< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

مبحث خیارات

97/09/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ارث در خیارات

بحث در این است که خیارات از طریق ارث به وارث منتقل می شود. گفتیم اصحاب بر این مسأله اجماع دارند.

علامه در تذکره به اقوال عامه اشاره کرده می فرماید: الخيار عندنا موروث ؛ لأنّه من الحقوق ، كالشفعة والقصاص في جميع أنواعه (انواع خیارات) ، وبه قال الشافعي إلاّ في خيار المجلس.[1]

سپس در مسأله ی بعدی می فرماید: خيار الشرط موروث لا يبطل بالموت‌ عند علمائنا وبه قال الشافعي ومالك لأنّه حقّ للميّت ، فانتقل إلى الوارث ، كغيره من الحقوق...وقال الثوري وأبو حنيفة وأحمد : يبطل.[2]

 

در جلسه ی گذشته گفتیم که شیخ انصاری قائل است در اینکه خیارات منتقل به وارث شوند باید دو شرط داشته باشند که هر دو محل سؤال است:[3]

شرط اول این است که خیارات جزء حقوق باشند نه احکام. احکام چیزهایی هستند که قابل نقل و انتقال نمی باشند مانند معامله ی فضولی که فقط مالک می تواند آن را اجازه دهد و یا وکالت که اجازه در آن قابل انتقال نیست اینها جزء احکام هستند. اما حقوق مانند قصاص، به ورثه منتقل می شوند. بنا بر این ابتدا باید ثابت کرد که خیار جزء حقوق است.

شرط دوم اینکه بعضی از حقوق قابل انتقال نیستند و ما باید ثابت کنیم که خیار حقی است که قابل انتقال می باشد. از جمله حقوقی که قابل انتقال نیست حق شوهر بر همسر است. همچنین است ولایت ولیّ نسبت به مولّی علیه. البته کسی می تواند به دیگری ولایت دهد که کاری را انجام دهد ولی ولایت قابل انتقال نیست.

سپس شیخ انصاری برای حل مشکل به سراغ اجماع می رود و آن اینکه اجماع داریم خیارات به ورثه منتقل می شوند در نتیجه خیارات، هم حق است و هم قابل انتقال می باشد.

نقول: راه دیگری وجود دار که صاف تر و روشن تر است و آن اینکه تمامی خیارات برای جلوگیری از ضرر است. مثلا خیار حیوان که در سه روز است برای ضرر است زیرا حیوان ماهیّت واقعی خود را در عرض سه روز نشان می دهد. همچنین است در مورد خیار مجلس که البته به نظر ما خیار مجلس برای این وضع شده است که تا متبایعین از مجلس متفرق نشود معامله تمام نمی شود و بیع در مجلس بیع جایز است ولی وقتی از هم جدا می شوند بیع، لازم می شود. بنا بر این خیار مجلس به سبب این است که اصلا معامله در مجلس لازم نبوده است و در حدیث هم آمده است: «َ أَيُّمَا رَجُلٍ اشْتَرَى مِنْ رَجُلٍ بَيْعاً فَهُمَا بِالْخِيَارِ حَتَّى‌ يَفْتَرِقَا فَإِذَا افْتَرَقَا وَجَب‌ البیع»[4]

به هر حال از آنجا که خیارات برای دفع ضرر است اگر میّت از آن خیار استفاده نکند از آنجا که منفعتی که باید به میّت برسد به ورثه می رسد آنها نیز در آن منفعت متضرر می شوند در نتیجه می توانند از خیار استفاده نمایند. مثلا کسی جنسی به میّت فروخته ولی آن جنس تقلبی است در نتیجه در معامله تدلیس شده است حال آن جنس تقلبی به ورثه می رسد بدیهی است که آنها باید بتوانند جلوی ضرری که به خودشان رسیده است را بگیرند.

حتی در خیار شرط هم فرد که مثلا تا یک ماه برای خود خیار قرار می دهد برای این است که جلوی ضرر احتمالی در این یک ماه را بگیرد.

 

بقی هنا امور:

الامر الاول: اگر احد المتبایعین در مجلس فوت کند آیا خیار مجلس قابل انتقال است یا نه؟

علامه قائل است که خیار مجلس قابل انتقال نیست ولی صاحب جواهر و جمعی قائل هستند که قابل انتقال می باشد. صاحب جواهر می فرماید: وما في القواعد من احتمال سقوط خيار المجلس بالموت ـ فيما لو مات أحدهما ، لأولوية مفارقة الدنيا من مفارقة المجلس (یعنی وقتی یک فرد از مجلس خارج شود خیار مجلس ساقط می شود بنا بر این به طریق اولی اگر کسی فوت کند و از دنیا خارج شود معنایش این است که از مجلس خارج شده است.) ـ ليس خلافا في المسألة عند التأمل (ولی علامه در واقع در مسأله مخالفت نکرده است زیرا علامه قائل است که خیار مجلس از بین می رود نه اینکه خیار هست و منتقل به ورثه نمی شود.) ، على أنه في غاية الضعف ، ضرورة إرادة التباعد بالمكان الظاهر في الجسم من الافتراق (ظاهر روایات این است که تفارق با جسم حاصل شود)، لا في الروح (نه اینکه روح ها از هم دور شوند) التي لم يعلم مفارقتها للمجلس (مضافا بر اینکه نمی دانیم روح او هم از مجلس خارج شده است یا نه زیرا روح تا مدتی به جسم علاقه دارد) ، فلا ريب حينئذ في انتقاله الى الوارث.[5]

نقول: آنچه علامه می فرماید مطابق نظر عرف عقلاء است زیرا اگر کسی در مجلس بیع بمیرد همه می گویند مجلس عقد خاتمه یافته است.

حال اگر ورثه ی میّت در مجلس حضور داشته باشند بعضی گفتند در این صورت خیار، منتقل می شود و بعضی گفتند که اگر ورثه ی مجلس در آنجا نباشند و خبر به آنها برسد همان جایی که خبر به آنها می رسد در واقع مجلس عقد می باشد. اما اینها همه فرع بر این است که مجلس عقد بعد از موت، باقی باشد و حال آنکه بعد از فوت، مجلس عقد بر هم خورده است. بنا بر این حق با مرحوم علامه است.

الامر الثانی: خیارات بر دو قسم است: گاه خیار، از الآن موجود است مانند خیار غبن، عیب، و حیوان. ولی خیاراتی است که الآن موجود نیست مثلا کسی شرط می کند که اگر سر سال یا یک ماه دیگر پول را آوردم اختیار داشته باشم معامله را فسخ کنم. در اینجا خیار الآن موجود نیست بلکه در طول زمان ایجاد می شود. آیا این خیارات هم به ورثه منتقل می شود؟

حق این است که این خیار نیز به ورثه منتقل می شود زیرا همان گونه که گفتیم خیار برای جلوگیری از ضرر است و در آن فرقی ندارد که الآن موجود باشد یا بعدا ایجاد شود. در اینجا ماده ی خیار موجود است هرچند الآن خیار وجود ندارد زیرا شرط آن وجود دارد. بنا بر این شرط در معامله و جزء معامله است و ای بسا که معامله به سبب آن شرط ارزان فروخته شده باشد. در سابق نیز با این معامله ها معامله ی رهن می کردند به این معنا که اگر فرد نتوانست تا اول سال پول را بیاورد جنس را بفروشند و بدهی را بدهند و ما بقی را بر گردانند.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo