< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

مبحث خیارات

97/01/29

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث اخلاقی:

رسول خدا (ص) در روایتی می فرماید: تفتح أبواب السّماء نصف اللّيل فينادي مناد: هل من داع فيستجاب له؟ هل من سائل فيعطى؟ هل من مكروب فيفرّج عنه؟[1]

درهای آسمان در نیمه شب باز می شود و منادی ندا می کند: آیا دعا کننده ای هست تا دعایش استجابت شود؟ آیا درخواست کننده ای هست تا در خواست کند و به او عطا شود؟ آیا کسی هست که درد و مشکل و بلا و غم و اندوهی داشته باشد و بیاید دعا کند و خداوند گشایشی در کار او ایجاد کند؟

یکی از اسباب سعادت بیداری سحر و دعای شب و نماز شب است. بعضی از بزرگان سیر و سلوک می گویند که کسی به مقامی نرسید مگر به واسطه ی آن عبادت در سحرگاهان

عبادت در نیمه ی شب چند امتیاز دارد: یکی اینکه انسان مقداری خوابیده و استراحت کرده و اندکی نشاط دارد بر خلاف روز که انسان درگیر کارهای خودش است مخصوصا که خواب اندکی باعث فراموشی سختی ها می شود و انسان حال بهتری برای عبادت دارد.

دوم اینکه به دور از هر گونه ریاکاری است. انسان در روز اگر دعا می خواند و عبادتی می کند ممکن است در درونش وسوسه هایی از ریا باشد همان گونه که در روایتی می خوانیم: ریا در عمل، از حرکت مورچه ی سیاه بر سنگ سخت در شب ظلمانی پنهان تر است. در آن ساعت از شب احتمال ریا وجود ندارد.

سوم اینکه انسان در آن لحظه با خدا خلوت می کند و خجالت نمی کشد و حرف های خود را می زند و از گناه توبه می کند. کسی در آنجا نیست که انسان از او خجالت بکشد.

دیگر اینکه انسان در طول روز درگیری و گرفتاری و دوندگی داشته است ولی در شب قبل و بعد از نماز او مشکلی وجود ندارد.

بهتر این است که انسان هر شب برای این عبادت برخیزد ولی اگر نشد لا اقل هفته ای یک شب را بیدار شود مخصوصا در زمان ما که عوامل خطرناک فساد اخلاقی بسیار زیاد است در نتیجه ما هم باید بر عوامل بازدارنده تأکید داشته باشیم.

انسان باید غذای شب را زودتر و سبک تر بخورد همچنین مایعات را کمتر بنوشد و وقتی معده سبک باشد خواب انسان، سنگین نمی شود و انسان راحت تر بیدار می شود. همچنین باید زودتر بخوابد تا بتواند بیدار شود.

در مورد نماز شب باید توجه داشت که در مستحبات تعدد مطلوب راه دارد یعنی لازم نیست که حتما چهل مؤمن را نام ببرند و هفتاد بار استغفار کنند و مانند آن. اگر کسی نماز وتر را به شکل ساده با یک قنوت ساده بخواند کافی است.

همچنین اگر کسی نتواند هر یازده رکعت را به جا آورد می تواند همان سه رکعت آخر را به جا آورد که خودش مطلوب مستقلی است.

 

موضوع: شرایط خیار تأخیر

بحث در خیار تأخیر است و گفتیم که این خیار سه شرط دارد. شرط اول این است که متاع توسط مشتری قبض نشده باشد. یعنی مشتری جنس را خریده و آن را نزد فروشنده گذاشته تا ثمن را بیاورد و جنس را تحویل بگیرد.

اقوال علماء را نقل کردیم و مشهور و حتی ادعای اجماع شده که این شرط وجود دارد.

صاحب جواهر اصرار دارد که لزوم این شرط را نفی کند در نتیجه اگر بایع جنسی را نقدا بفروشد و تحویل مشتری دهد و بعد مشتری تا سه روز پول را نیاورد بایع می تواند معامله را فسخ کند.

صاحب جواهر درصدد است قرائنی را جمع کند تا ثابت کند این شرط معتبر نیست و می فرماید: وعلى كل حال فشرطه عدم قبض الثمن ، وعدم اقباض المبيع ، والحلول فيهما إجماعا بقسميه، وفي الغنية نسبته إلى رواية أصحابنا ولو لا ذلك لأمكن المناقشة في اشتراط الثاني (عدم اقباض مبیع)، لإطلاق الموثق (موثقه ی ابن عمار) وغيره الذي لا يقيده ما في سؤال صحيح ابن يقطين، (در این حدیث در سؤال راوی قید عدم اقباض آمده است و این موجب نمی شود که اطلاق کلام امام علیه السلام محدود شده باشد در اینجا این صرفا سؤال از مورد خاصی بوده است و پاسخ هم مربوط به همان جواب می باشد. اما اینکه در غیر این مورد چه حکمی دارد، روایت از آن ساکت است)... لکن الامر سهل بعد الاجماع المزبور (بنا بر این صاحب جواهر سرآخر مبنای مشهور را به سبب اجماع پذیرفته است).[2]

 

ابتدا در تأیید کلام صاحب جواهر نگاهی به روایات مطلقه می اندازیم:

عَنِ الْهَيْثَمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ عَبْدٍ صَالِحٍ (موسی بن جعفر) ع قَالَ: مَنِ اشْتَرَى بَيْعاً (یعنی مبیعا) فَمَضَتْ ثَلَاثَةُ أَيَّامٍ وَ لَمْ يَجِئْ فَلَا بَيْعَ لَهُ.[3]

این روایت مطلق است و در آن نیامده که مشتری مبیع را قبض نکرده است.

همچنین است در روایت دیگر که بکر بن عیّاش از قول امام صادق یا امام کاظم علیهما السلام می گوید: سَمِعْتُهُ يَقُولُ مَنِ اشْتَرَى شَيْئاً فَجَاءَ بِالثَّمَنِ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ وَ إِلَّا فَلَا بَيْعَ لَهُ.[4]

همچنین است روایت دیگر باب:

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنْ رَجُلٍ اشْتَرَى جَارِيَةً وَ قَالَ أَجِيئُكَ بِالثَّمَنِ فَقَالَ إِنْ جَاءَ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ شَهْرٍ وَ إِلَّا فَلَا بَيْعَ لَهُ.[5]

در این روایت نیز نیامده است که جاریه را تحویل داده است یا نه و از این لحاظ اطلاق دارد.

نقول: متعارف این است که در معامله ای که نقد است کسی که پول را تحویل نداده است جنس را به او تحویل نمی دهند. بنا بر این اطلاقات به این حالت منصرف می شود. بنا بر این به نظر ما شرط اول معتبر است.

 

ان شاء الله در جلسه ی آینده این بحث را ادامه می دهیم.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo