< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

مبحث خیارات

97/06/10

بسم الله الرحمن الرحیم

کلامی در مورد غدیر:

خداوند در آیه ی 67 سوره ی مائده که نامش آیه ی تبلیغ است می فرماید: ﴿يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ‌ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرينَ[1]

ما در مورد این آیه تحلیلی داریم و در تفسیر نمونه به آن اشاره کرده ایم. اگر این تحلیل را به خاطر بسپاریم مشخص می شود که این آیه یکی از مهمترین آیات ولایت است که دیگران در مقابل آن پاسخی ندارند.

خداوند در این آیه سه نکته بیان می کند و به عبارت دیگر این آیه می گوید که چیزی بر پیغمبر نازل شده و حضرت مأمور بر بیان آن است و آن چیز سه ویژگی دارد که باید دید بر چه چیزی تطبیق می کند:

اول اینکه خداوند می فرماید: ﴿يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ‌ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ﴾ یعنی چیزی بر پیغمبر نازل شده است که معادل رسالت ایشان می باشد و اگر پیامبر (ص) آن را به مردم نرساند گویا اصلا رسالتش را انجام نداده است.

دوم اینکه می فرماید: ﴿وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ﴾ این نشان می دهد که خطراتی حضرت را تهدید می کرد و رسول خدا (ص) دشمنانی داشته که خداوند به ایشان می فرماید: نترس چون خداوند تو را از خطرات آن انسان ها حفظ می کند.

سوم اینکه می فرماید: ﴿إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرينَ﴾ خداوند در اینجا تهدید می کند که اگر کسانی زیر بار آن نروند در مسیر کفر قرار می گیرند.

حال باید دید این چه مسأله ای است که این سه ویژگی را دارد.

مفسران اهل سنت وقتی به این آیه می رسند واقعا در می مانند که آن را به چه چیزی تفسیر کنند. بعضی می گویند این آیه به قرینه ی آیات قبل و بعد سخن از گوشت های حلال و حرام می کند.

واضح است که چنین توجیهی صحیح نیست. مخصوصا با توجه به اینکه سوره ی مائده آخرین سوره و یا از آخرین سوره هایی است که بر رسول خدا (ص) نازل شده است یعنی رسول خدا (ص) قبل از آن همه چیز را برای مردم بیان کرده بود.

این مسأله مهم نمی تواند چیزی جز مسأله ی خلافت و ولایت باشد و هیچ تفسیری غیر از آن نمی توان برای آیه در نظر گرفت. به همین دلیل خداوند می فرماید: ﴿الْيَوْمَ‌ أَكْمَلْتُ‌ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي‌ وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً[2] یعنی دینی که ولایت و خلافت در آن نباشد نقصان دارد.

 

موضوع: خیار رؤیت

در سال گذشته بحثی در مورد خیارات شروع کردیم و بخشی از آن که مهم است و محل ابتلاء زیاد می باشد به امسال موکول شده است. امسال به بررسی خیاراتی مانند خیار عیب، خیار تدلیس و خیار تخلف از شرط می پردازیم.

به عنوان مقدمه می گوییم: بحث است که عدد خیارات در بیع چه مقدار است. مرحوم محقق در شرایع آن را پنج مورد ذکر می کند که عبارتند از: خیار مجلس، خیار حیوان، خیار شرط، خیار غبن و خیار تأخیر.

مرحوم شیخ انصاری دو مورد دیگر به آن اضافه کردند که عبارتند از: خیار رؤیت و خیار عیب.

امام قدس سره در تحریر الوسیله از شیخ انصاری تبعیت کرده است با این فرق که یکی از خیارات که نامش خیار «ما یفسد لیومه» است را در خیار تأخیر ادغام کرده است. مانند سبزیجاتی که اگر یک روز بر آن بگذرد فاسد می شود و این را به خیار تأخیر که سه روز است ادغام کرده است.

ما در رساله ی خود چهار مورد دیگر به خیارات اضافه کرده ایم که عبارتند از: خیار تدلیس، خیار تخلف از شرط که کسی شرطی کرده و به آن شرط عمل نکرده است مثلا شرط می کنند که در فلان تاریخ پول را بدهند ولی به آن عمل نکرده اند. (این بر خلاف خیار شرط است که شرط می کنند مثلا تا یک ماه حق خیار داشته باشند)، خیار تبعض صفقه (معامله ای کرده و در آن ملک خود و مال غصبی را با هم فروخته است و از آنجایی که معامله در غیر ملک باطل است و در نتیجه مال مشتری ناقص می شود او می تواند کل معامله را به هم بزند) و خیار تعذر تسلیم که کسی چیزی را می فروشد اما مبیع گم می شود و بایع نمی تواند آن را تحویل دهد.

مرحوم شهید ثانی در مسالک، دو خیار دیگر به آن اضافه کرده و عدد را به 14 رسانده که عبارتند از: خیار شرکت (یعنی کسی یک تن گندم را می خرد و تصور می کند که یک تن که کنار گذاشته شده است می باشد ولی بعد متوجه شد که این یک تن گندم با گندم های دیگر مخلوط است و او مالک مشاع شده است. مشتری می تواند معامله را فسخ کند تا در گندم با دیگران شریک نباشد.) و خیار تفلیس (کسی ورشکست شده است و سرمایه اش کمتر از بدهی ها می باشد. حاکم شرع او را محجور می کند و می گوید که او حق خرید و فروش ندارد تا اموالش را تقسیم کنند و به طلبکاران بدهند. حال یکی از طلبکاران می بیند که جنسی را که به او فروخته است بعینه موجود است. او اجازه دارد که آن جنس را بگیرد و البته به دلائلی می تواند جنس خود را نگیرد و در نتیجه هر چه به سایر غرماء می دهند به او نیز بدهند. شاید علت این کار این باشد که جنس از لحاظ قیمت تنزل کرده و او راضی نمی شود که جنس خود را که موجود است بگیرد.)

نقول: اما خیار شرکت به نظر ما به خیار عیب بر می گردد و جالب اینکه شهید خودش تصریح می کند که شرکت عیب می باشد.

اما خیار تفلیس به معنای فسخ کردن معامله نیست زیرا فرد از زید که ورشکست شده است طلبی دارد و در نتیجه مال خود را که نزد او موجود است و معادل طلبش می باشد بر می دارد. علامت اینکه این کار فسخ نیست این است که اگر تمامی خیارات را اسقاط کرده باشند باز طرف می تواند جنس خود را بگیرد.

حال به کلام امام قدس سره بر می گردیم که از بحث های ایشان دو خیار باقی مانده است که عبارتند از: خیار رؤیت و خیار عیب.

منظور از خیار رؤیت این است که کسی چیزی را با اوصافی می فروشد و بعد مشاهده می کند که آن صفات در مبیع نیست. یا چیزی را سابقا دیده ایم و مثلا دیده ایم درب خانه در حیاط باز می شود و بعد از خرید می بینیم که درب آن را تغییر داده اند و در عمارت باز می شود.

امام قدس سره پنج صورت برای خیار رؤیت ذکر می کند:

السادس: خيار الرؤية

(صورت اول:) و هو فيما إذا اشترى شيئاً موصوفاً غير مشاهد (چیزی را با اوصاف خاصی خرید ولی آن را مشاهده نکرد)، ثمّ وجده على خلاف ذلك الوصف؛ بمعنى‌ كونه ناقصاً عنه، (که در صورت رؤیت خیار پیدا می شود. حتی لازم نیست ناقص باشد بلکه فقط غیر چیزی باشد که توصیف شده بود.)

(صورت دوم:) و كذا إذا وجده على خلاف ما رآه سابقاً، (مثلا می گویند این خانه عین همان خانه ای است که سابقا دیده است ولی مشتری بعد از رؤیت متوجه شد در خانه تغییراتی ایجاد شده است که آن را نمی پسندد) فيكون له خيار الفسخ

(صورت سوم:) و فيما إذا باع شيئاً بوصف غيره، (دلالی آمده است و خانه ای را با اوصافی معرفی کرده است. در اینجا مالک توصیف نکرده است ولی دلال که فرد ثالثی است توصیف کرده است.) ثمّ وجده زائداً على ما وصف، (البته اگر زائد باشد بایع خیار دارد و اگر ناقص باشد مشتری خیار دارد. البته به نظر ما در زائد نیز گاه مشتری هم خیار دارد مثلا مشتری خانه ای جمع و جور و کوچک می خواسته ولی دیده که خانه بسیار بزرگ است و او توان مخارج آن را ندارد و یا ماشینی معمولی می خواسته ولی دیده است که ماشین شاسی بلند و گران است.)

(صورت چهارم:) أو وجده زائداً على ما يراه سابقاً، (صحیح آن است که «رآه سابقا» باشد) (صورت پنجم) أو وجد الثمن على خلاف ما وصف؛ أي ناقصاً عنه، (که در اینجا بایع خیار فسخ دارد.) فله خيار الفسخ في هذه الموارد (در صورت های فوق گاه بایع خیار دارد و گاه مشتری).[3]


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo