< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

مبحث خیارات

96/12/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: دومین مسقط خیار غبن

بحث در مسقطات خیار غبن است و گفتیم سه چیز است که خیار غبن را اسقاط می کند. و به دومین مورد رسیده ایم که اسقاط بعد از عقد است. امام قدس سره در این فرع قائل به تفصیل شده است و در یک حالت اسقاط را صحیح می داند و در دو حالت نه.

    1. اگر مقید به قیدی مانند عُشر باشد و غبن به مقدار همان عُشر باشد خیار ساقط می شود و الا اگر زائد بر آن باشد ساقط نمی شود.

    2. اما اگر نیتش عُشر است ولی در زبان، خیار را مطلقا ساقط کرده باشد ما به لفظ او نگاه می کنیم و خیار را مطلقا ساقط می دانیم.

    3. صورت سوم این است که به حالت توصیف بیان کند مثلا بگوید: «اسقطت خیار الغبن الذی هو العُشر المتحقق فی ضمن العُشر» در این شرق، به توصیف او کاری نداریم و خیار غبن مطلقا ساقط می شود.

نقول: ما در اینجا سه ملاحظه داریم

ملاحظه ی اول این است که در صورتی که نیّت او عُشر باشد ولی به زبان جاری نکند و ما هم واقعا بدانیم چنین چیزی نیّت کرده بود ما تابع نیّت او هستیم زیرا «لا یحل مال المرء مسلم الا بطیب نفسه». او فقط نیّت خود را به زبان نیاورده است و اگر غیر آن عمل کنیم او طیب نفس ندارد و مال او حلال نمی شود.

ملاحظه ی دوم این است که در کلام امام قدس سره بین ثبوت و اثبات خلط شده است. اگر آنها نزد قاضی روند قاضی وظیفه دارد که به الفاظ و ظاهر عبارت قضاوت کند و اینکه نیّت فرد چه بوده است برای او معیار نمی باشد. این در مقام اثبات است. اما در مقام ثبوت بینه و بین الله بیش از عُشر ساقط نشده است. بنا بر این اگر بایع بداند که مغبون راست می گوید و در دل خود عُشر را نیّت کرده بود باید بر اساس همان عمل کند.

ملاحظه ی سوم این است که امام قدس سره بین توصیف و تقیید فرق گذاشته است و قائل است که اگر به صورت قید بگوید مانند قید نمودن غبن به عُشر باید بر اساس همان قید عمل کنند ولی اگر به صورت توصیف بگوید مطلقا ساقط می شود و توصیف او کالعدم است.

به نظر ما اوصاف و قیود یکی هستند و هر وصفی می تواند تبدیل به قید شود و بالعکس.

مرحوم شیخ انصاری از راه دیگری وارد شده است و قائل بود که خیار، امر واحدی است حتی اگر نیّت فرد به عُشر باشد فایده ای ندارد و خیار مطلقا ساقط می شود و در اینجا تابع طیب نفس و نیّت فرد نیستیم.

نقول: معنای اینکه خیار امر واحدی است چیست؟ زیرا شما خود، خیار را گاه فاحش و افحش می نامید. بنا بر این خیار ذو مراتب است و امری مشکِّک می باشد. بنا بر این حتی اگر امر واحدی باشد دارای مراتب مختلف می باشد از این رو اگر از نیّت مغبون با خبر باشیم نمی توانیم در غیر از آن مرتبه که نیّت کرده است قائل به اسقاط غبن شویم.

مضافا بر اینکه در کلام شیخ انصاری نیز گویا مقام اثبات و ثبوت با هم خلط شده است. به این معنا که در مقام اثبات، خیار امر واحدی است و با اسقاط خیار همه ی مراتب آن ساقط می شود ولی در مقام ثبوت اگر از نیّت فرد باخبر باشیم باید بر اساس آن عمل کنیم.

 

الثاني‌: إسقاطه بعد العقد و لو قبل ظهور الغبن؛ إذا أسقطه على تقدير ثبوته (و می گوید اگر مغبون باشم خیار را ساقط می کنم). و هذا- أيضاً- كسابقه يقتصر فيه على مرتبة من الغبن كانت مشمولة للعبارة، (آن مرتبه از غبن که در عبارت به آن تصریح شده لحاظ می شود مثلا غبن را اگر مقید به عُشر کرده باشد همان عُشر معیار است.) فلو أسقط مرتبة خاصّة منه كالعشر، فتبيّن كونه أزيد، لم يسقط إذا كان الإسقاط بنحو التقييد بأن يسقط الخيار الآتي من قبل العشر- مثلًا- بنحو العنوان الكلّي المنطبق على الخارج بحسب وعائه المناسب له (زیرا گفتیم در معاملات، شهرها و عرف ها و زمانها فرق می کند. بنا بر این در آن عرف همان عُشر غبن محسوب می شود.)، و أمّا إذا أسقط الخيار المتحقّق في العقد بتوهم أنّه مسبّب من العشر (خیار می کرد که اگر مغبون باشد از عشر بیشتر نیست و وقتی خیار را مطلقا اسقاط می کرد در ذهن خود همان عشر را نیّت کرده بود.)، فالظاهر سقوطه (تمام مراحل غبن ساقط می شود زیرا نیّت خود را به زبان نیاورده بود)؛ سواء وصفه بالوصف المتوهّم أم لا، (حتی اگر توصیفش کند هم فایده ندارد و فقط آنچه فایده دارد همان تقیید است.) فلو قال: أسقطت الخيار المتحقّق في العقد الذي هو آتٍ من قبل العشر، فتخلّف الوصف سقط خياره على الأقوى، و أولى‌ بذلك (به سقوط خیار) ما لو أسقطه بتوهّم أنّه آتٍ منه (جایی که خیال می کرده غبن عُشر است و بعد خیار را ساقط کرد.). و كذا الحال في اشتراط سقوطه بمرتبة أو و إن كان فاحشاً بل أفحش (اگر عُشر را نیّت کرد و بعد متوجه شد که خیار، فاحش و افحش است که در این صورت چون عُشر را به زبان نیاورد خیار او در هر حال ساقط است.) و كذا يأتي ما ذكر فيما صالح على خياره فبطل إن كان بنحو التقييد، فتبيّن الزيادة، دون النحوين الآخرين. (اگر خیار را مصالحه کرده باشد اگر به صورت تقیید باشد و بعد متوجه شود که غبن زیادتر از آن مقدار است خیار ثابت است ولی در دو شق دیگر که عبارت است از جایی که نیّت کند و یا توصیف کند خیار ساقط نمی شود.)

 

ان شاء الله در جلسه ی آینده ما بقی کلام امام قدس سره را شرح می دهیم.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo