في‌ أَمْوالِنا ما نَشؤُا إِنَّكَ لَأَنْتَ الْحَليمُ‌ الرَّشيدُ[3] یعنی ما تو را انسانی فهمیده و هشیار می دانیم چرا می خواهی ما را از پرستش بت ها دور کنی.

آفت حلم، سفه است یعنی انسان اعمال سفیهانه ای مانند شرکت در مجلس گناه، دوستی با انسان های ناباب، جستجو در سایت ها و رسانه های آلوده انجام دهد.

آفة الجود السّرف: جود کار خوبی است ولی نباید به اسراف منجر شود. در گوشه ای از دنیا عده ای از گرسنگی می میرند و در جایی دیگر عده ای مشغول اسراف هستند. در بعضی از کشورها بعضی از تجار بزرگ وقتی می بینند جنسشان ارزان شده است مقدار زیادی از آن را به دریا می ریزند تا عرضه و تقاضا به هم نخورد و قیمت ها پائین نیاید.

فرق اسراف و تبذیر در این است که تبذیر به معنای ریخت و پاش است مثلا انسان برای پنج نفر مهمان به مقدار ده نفر تدارک می بیند و بعد اضافه را به دور می ریزد.

اما اسراف آن است که همه اش مصرف می شود اما به جای دو رقم غذا چندین نوع غذای رنگین تدارک می بینند.

آفة الدّين الهوى: در طول تاریخ دیده ایم که بعضی از اشخاص سالیان سال در مسیر تقوا بودند ولی یک لحظه هوا پرستی موجب سقوط آنها شد.

در داستان زلیخا می خوانیم که عرضه داشت: ﴿وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسي‌ إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّي إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَحيمٌ[4]

در داستان معروفی آمده است که فردی همیشه در صف اول جماعت حضور می یافت. یک بار دیر رسید و صف اول برایش جا نبود و او در نتیجه به صف آخر رفت. احساس کرد که ناراحت شده است. بعد که فکر کرد گفت سی سال صف اول بودم شاید به این سبب بود که مردم فکر کنند من همواره در صف اول حضور دارم و به همین دلیل است که حال که در صف اول نبودم ناراحتی به سراغ من آمده است بنا بر این هوای نفس بود که من را به صف اول می کشاند. اینجا بود که تصمیم گرفت سی سال نماز خود را قضاء کند.

 

موضوع: مضاربه ی فضولی

صاحب عروه در مسأله ی سی و چهار این نکته را مطرح می کند که اگر کسی غاصبانه با مال دیگری مضاربه کند، مضاربه ی او فضولی است. این مسأله اعم است از اینکه کسی بدون اجازه ی مالک مال او را بردارد و مضاربه کند و یا اینکه مال مالک را بردارد و به فرد ثالثی دهد تا با آن مضاربه نماید.

امام قدس سره برای این مسأله سه فرع تصویر کرده است:

اگر مالک اجازه دهد همه ی معاملات صحیح می شود. همچنین سودی اگر حاصل شده باشد صحیح می شود. شیخ در مکاسب روایات متعددی را ذکر می کند که دلیل بر صحت فضولی است.

با این حال باید توجه داشت که فضولی مطابق قاعده است یعنی اگر روایتی نبود ما فضولی را در ابواب مختلف صحیح می دانستیم زیرا ارکان معامله از صیغه و معلومیت طرفین و مانند آن کامل است و فقط نیاز به اجازه و رضایت مالک دارد و بعد از تحصیل رضایت دیگر معامله ی مزبور هیچ نقصی ندارد. دلیلی هم موجود نیست مبنی بر اینکه باید هنگام معامله، رضایت مالک حاصل شده باشد بلکه اگر رضایت او بعدا ملحق شود کفایت می کند.

البته روایاتی که شیخ انصاری اشاره می کند بیشتر در مورد بیع است ولی همان گونه که گفتیم فضولی در همه ی ابواب جاری است و اختصاص به بیع نداد و حتی اگر روایت هم نبود بر اساس قاعده می بایست قائل به صحت عقد فضولی می شدیم. بله در مواردی که دلیل بر عدم صحت فضولی وجود دارد، فضولی در آن صحیح نمی باشد. (مانند نکاح و طلاق.)

حال اگر مالک اجازه ندهد در اینجا دو مطلب پیش می آید:

شخص عامل باید مال را به مالک تحویل دهد زیرا: علی الید ما اخذت حتی تؤدی. این مطلب بحث خاصی ندارد.

دوم اینکه اگر مال تلف شود و یا خسارت ببیند، مالک باید به چه کسی مراجعه کند؟ آیا باید به غاصب مراجعه کند یا عامل دوم یا به هر دو؟

در باب بیع بحثی وجود دارد به نام تعاقب ایدی. یعنی فردی چیزی را غصب می کند و به دومی می فروشد و بعد دومی به سومی و هکذا و یدهای متعدد بر یک معامله ی غصبی جاری می شود و بعد مال، تلف می شود که بحث است مالک باید به کدام یک از آنها مراجعه کند. گفته شده است که مالک می تواند به همه مراجعه کند. منتها ضمان در بعضی مستقر می باشد و از بعضی عبور می کند. یعنی کسی که نمی دانسته است، هرچند ضامن است ولی به کسی که می دانسته مراجعه می کند و سرآخر کسی که عالم بوده است باید خسارت را بپردازد.

همچنین باید مشخص کنیم که چگونه چند نفر در مال واحد می توانند ضامن باشند.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo